پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٦٨٦)

بازدید
٩٧٣
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

Manqu� /mɑŋˈkeɪ/ ( adj ) – meaning: having failed, missed, or fallen short. ناکام؛ باخته؛ ناکامیاب؛ ناموفق؛ مقهور؛ بی بهره Example 1: 👇 The manager ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم اسم است و هم صفت. معنی آن در نقش اسم توسط دوستان و کاربران عزیز ذکر شده است. آنچه در زیر می آید معنی آن در نقش صفت است که در انگلیسی آمری ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Miffed /mɪft/ ( adj - informal ) – meaning: somewhat annoyed; peeved. گرفته؛ مغموم؛ پکر؛ رنجیده؛ آزرده؛ ناراحت Example1: 👇 She turned around, looki ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

Dramatic gesture – meaning: a movement of the hands, arms, or head, etc. to express an idea or to attract attention. حرکت نمایشی؛ ژست نمایشی؛ ادا و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Jounce /dʒaʊns/ ( v ) – meaning: to shake or jolt or cause to shake or jolt; bounce; to move joltingly or roughly up and down. تکان خوردن/دادن؛ به ش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Olid /ˈɒlɪd/ ( adj - literary ) – meaning: foul - smelling. بد بو؛ متعفن؛ گندیده؛ بوی نامطبوع؛ بوی گند Example 1: 👇 The olid stench from the trash ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Washout /ˈwɒʃaʊt/ ( n ) – meaning: a disappointing or complete failure. شکست کامل؛ ناکامی مأیوس کننده Example: 👇 MRS. BOYLE: But, Jack, when we get ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Bob /bɒb/ ( v - bobs, bobbing, bobbed ) to move or cause to move with a short abrupt movement, as of the head. حرکت دادن کوتاه و ناگهانی سر؛ جنباندن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Guidon /ˈɡaɪdən/ ( n ) – meaning: a small flag or streamer ( a long flag or part of a flag ) carried as a guide. یک پرچم کوچک یا یک پرچم به اهتزاز د ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Battologize /bəˈtɒləˌdʒaɪz/ ( v ) – meaning: to repeat ( a word, phrase, mannerism, etc. ) excessively. بیش از حد تکرار کردن ( یک کلمه، عبارت، رفتار ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Poseur /pəʊˈzɜːr/ ( n ) – meaning: a person who attempts to impress others by assuming a fake manner or pose. شخصی که سعی می کند با به کارگیری رفتار ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم قید است و هم نقش صفت دارد. تعاریف هر یک همراه با مثال هایی از دیکشنری، منابع مختلف و یک متن کوتاه از فیلنامه ی فیلم �فارگو� در زیر می آید ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Declivity /dɪˈklɪvɪtɪ/ ( n pl - ties ) – meaning: a downward slope, esp of the ground. شیب؛ سرازیری؛ سراشیبی؛ سر پایینیِ تند؛ متضاد کلمه ی سینه کش E ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Ergatocracy /ˌɜːrɡəˈtɒkrəsɪ/ ( n pl - cies, rare ) – meaning: government by the workers. اداره دولت توسط کارگران؛ دولت کارگران؛ حکومت کارگران؛ کارگر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم فعل است و هم نقش دستوری اسم را دارد: Crick /krɪk/ ( informal ) – meaning: 1. ( v - tr. ) to cause a crick in the neck, back, etc. دچار ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم فعل است و هم نقش دستوری اسم را دارد. دو معنای متفاوت برای فعل آن و یک معنا در نقش اسم برای این کلمه در دیکشنری ها وجود دارد: Strafe /stre ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم اسم است و هم نقش دستوری فعل را دارد: Tatterdemalion /ˌt�tərdɪˈmeɪlijən/ – meaning: 1. ( n ) a person dressed in ragged clothes. آدم کهن ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Uppish /ˈʌpɪʃ/ ( adj - Brit, informal ) – meaning: snobbish, arrogant, or presumptuous. پر افاده؛ خودخواه؛ از دماغ فیل افتاده؛ پر ادعا؛ خود پسند؛ مت ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم نقش دستوری فعل را دارد و هم اسم است. آنچه در زیر می آید تعریف این لغت در هر دو نقش همراه با مثال هایی از دیکشنری و یک مثال هم، در نقش اسم ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The big C – meaning: a euphemism for cancer. حسن تعبیری برای کلمه سرطان Example 1: 👇 I decided I was going to beat this monster, the Big C. تصمیم ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Formica /fɔːrˈmaɪkə/ – ( n ) meaning: a hard durable plastic laminate used for countertops, cupboard doors, tables, and other surfaces. یک لمینت پل ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

Pauper /ˈpɔːpər/ ( n ) – meaning: a destitute person supported by public charity. فرد مستمندی که توسط خیریه عمومی حمایت می شود؛ شخص بسیار فقیر؛ تهی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Flash in the pan – meaning a project, person, etc, that enjoys only short - lived success, notoriety, etc; a sudden spasmodic effort that accomplishe ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tootle /ˈtuːtəl/ ( v ) – meaning: 1. to move or proceed in a leisurely way. با فراغ بال قدم زدن؛ از سر تفریح گشت زدن؛ با فراغ خاطر حرکت کردن؛ با تأ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Moke /məʊk/ ( n - Brit ) – meaning: a slang name for donkey. خر؛ الاغ؛ یابو؛ حمار؛ دراز گوش Example: 👇 BOYLE in his shirtsleeves, is voluptuously o ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قبل از تعریف این لغت و آوردن مثال های مختلف از منابع متفاوت و یک مکالمه از فیلنامه ی فیلم فارگو، ذکر این نکته لازم است که این عبارت بر طبق دیکشنری و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Prognosticator /prɒɡˈnɒstɪkeɪtər/ ( n ) – meaning: a person who foretells or prophesies a future event. شخصی که رویدادی را در آینده پیشگویی یا پیش ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Be put or go through the mill – meaning: having unpleasant experience or ordeal; to have a lot of problems or difficulties. دوران سختی را پشت سر گذ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Catawampus /ˌk�təˈwɒmpəs/ – meaning: cater - cornered ( diagonally placed ) ; awry ( with a slant or twist to one side ) ; askew; going badly, awkwa ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Thick /θɪk/ ( adj ) – meaning stupid; dull; dumb - ass. آدم عقب افتاده؛ مونگُل؛ اسکل؛ کودن؛ خنگ؛ بی کله؛ زبون نفهم؛ بی شعور؛ حیف نون؛ نفهم Example 1 ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Ripsnorter /ˈrɪpˈsnɔrtər/ ( n - slang ) – meaning: a person or thing noted for intensity or excellence. چیزی یا شخصی که فوق العاده است؛ محشر؛ خارق ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Blinky /ˈblɪŋki/ ( adj ) – meaning: ( of milk, yogurt or beer ) sour. ( در مورد شیر، ماست و آبجو ) وقتی مزه ترش می دهند؛ فاسد؛ خرای؛ ترش مزه؛ ترشید ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dry up ( v - intr, informal ) – meaning: to stop talking or speaking. خفه خون گرفتن؛ بستن کپ؛ دهان را بستن؛ ساکت شدن؛ لام تا کام حرفی نزدن Example 1 ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کلمه هم صفت و هم اسم است. دوستان و کاربران عزیز معانی و مثالهای صفتی آن را ارائه داده اند. در معنی اسمی این لغت دارای معنی خاصی است که بی ربط با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Fricassee /frɪkəˈsiː/ ( n ) – meaning: stewed meat, esp chicken or veal, and vegetables, served in a thick white sauce. خورشت گوشت دار به ویژه گوشت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Novena /nəʊˈviːnə/ ( n pl - nas or - nae / - niː/ ) – meaning: ( RC Church ) a devotion consisting of prayers or services on nine consecutive days. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mackle /ˈm�kəl/ ( v ) – meaning: to blur, as from a double impression in printing. محو شدگی یا تیره و تار شدنی که بر اساس یک پرینت روی هم افتاده ایج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tenancy /ˈtɛnənsɪ/ ( n pl - cies ) – meaning: 1. the period of holding office, a position, etc. دورهٔ تصدی یک پست، سمت و غیره Example 1: 👇 His tena ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Put /pʊt/ – meaning: to state; express. بیان کردن؛ اظهار کردن؛ عنوان کردن؛ بازگو کردن؛ ادا کردن؛ آشکارا گفتن Example 1: 👇 Put it bluntly, I can’t a ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

3014 - Kerplunk /kərˈplʌŋk/ ( n OR adv - informal ) – meaning: a sound of something landing noisily; with or as if with a sudden muffled thud. تال ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Opsimath /ˈɒpsɪˌm�θ/ ( n ) – meaning: a person who begins to learn late in life. شخصی که دیر یا در سن بالا شروع به یادگیری چیزی یا کاری می کند؛ دیر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Nephogram /ˈnɛfəˌɡr�m/ ( n - meteors ) – meaning: a photograph of a cloud. تصویر هواشناسی ابرها؛ ابر نگار Example 1: 👇 The meteorologist studied th ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Clocking hen – meaning: In Irish farmyard parlance a brooding hen is called a “clocking” hen. When her brain instructs a hen it's time to hatch eggs, ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Canonicals /kəˈnɒnɪkəlz/ ( n - pl ) – meaning: the vestments worn by clergy when officiating. جامه هایی که روحانیون هنگام مراسم بر تن می کنند. Exam ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Nidify /ˈnɪdɪˌfaɪ/ ( v - Brit. - fies, - fying, - fied ) OR Nidificate /ˈnɪdɪfɪˌkeɪt/ ( v - Amr. - cates, - cating, - cated ) meaning: to make or bui ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Nidificate /ˈnɪdɪfɪˌkeɪt/ ( v - Amr. - cates, - cating, - cated ) OR Nidify /ˈnɪdɪˌfaɪ/ ( v - Brit. - fies, - fying, - fied ) – meaning: to make or ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Play ball – meaning: to cooperate; work willingly with همیاری کردن، همکاری کردن؛ باهم کار کردن، همدستی کردن، تشریک مساعی کردن، اشتراک مساعی کردن، تع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Monkey about or around with – meaning: tamper with; play with; mess with; fiddle with دستکاری کردن؛ بازی کردن با چیزی؛ ور رفتن با چیزی Example 1: 👇 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Styrofoam /ˈstaɪrəˌfəʊm/ ( n - trademark, sometimes not capital ) a light, expanded polystyrene plastic. پلاستیک یا مواد پُلی استرین منبسط شده ی سبک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کلمه همانطور که در معانی پیشنهادیِ کاربران عزیز معلوم است ، هم اسم است و هم فعل. آنچه در زیر می آید تعاریف مربوطه، بخصوص تعریف دوم که توسط عزیزان ...