پیشنهادهای صالح (٤٥٧)
زنگ خوردن، صدا دادن
زمین داران، کشاورزان
دخالت کردن
خواب، خوابیدن
اشاره کردن، فهماندن
1 ) باز کردن ( نخ های پیچ خورده، بافتنی بافته شده ) 2 ) بررسی کردن، حل کردن، توضیح دادن
اختلاس کردن، دزدی کردن
منحرف کردن توجهات از ( کسی ) به سمت خود.
1 ) جرات انجام کاری را داشتن. 2 ) سرپیچی از انجام کاری 3 ) به چالش کشیدن ( کسی ) برای انجام کاری 4 ) یک چالش، به ویژه برای اثبات شجاعت
مجموعه ای از علمای مسلمان که دارای دانش تخصصی در حوزه حقوق مقدس و الهیات اسلامی هستند.
اختلاف مثال => Family quarrels : اختلاف خانوادگی
مراقبت کردن
در زبان عربی به معنی "طلاق" میباشد.
1 ) مناسب بودن ( برای ) 2 ) صلاح دانستن مثال => As it befits you : هر طور که شما صلاح میدونید.
اسم ( Noun ) - > متورم شدن، بزرگ شدن غیر طبیعی بخشی از بدن، معمولاً در نتیجه تجمع مایعات. صفت ( adjective ) - > افزایش شدت، تعداد، مقدار یا حجم.
1 ) فرماندار یک استان 2 ) دومین رتبه افسر هندی در نیروهای نظامی هند - بریتانیایی
در هندوئیسم به معنی : 1 ) خدا 2 ) راهب ( گورو ) 3 ) مرشد 4 ) معلم یا هدایت گر
تاج و تخت، سلطنت، قدرت
جشنی در هندوستان که در آن پیروزی خیر بر شر را جشن میگیرند. به بیانی دقیقتر : این جشن به مناسبت پیروزی راما، آواتار ویشنو، بر پادشاهِ شیطانِ 10 سرِ ر ...
سوریا =>در هندوئیسم به معنی : 1 ) خورشید 2 ) خدای خورشید
استان ها، ایالت ها
اعلامیه ها
پیش آمدن تأخیر یا مشکلی در انجام کاری مثال : I got a little sidetracked on my way to see you داشتم میومدم ببینمت که تاخیری پیش اومد.
ولگردها
کنار آمدن مثال : . We're stuck with each other باید با همدیگه کنار بیایم.
بیان تشویق، حمایت یا تأیید نسبت به پسر، مرد یا حیوان نر، که به عنوان حروف مستقل قبل یا بعد از جمله استفاده می شود. **البته بعضی مواقع برای دختر، زن ...
لباس بلند و گشاد سنتی
غوطه ور شدن
کنده شده
- ناخوشایند، نامرتب، کثیف ( unsightly, unkempt, dirty ) - خیلی مست ( particularly drunk ) - آسیب زدن، صدمه زدن، شکستن ( Damaged, hurt or broken )
فاش کردن، افشا کردن، برملا کردن
سفینه فضایی
آتیش بازی، معرکه، نبرد
بستن دست ها و پاهای شخصی به هم محکم و با طناب برای جلوگیری از حرکت یا فرار
فوق العاده مثال : totally ninja در مورد که فیلم که به معنی بسیار فوق العاده بودن آن فیلم است.
از بین بردن، حیف و میل کردن، تلف کردن
گیاهان دارویی
عوضی ها، پفیوزها
احمق، نالایق، نامحبوب، حقیر
جان یک انسان
ناک اوت ( یک حریف ) در مسابقه بوکس
از بین رفتن، نابود شدن
تسلیم شدن
مزاحم بودن
قفسه سینه
غیر قابل کنترل، کنترل نشده
قطع کردن
غرق کردن
سوزن سرنگ پزشکی
آزاد کردن