تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کندن پوست ( جانوران )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه به کسی که موهای فر بلندی دارد. مثال : Hey, Bush - head معنی : آهای، کلم بروکلی : )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عجب آدمای مزاحمی، عجب آدمای دردسرسازی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کتک زدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یه ذره، یه کم مثال : I am not even able to help in a small way. معنی : من قادر نیستم حتی ذره ای بهت کمک کنم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بریدن، قطع کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آزاد شدن با گذاشتن وثیقه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عدم توانایی در کنار آمدن یا تحمل کردن یک وضعیت بد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست از سرم بردارین، اذیتم نکنید، ولم کنید، منو به حال خودم بذارین

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رئیس بازی در آوردن، گفتن اینکه چه کاری انجام بده و چه کاری رو نه، امر و نهی کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیرزن ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتحاد/ازدواج مقدس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون انداختن، پرت کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جامعه/فرقه مخفی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر و رو کردن، جستجو کردن، کنکاش کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حل و فصل، توافق انجام شد، ترتیب های لازم داده شد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انصراف از کار یا فعالیت به دلیل سختی یا خستگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشاره به فوق العاده بودن یک چیز یا مکان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقلیل یافته کلمه خانم و بیشتر برای صدا کردن یه خانم/زن مجرد به کار میرود و جنبه کنایی دارد ( یه چیز تو مایه های خانوم کوچولو ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به منظور قدردانی از لطف کسی استفاده میشود؛ به عنوان مثال : that's really sweet of you واقعا باعث افتخار منه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شامل انعام نمیشه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اون پسره اذیتت کرده ؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت برای اظهار تعجب به کار میرود و برای زمانی است که کاری خارج از عادت از کسی سر بزنه - > به بیان ساده تر : تا حالا از این کارا نکرده بود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور کامل فهمیدن، پی بردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داشتن رابطه جنسی با کسی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خم شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست یا غفلت از انجام/ شرکت در کاری که قبلاً برنامه ریزی/ توافق یا محول شده است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با اعتماد به نفس برگشتن به جایی انگاری که قبلا اتفاقی نیفتاده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلولان مغزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از جا کندن، شکستن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگشتن از جایی یا چیزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلسم ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور مفتضحانه شکست خوردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه تصادفی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مؤدب بودن و دردسر درست نکردن

پیشنهاد
٠

شرکت کردن حتمی فرد در یک رویداد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک روز ناخوشایند، به ویژه روزی که در آن احساس می کنید جذاب نیستید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کسانی اطلاق میشود که برای دیگران زندگی میکنند، به دیگران اهمیت میدهند، به دگیران عشق و محبت می ورزند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکارچیان ارواح

پیشنهاد
٠

فیلمی که از بچگی میدیدی و باهاش بزرگ شدی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک دستاورد غیرمنتظره و عالی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدیمی، رسمی و کسل کننده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهم بودن، اهمیت داشتن مثال : his male ego counts for something غرور مردانه اش براش اهمیت داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رد کردن، قبول نکردن، نپذیرفتن مثال : he's already blown out six applicants معنی : اون تا حالا شش متقاضی رو رد کرده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحویل دادن، کسی یا چیزی را رساندن، پیاده کردن، به خواب رفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اومدن، وارد شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقه باز، شیاد، کلاه بردار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری، مرور، خاطره بازی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترفند جادویی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش بینی کردن، گفتن