پیشنهادهای صالح (٦٢٧)
خاموش کردن مثال : lose the lights چراغ ها را خاموش کنید.
گم شدن
از من ( بخاطر حرف اشتباهی که زدم ) ناراحت یا دلخور نشین
ماشین رو آتیش کن، حرکت کن
موفق باشی، بترکونی
شخص پیگیر، عشق/عاشق کار
غیر متخصص, بی مهارت, بی تجربه، غیر ماهر
اتاقکی که فرمان کشتی در آن قرار داشته و ناخدا با استفاده از آن کشتی را هدایت میکند.
اقامت کردن/داشتن، خوابیدن
گزارش/پخش زنده
اقساط، قسط ها
مخلوق، آفریده
خیلی احمقی، خیلی دیوونه ای
صحبت کردن به صورت خصوصی
بی حرمتی کردن، بی احترامی کردن، حروم کردن
پاره شدن
خلخال پا
کل کل کردن
در خفا یا پنهانی کسی را تحسین کردن یا دوست ( علاقه ) داشتن
درخشیدن، چشمک زدن
پناهگاه ها
نابود کردن، از بین بردن
صدقه، کمک
کسی را سریع و ناگهانی به جایی بردن، برداشتن سریع
آدمی که بسیار صادق است
روابط نزدیک
خروج، بیرون آمدن
دوستان
اتاقی در شرکت که برای اطلاع رسانی به کارکنان در مورد مهارت ها و اطلاعات جدید مرتبط با کارشان استفاده می شود.
یواشکی رفتن، دزدکی رفتن
مزاحمان، متجاوزان
بستگی داشتن، وابسته بودن
گروگان گرفتن
تکان خوردن، جُم خوردن؛ مثال : i'm not budging from here. من از اینجا تکون نمیخورم.
جنگیدن، مبارزه کردن
تبدیل شدن
لباس ها
در رفتن، فرار کردن
اجساد، جسدها
خیانت کردن
تلاش بی دریغ برای انجام کاری ( برای کسی )
حمله کردن
واژه ای روسی ؛ به معنای : به امید دیدار مجدد، خدا نگهدار
دشمنان
چایی شیرین شده با عسل
مهمات جنگی
انتقاد کردن از کسی در قالب طنز و شوخی.
دوباره ظاهر شدن
شوالیه ها، نجیب زاده ها
خونریزی کردن/داشتن