پیشنهادهای صالح (٤٣٧)
احمق بزرگ
جر و بحث کردن، یکی به دو کردن
اضافه کار
با فندگی مثال : Machine Woven fabrics - > ماشین بافندگی
منحرف شدن از چیزی ( مثلاً : بحث )
جلسه شورا
خانه سالمندان
مشروب خواری
سکوی پرتاب ( پیشرفت )
با سر و صدا وارد شدن
با عجله وارد شدن
توطئه چیدن، دسیسه کردن/چیدن
احمق ها
خلاف کارهای خرده پا یا تازه کار
نیزه خوردن
فرسوده/کهنه شدن
سوخت پاش
باعث خجالت شدن، خجالت کشیدن، از خجالت آب/سرخ شدن
کینه ها، دشمنی ها، دشمن تراشی ها
پیرمردها
کینه به دل گرفتن
به صورت منجمد ( فریز ) نگهداری کردن/شدن
بازسازی کردن، از نو ساختن
فروش ویژه
خیلی نجیب، خیلی خانوم
سر و کله ( کسی ) پیدا شدن، به صورت ناگهانی آمدن مثال : . She suddenly wandered in 2 years ago معنی : دوسال پیش یهویی سر و کله ش پیدا شد.
به هم ریختن، از حالت عادی خارج شدن
پشت دیگران رو خالی کردن
معامله کثیف
شخصی که از تماشای پنهانی افرادی که لباس هایشان را در می آورند یا درگیر فعالیت های جنسی می شوند، لذت میبرد.
زخم ها، خراش ها، لکه ها
کپک زده، بو گندو
تو باغ نبودن، تو هپروت بودن، حواس جمع نبودن
رد کسی رو زدن، کسی رو ردیابی کردن
چاق، شخصی که اضافه وزن دارد
به این طرف و آن طرف کشاندن
گیر انداختن، گرفتن
ابتلا ( به بیماری )
چیزی را از سر وا کردن، دست به سر کردن
مالیدن، مالوندن ( مثلاً ماشین )
مدرک غیرقابل انکار
دست و پا چلفتی، احمق
پنجه ها
جوگیر بودن، اعتماد به نفس کاذب داشتن
عقل ( هوش ) از سر کسی پریدن
خیلی عصبانی شدن، جوش آوردن
چرت و پرت گفتن، دری و وری گفتن
( باید ) میدونستم که اینطوری میشه
کلاهک خوشه ای، بمب خوشه ای
غرغرو