پیشنهادهای صالح (٤٥٧)
آزاد شدن با گذاشتن وثیقه
عدم توانایی در کنار آمدن یا تحمل کردن یک وضعیت بد
دست از سرم بردارین، اذیتم نکنید، ولم کنید، منو به حال خودم بذارین
رئیس بازی در آوردن، گفتن اینکه چه کاری انجام بده و چه کاری رو نه، امر و نهی کردن
پیرزن ها
اتحاد/ازدواج مقدس
بیرون انداختن، پرت کردن
جامعه/فرقه مخفی
زیر و رو کردن، جستجو کردن، کنکاش کردن
حل و فصل، توافق انجام شد، ترتیب های لازم داده شد
انصراف از کار یا فعالیت به دلیل سختی یا خستگی
اشاره به فوق العاده بودن یک چیز یا مکان
تقلیل یافته کلمه خانم و بیشتر برای صدا کردن یه خانم/زن مجرد به کار میرود و جنبه کنایی دارد ( یه چیز تو مایه های خانوم کوچولو ) .
به منظور قدردانی از لطف کسی استفاده میشود؛ به عنوان مثال : that's really sweet of you واقعا باعث افتخار منه
شامل انعام نمیشه
اون پسره اذیتت کرده ؟
این عبارت برای اظهار تعجب به کار میرود و برای زمانی است که کاری خارج از عادت از کسی سر بزنه - > به بیان ساده تر : تا حالا از این کارا نکرده بود
به طور کامل فهمیدن، پی بردن
داشتن رابطه جنسی با کسی
خم شدن
شکست یا غفلت از انجام/ شرکت در کاری که قبلاً برنامه ریزی/ توافق یا محول شده است.
با اعتماد به نفس برگشتن به جایی انگاری که قبلا اتفاقی نیفتاده
معلولان مغزی
از جا کندن، شکستن
برگشتن از جایی یا چیزی
طلسم ها
به طور مفتضحانه شکست خوردن
چه تصادفی
مؤدب بودن و دردسر درست نکردن
شرکت کردن حتمی فرد در یک رویداد.
یک روز ناخوشایند، به ویژه روزی که در آن احساس می کنید جذاب نیستید.
به کسانی اطلاق میشود که برای دیگران زندگی میکنند، به دیگران اهمیت میدهند، به دگیران عشق و محبت می ورزند.
شکارچیان ارواح
فیلمی که از بچگی میدیدی و باهاش بزرگ شدی.
یک دستاورد غیرمنتظره و عالی
قدیمی، رسمی و کسل کننده
مهم بودن، اهمیت داشتن مثال : his male ego counts for something غرور مردانه اش براش اهمیت داشت.
رد کردن، قبول نکردن، نپذیرفتن مثال : he's already blown out six applicants معنی : اون تا حالا شش متقاضی رو رد کرده.
تحویل دادن، کسی یا چیزی را رساندن، پیاده کردن، به خواب رفتن
اومدن، وارد شدن
حقه باز، شیاد، کلاه بردار
یادآوری، مرور، خاطره بازی
ترفند جادویی
پیش بینی کردن، گفتن
ایجاد یک واکنش یا احساسات شدید در کسی
چکاپ کردن مریض، آمار کسی رو در آوردن، پرس و جو کردن در موردوضعیت کسی
به سرعت در یک کار موفق شدن، در میان یک گروه محبوب شدن
برخورد کردن یا رو به رو شدن با کسی
در نظر گرفتن، لحاظ کردن
استفراغ کردن، بالا آوردن