تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به هم رسیدن مثال : Golden dreams and great heartache . churn in the depth of the soul of this river. . . called life رویاهای طلایی و اندوه های عظیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازی دادن کسی، دست انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حقایق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عزل شدن، به پایین کشیده شدن از قدرت، به زمین زدن، سرنگون کردن، از بین بردن، از پای در آوردن ( کشتن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین زدن، از پا در آوردن، عزل کردن، شکست دادن، از بین بردن، کشتن، حذف کردن، پایین آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخالفان، کسانی که مخالف سیاست رسمی، به ویژه سیاست یک دولت استبدادی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از بین رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به زور بردن، به زور به ( زن ) تجاوز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درست کردن، مخلوط کردن، یا پختن ( یک نوشیدنی یا غذا، به ویژه آنهایی که حاوی مواد غیرمعمول یا اندازه گیری نشده هستند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متوجه شدن یا فهمیدن ( حقیقتی که شخص قصد پنهان کردن آن را دارد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صحبت کردن ( در مورد مسائل بی اهمیت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی اهمیت، غیر مهم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی پنکیک روسی که با مخمر و آرد گندم سیاه درست میشود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درخت بلوط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اردوگاه، پادگان مثال : military compound اردوگاه ارتشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سربازی، کسی رو به عنوان سرباز به خدمت گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با عرضه، با جنم، شجاع، نترس مثال : I love gals with spirit از دخترای با عرضه خوشم میاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گنجینه ها مثال : Barbarians have stolen my past two shipments. راهزنا تا حالا دو تا از گنجینه های منو دزدیدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرار کردن، در رفتن، بدون سر و صدا و خداحافظی جایی رو ترک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ردا، لباس بلند زنانه، حوله تن پوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوزه، زوزه کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جلادها، مأمورین اعدام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالابردن، برافراشتن، به اهتزاز در آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شور، شوق ، هیجان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخت بودن، دشوار بودن مثال : How long do you think talking to Mako is going to be like pulling teeth. فکر میکنی تا کی قراره حرف زدن با "ماکو" این قد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشد کردن، رشد کردن، یا بیرون آمدن به عنوان یک جوانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم آهنی ها، ربات ها، ماشین های خودکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عطسه کردن، فین فین کردن، آب بینی را بالا کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انباشته شدن، جمع شدن، تلنبار شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قلمرو، حکومت، پادشاهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

افرادی که در یک گروه، ( معمولا ) به دلیل حرکت آهسته تر، از دیگران جدا می شوند ( جا میمانند ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک بیماری باکتریایی مسری که علائم آن تب و هذیان بوده و معمولاً با تشکیل بوبوها ( طاعون بوبونیک ) و گاهی اوقات عفونت ریه ها ( طاعون پنومونی ) همراه اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنی به آب زدن، آب تنی کردن مثال : I think you need to take a little dipity dip. فکر میکنم که نیاز داری یه تنی به آب بزنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک فرد احمق یا مزاحم، افکار یا صحبت های احمقانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرفداران، پیروان، حامیان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یاد کردن، مرور کردن، خاطره بازی کردن مثال : Swapping old war stories. از جنگ های قدیم یاد میکنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگانگان، دشمنان، وحشی ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاها ( زن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترک بازنشستگی، مجدد به سر کار رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1 ) حرکت آهسته یا ریتمیک به عقب و جلو یا از یک طرف به سمت دیگر . 2 ) کنترل یا نفوذ ( روی یک شخص یا روش کاری ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهری در مرکز غربی هند و در جنوب شرقی بمبئی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تزیین کننده ها، مسئولین طراحی دکوراسیون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه هندی : راهب => مردی که به کتاب مقدس به خوبی آگاه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جابه جایی/حرکت سریع چشم ها تند باز و بسته کردن/شدن سوسو زدن نور شمع /چراغ نمایان شدن درخشیدن پرپر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لرزیدن، مردد بودن، دو دل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشیدنی شکلاتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نان محلی هندی => نان های مسطح کوچک و بدون خمیر که بر روی ماهیتابه تهیه میشوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش دستی کردن، جلوتر بودن، رودست زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساندویچ هایی هستند که با سوسیس کبابی و نان باگت درست میشوند.