تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استان ها، ایالت ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعلامیه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیش آمدن تأخیر یا مشکلی در انجام کاری مثال : I got a little sidetracked on my way to see you داشتم میومدم ببینمت که تاخیری پیش اومد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولگردها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کنار آمدن مثال : . We're stuck with each other باید با همدیگه کنار بیایم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیان تشویق، حمایت یا تأیید نسبت به پسر، مرد یا حیوان نر، که به عنوان حروف مستقل قبل یا بعد از جمله استفاده می شود. **البته بعضی مواقع برای دختر، زن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس بلند و گشاد سنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غوطه ور شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- ناخوشایند، نامرتب، کثیف ( unsightly, unkempt, dirty ) - خیلی مست ( particularly drunk ) - آسیب زدن، صدمه زدن، شکستن ( Damaged, hurt or broken )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فاش کردن، افشا کردن، برملا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سفینه فضایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتیش بازی، معرکه، نبرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بستن دست ها و پاهای شخصی به هم محکم و با طناب برای جلوگیری از حرکت یا فرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فوق العاده مثال : totally ninja در مورد که فیلم که به معنی بسیار فوق العاده بودن آن فیلم است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از بین بردن، حیف و میل کردن، تلف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گیاهان دارویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عوضی ها، پفیوزها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمق، نالایق، نامحبوب، حقیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان یک انسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناک اوت ( یک حریف ) در مسابقه بوکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن، نابود شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسلیم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مزاحم بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قفسه سینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر قابل کنترل، کنترل نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غرق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوزن سرنگ پزشکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزاد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حُقه، کلک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر حرفه ای ، غیر محتمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سفینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فحش دادن، فحاشی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزخرف، لعنتی مثال : rutting playground - > زمین بازی مزخرف rutting test - > آزمایش لعنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شامل شدن، شامل بودن