پیشنهادهای آرش ایرانپور (١,٦١٧)
برما باهماد روشن اندیشان میهن دوست ایران
در زمان ساسانیان به سواحل جنوبی خلیج پارس اَروَستان گفته می شد.
در زمان ساسانیان به سواحل جنوبی خلیج پارس اَروَستان گفته می شد.
بازبردن
کارکن
مرتب کردن
نام اردشیر سوم هخامنشی پیش از تاجگذاری
در پارسی میانه: آپِلَک در پارسی نو: آبله
زندانی کردن
نگیزه /نگیزش
نگیزیدن/نگیختن در پارسی نو برگرفته از نکیژیدن/نکیختن در پارسی میانه بوده و معنی آن توضیح دادن است.
نگیزیدن/نگیختن در پارسی نو برگرفته از نکیژیدن/نکیختن در پارسی میانه بوده و معنی آن توضیح دادن است.
در پارسی میانه: گوکان
انحراف جنسی است و در زبان پارسی دشمرزی نام دارد به خود شخص هم دشمرز گفته می شود. همجنسبازان پیروان اهریمن هستند
دشمرز
در زبان پارتی وخازیدن/وخاشتن به معنی خواستن بوده
در زبان پارتی واییدن/واستن به معنی هدایت کردن بوده
در زبان پارتی واییدن/واستن به معنی هدایت کردن بوده
افراستن ربطی به افراختن ندارد. چند فعل جدا از هم داریم: ۱ - افرازیدن / افراختن ۲ - افراشیدن / افراشتن ۳ - افراییدن / افراستن ۱ و ۲ که شناخته شده ...
افراییدن / افراستن از کارواژه پارتی پدراییدن / پدراختن گرفته شده به معنی آماده کردن.
پرگاژیدن ( ستاک کنون ) پرگاشتن ( ستاک گذشته ) این کارواژه در زبان پارتی به معنی زندانی کردن بوده است. {دستور زبان باغ بیدی}
پرگاژیدن ( ستاک کنون ) پرگاشتن ( ستاک گذشته ) این کارواژه در زبان پارتی به معنی زندانی کردن بوده است. {دستور زبان باغ بیدی}
کژمرز
آشگر
آشیدن
آشیدن
نام ایرانی پسرانه به معنی کسی که باهوش زاده شده.
زیرک از ریشه واژه ژیر در زبان پارتی به معنی باهوش و باخرد است.
در زبان پارتی ژیر به معنی باهوش و باخرد بوده است، زبان سورانی هم این واژه را به همین ریخت و همین معنی دارد، واژه زیرک در پارسی نو نیز از همان ریشه ژی ...
واژه �اَخشاوَن� در زبان سغدی به معنی شاه است. می توان به عنوان نام پسرانه از این واژه ایرانی استفاده کرد.
در برخی گویش های ایرانی به معنی تر و تازه
کژمرزی
سه چم دارد: ۱ - آبی که در رودخانه می رود. ۲ - سازی که مانند بربت است. ۳ - در برخی گویش ها به چم فرزند دلبند
نام یکی از پسران داریوش بزرگ که ریخت ایرانی آن شناخته شده نیست.
مَهزاد ( Mahzād ) نام دختر است و مِهزاد ( Mehzād ) نام پسر.
در سانسکریت: مدگو در پارسی نو: غو در تازی: تم
فامتن
گروفه
پکیدن
پکاندن
در گویش های استان پارس مانند گویش شیرازی: کارواژه پُکیدن ( یا پوکیدن ) دو دیدگاه دارد، ۱ - ترکیدن و انفجار مانند پکیدن بادکنک ۲ - پاره شدن مانند پک ...
پیسیدن
در پارسی میانه: نِکارَک
در پارسی میانه: کنتیگر
در پارسی میانه: نِکار
در پارسی میانه: زیه ( Zih )
چهرشناسی
مخفف افروزیدن است
فرو رفتگی ناخواسته در جسمی مانند آهن یا پلاستیک