پیشنهادهای محمد فروزانی (٧١٠)
Imprimis /ɪmˈpraɪmɪs/ ( adv - archaic ) – meaning: in the first place در وهله اول؛ برای شروع؛ نخست اینکه؛ قبل از هر چیز ( اینکه ) ؛ در ابتدا؛ اول آنک ...
Capon /ˈkeɪpən/ ( n ) – meaning: a castrated cock fowl fattened for eating. خروسی که برای چاق و خوشمزه شدن و نهایتاً خوردن اخته می شود. Example 1: ...
Brabble /ˈbr�bəl/ ( n - a rare word for squabble ) – meaning: noisy, quarrelsome chatter; a petty quarrel مشاجره؛ جنجال؛ بگو مگو؛ سر و صدا Example 1: ...
این کلمه در لغتنامه ها دارای دو تعریف است: Footle /ˈfuːtəl/ ( v - intr. , informal ) – meaning: 1. ( often foll by around or about ) to loiter aimle ...
Soign� or ( feminine ) soign�e /ˈswɑːnjeɪ/ French /swaɲe/ ( adj ) – meaning: well - groomed; elegant carefully or elegantly done, operated, or design ...
Hardihood /ˈhɑːdɪˌhʊd/ ( n ) – meaning: boldness, courage, daring, or audacity. سرسختی؛ جسارت؛ شجاعت؛ بی پروایی؛ نترسی؛ بی باکی Example 1: 👇 He had ...
Flavescent /fləˈvɛs ( ə ) nt/ ( adj ) – meaning: yellowish or turning yellow. زرد رنگ یا زرد شدن؛ مایل به رنگ زرد Example 1: 👇 The complexion usual ...
برای این لغت سه تعریف در دیکشنری های مختلف وجود دارد: Lickerish, liquorish /ˈlɪkərɪʃ/ ( adj - archaic ) – meaning: 1. lecherous or lustful. حشری؛ ...
Prorogue /prə ( ʊ ) ˈrəʊɡ/; prorogate /ˈprəʊrəˌɡeɪt/ ( v ) – meaning: to discontinue the meetings of ( a legislative body ) without dissolving it; to ...
Landlubber /ˈl�ndˌlʌbər/ ( n - nautical ) – meaning: any person having no experience at sea or no familiarity with sailing. دریا ندیده؛ ناآشنا با در ...
این لغت که هم اسم و هم فعل است، از نظر نوشتاری به دو شکل متفاوت نوشته می شود: Calcimine OR kalsomine /ˈk�lsɪˌmaɪn/ meaning: 1. ( n ) a white or pale ...
Edentate /iːˈdɛnteɪt/ ( adj ) – meaning: toothless or having only few teeth بی دندان یا داشتن تنها چند دندان Example 1: 👇 The main reason people los ...
Impudence /ˈɪmpjʊdəns/ ( n ) – meaning: the quality of being impudent: mischievous, impertinent, or disrespectful. بی ملاحظه گی؛ بی مبالاتی؛ بی پروا ...
Ramiform /ˈr�mɪˌfɔːm/ ( adj ) – meaning: having a branchlike shape. انشعابی؛ شاخه شاخه ای؛ شاخه مانند Example 1: 👇 Scientists observed ramiform pat ...
Hog the limelight ( also steal the limelight ) – meaning: draw the focus of attention to oneself at the expense of others. تمام توجه ها را به سمت خ ...
steal the limelight ( also hog the limelight ) – meaning: draw the focus of attention to oneself at the expense of others. تمام توجه ها را به سمت خ ...
Limelight /ˈlaɪmˌlaɪt/ ( n - esp in the phrase in the limelight ) – meaning: a position of public attention or notice; glare of publicity کانون یا مر ...
Alliaceous /ˌ�lɪˈeɪʃəs/ ( adj ) – meaning: of or relating to or having the odor or taste of garlic, onion, etc. مربوط به سیر و پیاز؛ شبیه به سیر و پ ...
Cap - a - pie /ˌk�pəˈpiː/ ( adv ) – meaning ( dressed, armed, etc ) from head to foot. از نوک سر تا مچ پا؛ تماماً؛ سر تا پا؛ سراسر Example 1: 👇 Cap ...
مخلص همه مشهدی ها هستیم آقای کتابدار: )
آقای کتابدار نازنین، ممنون!
آقای حسین کتابدار عزیز ، خیلی ارادت دارم!
نظر آقای جهان بخش بسیار دقیق است چون در توضیحِ تفاوت بین این کلمه و کلمه رفراندوم سایت زیر اینگونه توضیح می دهد: The words referendum and plebiscite ...
Samhainophobia /ˌsaʊwɪnəˈfəʊbiə/ ( n ) – meaning: an abnormal or extreme fear of Halloween. ترس غیرعادی یا شدید از هالووین Example 1: 👇 Someone wit ...
Manqu� /mɑŋˈkeɪ/ ( adj ) – meaning: having failed, missed, or fallen short. ناکام؛ باخته؛ ناکامیاب؛ ناموفق؛ مقهور؛ بی بهره Example 1: 👇 The manager ...
این کلمه هم اسم است و هم صفت. معنی آن در نقش اسم توسط دوستان و کاربران عزیز ذکر شده است. آنچه در زیر می آید معنی آن در نقش صفت است که در انگلیسی آمری ...
Miffed /mɪft/ ( adj - informal ) – meaning: somewhat annoyed; peeved. گرفته؛ مغموم؛ پکر؛ رنجیده؛ آزرده؛ ناراحت Example1: 👇 She turned around, looki ...
Dramatic gesture – meaning: a movement of the hands, arms, or head, etc. to express an idea or to attract attention. حرکت نمایشی؛ ژست نمایشی؛ ادا و ...
Jounce /dʒaʊns/ ( v ) – meaning: to shake or jolt or cause to shake or jolt; bounce; to move joltingly or roughly up and down. تکان خوردن/دادن؛ به ش ...
Olid /ˈɒlɪd/ ( adj - literary ) – meaning: foul - smelling. بد بو؛ متعفن؛ گندیده؛ بوی نامطبوع؛ بوی گند Example 1: 👇 The olid stench from the trash ...
Washout /ˈwɒʃaʊt/ ( n ) – meaning: a disappointing or complete failure. شکست کامل؛ ناکامی مأیوس کننده Example: 👇 MRS. BOYLE: But, Jack, when we get ...
Bob /bɒb/ ( v - bobs, bobbing, bobbed ) to move or cause to move with a short abrupt movement, as of the head. حرکت دادن کوتاه و ناگهانی سر؛ جنباندن ...
Guidon /ˈɡaɪdən/ ( n ) – meaning: a small flag or streamer ( a long flag or part of a flag ) carried as a guide. یک پرچم کوچک یا یک پرچم به اهتزاز د ...
Battologize /bəˈtɒləˌdʒaɪz/ ( v ) – meaning: to repeat ( a word, phrase, mannerism, etc. ) excessively. بیش از حد تکرار کردن ( یک کلمه، عبارت، رفتار ...
Poseur /pəʊˈzɜːr/ ( n ) – meaning: a person who attempts to impress others by assuming a fake manner or pose. شخصی که سعی می کند با به کارگیری رفتار ...
این کلمه هم قید است و هم نقش صفت دارد. تعاریف هر یک همراه با مثال هایی از دیکشنری، منابع مختلف و یک متن کوتاه از فیلنامه ی فیلم �فارگو� در زیر می آید ...
Declivity /dɪˈklɪvɪtɪ/ ( n pl - ties ) – meaning: a downward slope, esp of the ground. شیب؛ سرازیری؛ سراشیبی؛ سر پایینیِ تند؛ متضاد کلمه ی سینه کش E ...
Ergatocracy /ˌɜːrɡəˈtɒkrəsɪ/ ( n pl - cies, rare ) – meaning: government by the workers. اداره دولت توسط کارگران؛ دولت کارگران؛ حکومت کارگران؛ کارگر ...
این کلمه هم فعل است و هم نقش دستوری اسم را دارد: Crick /krɪk/ ( informal ) – meaning: 1. ( v - tr. ) to cause a crick in the neck, back, etc. دچار ...
این کلمه هم فعل است و هم نقش دستوری اسم را دارد. دو معنای متفاوت برای فعل آن و یک معنا در نقش اسم برای این کلمه در دیکشنری ها وجود دارد: Strafe /stre ...
این کلمه هم اسم است و هم نقش دستوری فعل را دارد: Tatterdemalion /ˌt�tərdɪˈmeɪlijən/ – meaning: 1. ( n ) a person dressed in ragged clothes. آدم کهن ...
Uppish /ˈʌpɪʃ/ ( adj - Brit, informal ) – meaning: snobbish, arrogant, or presumptuous. پر افاده؛ خودخواه؛ از دماغ فیل افتاده؛ پر ادعا؛ خود پسند؛ مت ...
این کلمه هم نقش دستوری فعل را دارد و هم اسم است. آنچه در زیر می آید تعریف این لغت در هر دو نقش همراه با مثال هایی از دیکشنری و یک مثال هم، در نقش اسم ...
The big C – meaning: a euphemism for cancer. حسن تعبیری برای کلمه سرطان Example 1: 👇 I decided I was going to beat this monster, the Big C. تصمیم ...
Formica /fɔːrˈmaɪkə/ – ( n ) meaning: a hard durable plastic laminate used for countertops, cupboard doors, tables, and other surfaces. یک لمینت پل ...
Pauper /ˈpɔːpər/ ( n ) – meaning: a destitute person supported by public charity. فرد مستمندی که توسط خیریه عمومی حمایت می شود؛ شخص بسیار فقیر؛ تهی ...
Flash in the pan – meaning a project, person, etc, that enjoys only short - lived success, notoriety, etc; a sudden spasmodic effort that accomplishe ...
Tootle /ˈtuːtəl/ ( v ) – meaning: 1. to move or proceed in a leisurely way. با فراغ بال قدم زدن؛ از سر تفریح گشت زدن؛ با فراغ خاطر حرکت کردن؛ با تأ ...
Moke /məʊk/ ( n - Brit ) – meaning: a slang name for donkey. خر؛ الاغ؛ یابو؛ حمار؛ دراز گوش Example: 👇 BOYLE in his shirtsleeves, is voluptuously o ...
قبل از تعریف این لغت و آوردن مثال های مختلف از منابع متفاوت و یک مکالمه از فیلنامه ی فیلم فارگو، ذکر این نکته لازم است که این عبارت بر طبق دیکشنری و ...