تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنگ خوردن، صدا دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین داران، کشاورزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخالت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب، خوابیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشاره کردن، فهماندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) باز کردن ( نخ های پیچ خورده، بافتنی بافته شده ) 2 ) بررسی کردن، حل کردن، توضیح دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اختلاس کردن، دزدی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منحرف کردن توجهات از ( کسی ) به سمت خود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1 ) جرات انجام کاری را داشتن. 2 ) سرپیچی از انجام کاری 3 ) به چالش کشیدن ( کسی ) برای انجام کاری 4 ) یک چالش، به ویژه برای اثبات شجاعت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجموعه ای از علمای مسلمان که دارای دانش تخصصی در حوزه حقوق مقدس و الهیات اسلامی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اختلاف مثال => Family quarrels : اختلاف خانوادگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقبت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عربی به معنی "طلاق" میباشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) مناسب بودن ( برای ) 2 ) صلاح دانستن مثال => As it befits you : هر طور که شما صلاح میدونید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم ( Noun ) - > متورم شدن، بزرگ شدن غیر طبیعی بخشی از بدن، معمولاً در نتیجه تجمع مایعات. صفت ( adjective ) - > افزایش شدت، تعداد، مقدار یا حجم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) فرماندار یک استان 2 ) دومین رتبه افسر هندی در نیروهای نظامی هند - بریتانیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در هندوئیسم به معنی : 1 ) خدا 2 ) راهب ( گورو ) 3 ) مرشد 4 ) معلم یا هدایت گر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاج و تخت، سلطنت، قدرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جشنی در هندوستان که در آن پیروزی خیر بر شر را جشن میگیرند. به بیانی دقیقتر : این جشن به مناسبت پیروزی راما، آواتار ویشنو، بر پادشاهِ شیطانِ 10 سرِ ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوریا =>در هندوئیسم به معنی : 1 ) خورشید 2 ) خدای خورشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استان ها، ایالت ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعلامیه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش آمدن تأخیر یا مشکلی در انجام کاری مثال : I got a little sidetracked on my way to see you داشتم میومدم ببینمت که تاخیری پیش اومد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولگردها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنار آمدن مثال : . We're stuck with each other باید با همدیگه کنار بیایم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیان تشویق، حمایت یا تأیید نسبت به پسر، مرد یا حیوان نر، که به عنوان حروف مستقل قبل یا بعد از جمله استفاده می شود. **البته بعضی مواقع برای دختر، زن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس بلند و گشاد سنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غوطه ور شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- ناخوشایند، نامرتب، کثیف ( unsightly, unkempt, dirty ) - خیلی مست ( particularly drunk ) - آسیب زدن، صدمه زدن، شکستن ( Damaged, hurt or broken )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاش کردن، افشا کردن، برملا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سفینه فضایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتیش بازی، معرکه، نبرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بستن دست ها و پاهای شخصی به هم محکم و با طناب برای جلوگیری از حرکت یا فرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فوق العاده مثال : totally ninja در مورد که فیلم که به معنی بسیار فوق العاده بودن آن فیلم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از بین بردن، حیف و میل کردن، تلف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیاهان دارویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عوضی ها، پفیوزها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمق، نالایق، نامحبوب، حقیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان یک انسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناک اوت ( یک حریف ) در مسابقه بوکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن، نابود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسلیم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مزاحم بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قفسه سینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر قابل کنترل، کنترل نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوزن سرنگ پزشکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزاد کردن