پیشنهادهای فانکو آدینات (٢,٣٣٧)
افغانستان در سنسکریت با دو واژه با یک معنی آمده است: اوه گناه avaganAh و اوه گنه avagana: دور افتاده، دور ار دریا، کنار، جدا، در میان خشکی. که به این ...
پیمان در سنسکریت: پنیه panya؛ در پارسی کهن: پتیمانه patimAna؛ در سغدی: پَتمان patmAn؛ در اوستایی: پَثمان paşmAn؛ در پهلوی: پَتمان patmAn ؛ و پَیمان p ...
پرویز در سنسکریت پره وچ pravac ( گفتن؛ به صورت اسم یعنی گوینده، سخنور ) ؛ در مانوی: ابروژ abarvejh؛ در پهلوی: ابروِز abarvez و اپروچ aparvec به معنی ...
پردیس در سنسکریت: پره دیص pradiś نام جایی در آسمان که از آن جا هر چیزی را می توان دید؛ در اوستایی پره دیس paradis یعنی جایی که هر چیزی در آن جا هست؛ ...
آنیلا در سنسکریت آنیلا Aneyla و نَریک ( مذکر ) آن: آنیله Aneyla به معنی مانند رنگ آبی، رو به نیلی ـ آبی، آبی پر رنگ می باشد.
ژیلا در سنسکریت به معنی گرمای خورشید نیز می باشد.
ژیلا در سنسکریت: jhal� به معنی دختر، دوشیزه می باشد.
ماندانا در سنسکریت مَندَنا mandanA و به معنی آراینده، آرایش کننده می باشد.
لیلا در سنسکریت با همین گویش امروزی leylā و به معنی عشق بازی می باشد.
گرشاسب در سنسکریت کرساصوه kresAśva؛ در اوستایی: keresAspa؛ و در پهلوی: kareshAsp به معنی دارای اسب های باریک می باشد.
گردو در سنسکریت گِندو gendu و به معنی توپ بازی است.
گپ در سنسکریت جپ jap و به معنی گفتن است و چنین صرف می شود: جپامی japAmi گپ می زنم، جپسی japasi گپ می زنی، جپتی japati گپ می زند.
کیومرث در اوستایی گَیِهِه مَرَثنو gayehe - maraşnu و به معنی جان مردنی، جانی که می میرد می باشد؛ همچنین به صورت گیومرد gayumard به معنی مرد جاندار. د ...
سیاست در سنسکریت صاستره śāstra و به معنی دستور، روش، ساماندهی، تدبیر، مجازات، پیاده سازی قانون می باشد؛ ریشه ی آن صاس می باشد که صرف سوم شخص مفرد آن ...
آشیانه در سنسکریت آصیانه āśayāna و به معنی محیط، محصور، دیوار کشی شده، دارای حصار می باشد؛ در اوستایی آخشی: āxshi ؛ در پارتی و مانوی: اهیانگahyānag؛ ...
سیاست در سنسکریت صاستره śāstra و به معنی دستور، روش، ساماندهی، تدبیر، مجازات، پیاده سازی قانون می باشد و از آن جا به عربی راه یافته و سیاست شده است. ...
سوسن در سنسکریت سوسنی susani ( بسیار بخشنده ) و در سغدی سوسن susan با همان معنی می باشد؛ و سوسنگرد یعنی شهر بسیار بخشنده، شهری که مردمی بسیار بخشنده ...
سوسن در سنسکریت سوسنی susani ( بسیار بخشنده ) و در سغدی سوسن susan می باشد.
چرخشی صفت نسبی است یعنی دارای چرخش. ( فرهنگ بزرگ سخن )
سیاوش در اوستایی سیاورشن syAvarshan و به معنی دلیر گندمگون، دلاور سبزه می باشد. این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1ـ سیاو که در سنسکریت صیاوه śyAva ( ...
سیامک در اوستایی: syāmaka به معنی دارای سه جام ( جام جم، جام مِی، جام دارو ) بوده است و اصل واژه سه یامکه seyāmaka بوده؛ زیرا در اوستایی یامه yāma به ...
سور در اوستایی سوئیریه suirya و به معنی ناهار است.
سوگند در اوستایی: سئوکِنته saokenta و به معنی گوگرد است؛ در ایران باستان در محاکمه های پیچیده، دو طرف درگیر را با آزمایشی به نام ور var می آزمودند؛ و ...
آشوب در سنسکریت کشوبه kshubh ( لرزیدن، تکان خوردن، دلشوره ـ تپش داشتن؛ سراسیمه ـ بی قرار ـ متلاطم بودن ) است. در اوستایی: خشئُب xshaob؛ در مانوی: ویش ...
آسمان در سنسکریت اصمان aśmAn به معنی زندگی افشان یا زندگی بخش یا پخش کننده ی زندگی است؛ در پارسی باستان اسمانم: asmAnam، در اوستایی: اسانه asAna، و ا ...
آرغ یا آروغ در سنسکریت آرُه Aroh به معنی بالا آمدن و در سغدی آروغد Aruqd به معنی میل داشتن است.
خوزستان در پارتی هوژیستان و به معنی جای دوست داشتنی است.
خرسند در پارسی باستان: اوثندو uşandu؛ در سغدی: اغوسند aqusand و غوسند qusand، و خوسند xusand؛ در پارتی، مانوی و پهلوی: hunsand. و به معنی کسی است که ...
چاکر در سنسکریت چاکریکه cAkrika و به معنی گاریچی می باشد.
چالوس در سنسکریت چالوک cāluk و به معنی پاک از هر آلودگی می باشد.
چرم در اوستایی چرِمه carema، در پارسی باستان و سنسکریت: چرمن carman , و در سغدی و پهلوی: چرم carm و به معنی پوست می باشد.
شانزده در سنسکریت شُدَصَه shodaśa و از دو بخش ساخته شده است: 1ـ شو به معنی شش. 2 ـ دصه یعنی ده. و نیز شش دصن shash daśan یعنی شش و ده بوده؛ در پارسی ...
هیمالیا در سنسکریت هیمالَیه himālaya و به معنی جای همیشه سرد، همیشه یخبندان است.
تمبک در سنسکریت تومبه tumba و به معنی کدو می باشد و در پهلوی تومبک tumbak؛ و سبب آن همانندی این ساز با کدو می باشد هم از نظر میان تهی بودن و هم از نظ ...
ورطه در اوستایی ورته varata به معنی گرداب، در سنسکریت ورته varta به معنی گردش، چرخش، پیچش است؛ در سغدی وارذ vārz؛ پس این واژه عربی نیست و نگارش درست ...
آوردن در سنسکریت آورت āvart و فعل سببی از آورت āvret ( بازگشتن ) است و به معنی برگرداندن می باشد و چنین صرف می شود: آورتیامی āvartayāmi بر می گردانم، ...
پرستو در پارتی و پهلوی پَریستُگ یا پریستک paristog/k و از سه بخش ساخته شده است: 1ـ پر. 2ـ میانوند ایی. 3ـ ستگ یا ستک یعنی استخوان؛ پس پرستو یعنی پر ا ...
پارچه در سنسکریت پارشه pārsha و به معنی نگهدارنده است.
پارچ در سنسکریت پاتره pAtra و به معنی نوشیدن با آن یا به وسیله ی آن می باشد.
آهسته در سنسکریت آیَسته Ayasta و به معنی کُند می باشد.
آفند در سنسکریت آپهَن āphan و به معنی جهش کردن است. ph در دیگر زبان های آریایی f خوانده می شود.
چاپ در سنسکریت چاپه cApa و به معنی رنگین کمان، نگاره ای کماندیس است که در آسمان کشیده شده است.
جیوه در سنسکریت jeyva و به معنی زنده می باشد.
جنده در سنسکریت چوندی cundey و به معنی به جنبش درآورنده، کسی که به مردان جنب و جوش می دهد می باشد؛ در اوستایی: جهی jahi وجئینی jaini و جننیه jannaya ...
آوار در سنسکریت مصدر فعل سببی آوره āvre ( پوشاندن، پوشش دادن ) و به معنی سبب کاملا پوشیده یا پوشانده شدن است و چنین صرف می شود: آواریامی āvārayāmi سب ...
قشنگ در سغدی خشَنک xshang و اَخشَنک axshank به معنی خشنود کننده می باشد.
فرشته در اوستایی فره ایشته fraishta به معنی آرزو شده و نیز پیک، سفیر؛ در مانوی: prestag؛ در پهلوی: frestag/k؛ در سغدی: freshte و به معنی فرستاده شده ...
فرغون در سغدی پرغن parqon و به معنی وسیله بوده است.
فرش در سغدی دارای دو واژه است که هر دو به معنی گستردن، فرش کردن می باشند: پرشترت parshtart و پرشترن parshtarn .
کلید در سنسکریت klid و به معنی نرم ـ شل شدن است؛ که بعدها در زبان های هند و اروپایی و هند و ایرانی برای ابزاری که قفل را شل می کند؛ چه برای باز کردن ...