پیشنهادهای صالح (٨٨٥)
اون یارو دیوونه است، خل و چله.
تو اخراجی.
این رنگ بهت نمیاد.
دنبال سراب دویدن.
برات تله گذاشته، دورت زده، برات نقشه کشیده، از سوء استفاده کرده.
رسید
مدت زیادی از اون موقع گذشته.
فکر نکنم، گمان نمی کنم، بعید میدونم.
اشتباه کردن، زیاده روی کردن.
سرایدار/مدیر ساختمان.
اگر در توصیف "باران" به کار برده بشه میشه : سیل آسا
در مورد نقشه میشه گفت؛ نقشه رو : - اشتباه علامت گذاری کردن. - اشتباه برچسب زدن. به صورت کلی به اشتباه بودن نقشه موردنظر اطلاق میشه.
یک اداره دولتی که مسئول نظارت بر سلامت و بهداشت جامعه است.
من زرنگم، زود تصمیم میگیرم.
چشمای کسی ( از تعجب ) گشاد/باز شدن.
راه رو باز کنید، زود باشین، بجنبین، عجله کنید.
ترسو، بی عرضه، بی دل و جرأت، بی خاصیت.
( مطلبی ) به مذاق کسی خوش آمدن.
تنزل درجه پیدا کردن، تبعید شدن.
به تو چه، سرت تو کار خودت باشه.
از بغل با کسی تصادف کردن، از بغل مالیدن به ماشین کسی.
اعلامیه فوت/ترحیم
معنی مؤدبانه : آدم معمولی معنی کوچه بازاری : آدم بی سرو پا، لات و لوت، هر ننه قمری.
مادر ترزا به عنوان یک راهبه کاتولیک بود که زندگی خود را وقف کمک به محروم ترین افراد جامعه، به ویژه در زاغه های کلکته، هند کرد. **در محاوره به عنوان ...
فاصله گرفتن، فاصله را زیاد کردن، سبقت گرفتن.
پیروز شدن، برنده شدن.
ضربه خوردن، کتک خوردن.
با کسی در افتادن.
کلاه سافاری، که بهش کلاه ایمنی گرمسیری یا کلاه آفتابی هم میگن، یه جور کلاهه که برای محافظت از آفتاب توی آب و هوای گرم و استوایی طراحی شده.
شن کش.
کارگاه خبره/باهوش، ابر کارآگاه.
کسی رو به سزای اعمالش رسوندن.
آماده بودن ( برای انجام کاری ) .
خدای من.
بازداشتگاه.
معرفی میکنم خدمت شما، دعوت میکنم به محضر شما؛ مثال : I give you Scrooge McDuck.
فقط خودتی و خودت؛ مثال : Genie, party of one.
پوستت کنده است، کارت تمومه، کارت با کرام الکاتبینه.
بیا ( باید ) یکم خوش بگذرونیم.
دوران خوبی بود، حیف که تموم شد.
غنائم/ثروت گران بها، جایزه ارزشمند.
جرعه جرعه، قلپ قلپ.
بلندشو، پاشو.
قصر، کاخ، عمارت، خونه.
آخ جوون، ایول.
عجب معجزه ای، باورم نمیشه.
مایل هستی؟، مایلی . . . ؟، دوست داری؟
خرابش نکن.
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
اون احمق به تاریخ پیوست.