پیوس

لغت نامه دهخدا

پیوس. ( اِ ) انتظار. امید. پیوز. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). بیوس :
با عقل کار دیده بخلوت شکایتی
میکردم از نکایت گردون پرفسوس
گفتم ز جور اوست که ارباب فضل را
عمر عزیز میرود اندر سر پیوس.
ابن یمین.
|| طمع. توقع. ( برهان ).
- به پیوسی ؛ توقع. طمع :
به پیوسی از جهان دانی که چون آید مرا
همچنان کز پارگین امید کردن کوثری.
انوری.
افسوس که دور به پیوسی بگذشت
وین عمر چو جان عزیزم از سی بگذشت
اکنون چه خوشی و گر خوشی دست دهد
صد کاسه بنانی چوعروسی بگذشت.
( از صحاح الفرس ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- انتظار امید : با عقل کار دیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس . گفتم زجور اوست که ارباب فضل را عمر عزیز میرود اندر سر پیوس . ( ابن یمین ) ۲- طمع توقع .

فرهنگ معین

(اِ. ) = بیوس : ۱ - انتظار، امید. ۲ - طمع ، توقع .

فرهنگ عمید

۱. = پیوسیدن
۲. (اسم مصدر ) امید، انتظار.

دانشنامه عمومی

پاپ پیوس یکم ( به انگلیسی: Pope Pius I ) یکی از پاپ های کلیسای کاتولیک رم بود که در ایتالیا به دنیا آمد و بین سال های ۱۴۲ تا ۱۵۵ میلادی پاپ بود.
عکس پیوس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

پیوس در مانوی پَیُس payos و به معنی امید، انتظار، توقع می باشد.

بپرس