پیشنهادهای صالح (٤٣٧)
استان ها، ایالت ها
اعلامیه ها
پیش آمدن تأخیر یا مشکلی در انجام کاری مثال : I got a little sidetracked on my way to see you داشتم میومدم ببینمت که تاخیری پیش اومد.
ولگردها
کنار آمدن مثال : . We're stuck with each other باید با همدیگه کنار بیایم.
بیان تشویق، حمایت یا تأیید نسبت به پسر، مرد یا حیوان نر، که به عنوان حروف مستقل قبل یا بعد از جمله استفاده می شود. **البته بعضی مواقع برای دختر، زن ...
لباس بلند و گشاد سنتی
غوطه ور شدن
کنده شده
- ناخوشایند، نامرتب، کثیف ( unsightly, unkempt, dirty ) - خیلی مست ( particularly drunk ) - آسیب زدن، صدمه زدن، شکستن ( Damaged, hurt or broken )
فاش کردن، افشا کردن، برملا کردن
سفینه فضایی
آتیش بازی، معرکه، نبرد
بستن دست ها و پاهای شخصی به هم محکم و با طناب برای جلوگیری از حرکت یا فرار
فوق العاده مثال : totally ninja در مورد که فیلم که به معنی بسیار فوق العاده بودن آن فیلم است.
از بین بردن، حیف و میل کردن، تلف کردن
گیاهان دارویی
عوضی ها، پفیوزها
احمق، نالایق، نامحبوب، حقیر
جان یک انسان
ناک اوت ( یک حریف ) در مسابقه بوکس
از بین رفتن، نابود شدن
تسلیم شدن
مزاحم بودن
قفسه سینه
غیر قابل کنترل، کنترل نشده
قطع کردن
غرق کردن
سوزن سرنگ پزشکی
آزاد کردن
مرز
حُقه، کلک
غیر حرفه ای ، غیر محتمل
سفینه
فحش دادن، فحاشی کردن
مزخرف، لعنتی مثال : rutting playground - > زمین بازی مزخرف rutting test - > آزمایش لعنتی
شامل شدن، شامل بودن