شیرین

/Sirin/

مترادف شیرین: شکرین، شهددار، گلوسوز، دلکش، نغز، نوشین

متضاد شیرین: تلخ

معنی انگلیسی:
honeyed, sweet, sugary, melodious, attractive, sweetly, feminine proper name, fresh, candied, cool, rich

فرهنگ اسم ها

اسم: شیرین (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: širin) (فارسی: شيرين) (انگلیسی: shirin)
معنی: ( به مجاز ) دوست داشتنی، خوشایند، زیبا، گرامی، عزیز، خوش سخن و دلنشین، دارای مزه ی شیرینی، ( به مجاز ) مطبوع، دلنشین و دلپذیر، ( به مجاز ) شیوا یا ادا شده با لهجه ای گوش نواز ( سخن )، به طور دلپذیر، خیلی خوب، مطبوع و خوشایند شدن، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ارج و قرب پیداکردن، گرامی شدن، ( اَعلام ) ) همسر مسیحی و احتمالاً ارمنی خسرو پرویز، که داستان عشق خسرو پرویز و فرهاد به او در ادبیات فارسی معروف است و از جمله در شاهنامه و خسرو شیرین نظامی آمده است، ) شیرین نام بخشی از رود هِلّه در مسیر عبور از برازجان، ( در اعلام ) نام معشوقه ی ارمنی و زوجه ی خسرو پرویز که طبق روایات فرهاد نیز به او عشق می ورزید، دلنشین، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

شیرین. ( ص نسبی ) هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). || طفل شیرخواره. ( ناظم الاطباء ). شیری. || هر چیز که مزه قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. غذا و خوراک باحلاوت. ( ناظم الاطباء ). حالی. حلو. صاحب طعمی چون طعم شکر. نقیض مر. مقابل تلخ. نوشین. ( یادداشت مؤلف ) :
درختی که تلخش بود گوهرا
اگر چرب و شیرین دهی مر ورا.
ابوشکور بلخی.
به پیش همه خوان زرین نهید
خورشها بر او چرب و شیرین نهید.
فردوسی.
زرد و درازتر شده از غاوشوی خام
نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه.
لبیبی.
توخواهی بار شیرین باش بی خار
به فعل اکنون و خواهی خار بی بار.
ناصرخسرو.
رنگین که کرد و شیرین در خرما
خاک درشت ناخوش غبرا را.
ناصرخسرو.
استحلاء؛ شیرین آمدن. احلاء؛ شیرین یافتن. ( دهار ).
- شیرین پرست ؛ که غذا و خوردنی شیرین را دوست داشته باشد :
یک آفت ز طباخه چرب دست
که شه را کند چرب و شیرین پرست.
نظامی.
- شیرین کردن دهان ( دهن ) کسی را؛ او را غذا و خوراکی مطبوع و لذیذ دادن.
- || کنایه از خلعت و جایزه و چیزی به کسی دادن :
سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن.
سعدی.
- شیرین مغز؛ که مغزی خوش و شیرین دارد :
کردم این تحفه را گزارش نغز
اینْت چرب استخوان شیرین مغز.
نظامی.
- عسل شیرین ؛ عسل حلو :
هرچند حقیرم سخنم عالی و شیرین
آری عسل شیرین ناید مگر از منج.
منجیک.
|| حلوا. || مربا. || هر چیز که در ذائقه خوش آیند و گوارا باشد.( ناظم الاطباء ). لذیذ. عذب. ( یادداشت مؤلف ). طلیل. لَتِن. ( منتهی الارب ): استحلاء؛ شیرین شمردن. ( یادداشت مؤلف ).
- باده شیرین ؛ شراب باحلاوت و گوارا. ( ناظم الاطباء ).
- خون شیرین ؛ لذیذ و مرغوب. ( از آنندراج ) :
خون شیرین است وحدت را خدا آسان کند
باز مشکل شد که با ما تیغ نازش خو گرفت.
وحدت قمی ( از آنندراج ).
- شیرین بار؛ که میوه شیرین دارد. ( یادداشت مؤلف ): طرثوث ؛ گیاهی است شیرین بار. ( منتهی الارب ).
|| هرچیز خوش و نوشین و دلپذیر و لطیف و ملایم و خوشنما ومفرح. ( ناظم الاطباء ). کنایه از هر چیز عزیز و مرغوب و خوش آیند عموماً و تکلم اطفال خصوصاً. ( آنندراج ). مطبوع و لطیف و خوش و دلپذیر و دل افزا. ( یادداشت مؤلف ). ملیح. ( دهار ). مجازاً، ملیح. ( زمخشری ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

معشوقه ارمنی و زوجه خسرو پرویز( ه.م . ) ( ف. ۶۲۸ م .? ). طبق روایات فرهاد ( ه. م . ) نیز بدو عشق میورزید .
آنچه که طعم شیروقندبدهد، منسوب به شیرخوردنی
( صفت ) ۱ - هر چیز که طعم قند و شکر و نبات داشته باشد مقابل تلخ . ۲ - هر چیز مطبوع و لطیف و دلپذیر . ۳ - تمام کامل : شصت سال شیرین دارد . ۴ - رونق رواج : بازار کار شیرین است .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) ۱ - هر چیزی که طعم قند و شکر داشته باشد. ۲ - هر چیز مطبوع و لطیف و دلپذیر. ۳ - (عا. ) تمام ، کامل . ۴ - رونق ، رواج . ۵ - (اِ. ) از نام های زنان .

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ تلخ] دارای مزۀ شیرین.
۲. [مجاز] دوست داشتنی، خوشایند: مگر از هیئت شیرین تو می رفت حدیثی / نیشکر گفت کمر بسته ام اینک به غلامی (سعدی۳: ۹۰۰ ).
۳. [مجاز] زیبا
۴. [مجاز] خوش سخن.
۵. (قید ) [مجاز] یقیناً، حتماً: شیرین پنجاه سال داشت.
۶. [مجاز] دارای مزۀ مطبوع، گوارا.
۷. [مجاز] عزیز: میازار موری که دانه کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است (فردوسی۲: ۱/۱۰۰ ).

گویش مازنی

/shirin/ شیرین

دانشنامه عمومی

شیرین (ازبکستان). شیرین، شهری در ولایت سیردریا، کشور ازبکستان است. این شهر در نزدیکی نیروگاه گازی سیردریا ( از بزرگترین نیروگاه های شوروی سابق ) و سد فرخاد قرار دارد.
این شهر در نزدیکی مرز تاجیکستان واقع است و تا شهر خجند تاجیکستان، ۵۰ کیلومتر فاصله دارد. نزدیکترین فرودگاه تا این شهر، فرودگاه خجند است که ۵۵ کیلومتر با آن فاصله دارد.
این شهر در سال ۱۹۷۲ و به منظور اسکان کارکنان نیروگاه سیردریا بنا نهاده شد. قبل از ایجاد این شهر، در آن منطقه جمعیت های پراکنده ای از مردم، در روستاها ساکن بودند. جمعیت این شهر، طبق برآورد سال ۲۰۰۴، حدود ۱۵۳۰۰ نفر بوده است. [ ۱]
عکس شیرین (ازبکستان)عکس شیرین (ازبکستان)عکس شیرین (ازبکستان)عکس شیرین (ازبکستان)عکس شیرین (ازبکستان)عکس شیرین (ازبکستان)

شیرین (فیلم ۱۹۹۲). شیرین ( به هندی: Mashooq ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۲ و به کارگردانی میرزا برادر است. در این فیلم بازیگرانی همچون ایوب خان، عایشا جولکا، تابو، راضا مراد، پران، کیران کومار و بینا بانرجی ایفای نقش کرده اند.
عکس شیرین (فیلم ۱۹۹۲)

شیرین (هیرمند). شیرین سالار یک روستا در ایران است که در بخش مرکزی شهرستان هیرمند در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است. [ ۱]
این روستا در دهستان مارگان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۰ نفر ( ۱۶ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس شیرین (هیرمند)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

از زنان مشهور در ادبیات غنایی فارسی ایران. زنی مسیحی بود که در دورۀ جوانی به خدمت یکی از بزرگان فارس درآمد. او که در زیبایی سرآمد زنان عصر بود، مورد توجه و مهر خسرو پرویز، پادشاه ساسانی قرار گرفت . صاحب خانۀ شیرین پس از اطلاع از این موضوع دستور داد شیرین را در آب فرات بیندازند، اما او با کمک خدمتگزاری که مأمور قتلش بود از آب بیرون آمد. پس از آن ، شیرین خدمتگزار یک راهب گردید. بعدها به دستور خسرو پرویز شیرین را با حشمت بسیار به مداین بردند و او را به همسری خود برگزید. نتیجۀ این ازدواج بر اساس روایت شاهنامه چهار فرزند برای خسرو بود. پس از کشته شدن خسرو پرویز، جانشین وی ، شیرویه ، تصمیم گرفت که شیرین را به همسری خویش درآورد، اما او نپذیرفت و به بهانۀ دیدن خسرو به آرامگاه او وارد شد و زهری که با خود داشت ، خورد و در کنار خسرو پرویز جان سپرد. داستان خسرو و شیرین و نیز عشق فرهاد به او در ادبیات فارسی جایگاه ویژه ای یافته است. بعضی از مورخان شیرین را ارمنی و عدۀ دیگر اهل خوزستان دانسته اند.

جدول کلمات

نوشین

مترادف ها

sweet (صفت)
مطبوع، شیرین، خوش، نوشین

fresh (صفت)
اماده، جسور، با روح، سرد، خنک، زنده، شیرین، پر رو، خرم، سبز، تر و تازه، تازه، باطراوت، تازه نفس، با نشاط

amiable (صفت)
مهربان، دلپذیر، شیرین

sugary (صفت)
شیرین، قندی، ملیح، شیرین زبان، شکری، قنددار

luscious (صفت)
شیرین، لذیذ، خوش مزه، شهوت انگیز

soft (صفت)
مهربان، شیرین، نازک، ملایم، لطیف، ترد، نرم، گوارا، لین، متورق، نیم بند

saccharine (صفت)
شیرین، قندی، ساخارین دار، شکری، محتوی قند

tuneful (صفت)
شیرین، خوش اهنگ، ملیح، خوش الحان

dulcet (صفت)
شیرین، خوش اهنگ، ملیح

mellifluous (صفت)
شیرین، ملیح، خوش زبان، عسلی، عسل دار، خوش صحبت، خوش هوا

mellifluent (صفت)
شیرین، خوش زبان، عسلی، عسل دار، خوش صحبت، سرشار از عسل، خوش هوا

sweetish (صفت)
شیرین، نوشین، چیز نسبتا شیرین

فارسی به عربی

جدید , حلوی , رخیم , مترف , محبوب , ناعم

پیشنهاد کاربران

ما به ترکا میگیم خر که دلیلشو میشه تو کامنتا دید ، البته از این دلایل هزار هزار میشه یافت چه اینجا چه جای دیگه
شور
تورکی است
متضاد : شیت
زبان شور ( şor ) یکی از زبان های ترکی تبار است که توسط ۲٬۸۰۰ نفر در منطقه ای به نام کوه شور، در استان کمروو در جنوب غرب سیبری در جمهوری روسیه صحبت می شود. اگر چه که جمعیت همهٔ شورها در این منطقه بالای ۱۲٬۰۰۰ نفر است. در حال حاضر، همهٔ شورها به زبان شور سخن نمی گویند، زیرا که این زبان دچار کاهش گویشور از سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۰ شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

شور حاصل از نمک زیاد … در غذا و هیجان و ذوق در رفتار
غم و شادمانی بباید کشید
ز هر شور و تلخی بباید چشید.
فردوسی
در ذهن شاعر هم طعم در کنار هیجانات زندگی جا میگیره .
از هزاره های عزیز داستان شیرین رو نقل کردند که توسط مزدور انگلیس عبدالرحمن که مامور نسل کشی هازاره های تورک نژاد بود . .
قلعه ها به اسم چهل و دختر برگردان از تورکی می باشد و همه جای جغرافیای تورک وجود دارند .
قیز قالاسی : قلعه دختر یعنی قلعه دست نیافتنی
قیز دختر . . فرق داره با زن .
چهل هم زیاد هم مثل قیزخلار قالاسی در آذربایجان
واژه قلعه از قالا یعنی انباشنن ساخته شده .

شیرین ، یک صفت نسبی فارسی است که موصوفش را به شیر به عنوان ماده ای شکرین ، خوشمزه و گوارا نسبت میدهد. در دنیای شیمی شیر یک ماده شیرین بحساب می آید زیرا در آن قند شیر یا همان لاکتوز به وفور یافت می شود. لاکتوز ترکیب گلوکز و گالاکتوز است که شکسته شده آنها از ترکیبشان شیرین تر است، برای همین شیرهای بدون لاکتوز که در آنها پیوند میان گلوکز و گالاکتوز شکسته شده است مزه شیرین تری دارند. اما شاید درکل این پرسش مطرح بشود که چرا شیر در زبان فارسی به عنوان ماده ای شکرین یاد میشود وقتی که آنچنان طعم شکرینی ندارد ، پاسخ اینجست که شیرین از واژه های کهن زبان فارسی است و واژه ای نوساز نیست و نباید آنرا با خوراک ها و مواد شیرین و قندی امروزی و شکر خالص مقایسه کرد زیرا شیرین یکی دیگر از معنا هایش نبودن طعم شوری است، همان گونه که به آبی که املاح کمتری دارد آب شیرین گفته میشود. در اصل اینجا منظور از آب شیرین، آب شکرین نیست بلکه منظور آبی آشامیدنی و گوارا همچون شیر است.
...
[مشاهده متن کامل]

چه بسا این واژه دچار تغییر معنا نیز شده باشد ، شاید یکی از دلایلی که به مواد و خوراکی های شکرین ، شیرین گفته میشود این باشد که اکثر شیرینی ها با شیر پخته میشوند.
در کل شیرین فقط به معنای ماده ای شکرین نیست و امروزه روز است که این واژه تنها به این معنا بکار میرود، منظور از شیرین بودن چیزی خوشمزه و گوارا بودن آن و شور و تلخ نبودنش نیز میباشد همان طور که عرب ها از واژه حلاوة و مشتقات آن در معنای خوشمزه و غیر تلخ بودن چیزی استفاده میکنند.
کوچک ترین تردیدی در فارسی بودن این واژه وجود ندارد.

در پاسخ به جناب بهزاد
واژه شیرین فارسی بوده و از شیر و شیره آمده است
شیرین بیان نام یک گیاه می باشد و ترکیبی از شیرین ( فارسی ) و بیان ( عربی ) می باشد
ما گیاهی به نام آجی بیان نداریم و در زبان ترکی آجی به معنای درد می باشد که در مزه های تند و تلخ از آن استفاده می کنند
...
[مشاهده متن کامل]

به گفته دکتر جهان پیاده اوغلو ( تاریخ شناس ترکیه ای ) ترکها چیزی به نام شیرینی نداشته اند که طعمی به آن نام داشته باشند بر اساس روایت تاریخی زمانیکه سلجوقیان به ایران آمدند و به آلپ ارسلان شیرینی تعارف کردند پس از اینکه شیرینی را خورد درباره مزه اش پرسیدند گفت که خوشمزه بود ولی سیرش کم بود !!!!
این نشان می دهد که ترکها دسترسی به شکر نداشتند تا بدانند شیرینی چیست اکنون نیز در ترکی استانبولی از واژه تاتلی ( مزه دار یا خوشمزه ) معادل شیرینی استفاده می نمایند

شیرین در سنسکریت: کشیرین kshirin ( خوشمزه ) ؛ در پهلوی: شیرِن shiren؛ در مانوی: shirin ( دارای مزه ای چون شیر ) .
در جواب شورین
شیر مگه شیرینه؟ شیر نه شوره نه شیرین
اینچیزی ک شما فرمودین بیشتر بهش میخوره اسم رنگ باشه تا مزه
ما به شهد گلها و گیاهان هم شیره میگیم به نوچ شدن دست میگیم شیره لی. میبینید که کلمه ی شیر در تورکی کاملا به مزه ی شیرین و چیزهایی که با مزه ی شیرینی ارتباط داره اطلاق میشه
در واقع به معنی شورین بوده است که در طی زمان از شوری آن کاسته و به شیرینی شیر مانده است که شیرین نامیده می شود. تورکی هم نیست الکی نگین.
شیرین یک کلمه ی تورکی هست و من برای اثباتش دلیل دارم
ببینید ما دو گیاه همخانواده داریم به اسمهای
شیرین بیان و عجی بیان
شیرین که خب مشخصه یعنی شیرین ولی عجی یا عاجی در زبان تورکی یعنی تلخ
در واقع شیرین بیان یک گیاه شیرین هست و عجی بیان یک گیاه تلخ. پس ملاحظه میفرمایید که شیرین یک کلمه و اسم تورکی هست . اینم اضافه کنم ب در بیان فتحه نیست و ساکن هست
...
[مشاهده متن کامل]

نوشین بار. [ شیم ْ ] ( ص مرکب ) کنایه از شیرین : چید از آن میوه های نوشین بارخورد از آن شوشه های شیرین کار. نظامی .
زن خسرو پرویز اسمش ( ایرن ) بوده و در سرزمین ساسانیان احتمالا بخاطر نزدیکی تلفظ و حذف گذشته ایرن ( ارمنی و مسیحی بودن ) شیرین رو انتخاب کردن
پس اسم شیرین قبل از خسرو و شیرین و فرهادوجود داشته
معنی اسم شیرین چیه؟
...
[مشاهده متن کامل]

اسمهای زیادی در کوردی و فارسی داریم که اسم به ( ین ) ختم میشه مثل مهین ، شرمین، اسرین، بفرین، روژین، گشین، نرمین و. . . .
من موافق کسانی هستم که شیرین رو به معنی پاک و سفید مثل شیر معنی میکنن چون در زبان کوردی به
Milk=شیر
Lion=شِر
زهی خیال باطل هم میشه=شِر ( با ر درشت ) "r
حالا سوال اینجاست چرا در زبان ما milk و sweetیک معنی میده مگه شیر شیرینه؟
شیر ، شیرینم هست ( البته به ذائقه امروزی ما شاید نباشه ) ولی دلچسبه، مطبوعه، عالیه، لذتبخشه، ملیحه و وقتی در هلال حاصلخیز زبان داره پامیگیره مردم این خصوصیات شیرو فراموش نکردن ، شاید یه پله از هنگوین ( انگبین ) پایین تر باشه ولی خوشمزاست

اگر این واژه قبلا شیلین بوده چرا هیچ اثری ازش نیست؟
تو این سایت که هیچ چیز نبود
به نظر به جای شیرین که قدمتش ناشناخته است از پانیذ استفاده کنید
شیرین نماد یک زن پاکدامن و شجاع در تاریخ هزاره های افغانستان می باشد ، کسی که خودش با 42 دو تن دیگر دختران پاکدامن بخاطراینکه در دست گروه خونخوار و متجاوز عبدالرحمن لعین نیفتاد از قله کوهی به زیر انداختن
...
[مشاهده متن کامل]
که حالا به افتخارش در جاهای مختلف افغانستان اسم های افتخاری به قله های بلند ( کوه چهل دختران ) می نامند . اگر جستجو نمایند به اسم چهل دختران حتما معلومات کافی در گوگل به دسترس تان قرار میگیرد

به هر ماده ای که مزه تلخ یا شور یا ترش نداشته باشد ودر ذائقه چشایی زبان انسان در دهان احساس بدی ایجاد نکند شیرین می گویند حتی اگر هیچگونه قند یا گلوکز ی نداشته باشد مانند آب معمولی ولی اگر ماده ای طعم مغز نشین و شیره مانند داشته باشد چنین ماده ای شیرین تلقی نمی
...
[مشاهده متن کامل]

شود بلکه در مرتبه عسلی قرار می گیرد وباید گفت طعم آن عسلی شیرین است ونباید گفت خیلی شیرین است این جمله اشتباه در استعمال کلمه است ازطرفی هرعسلی شیرین نیست مانند صمغ برخی درختان.

مخالف شیرین:تلخ
به ذهن وجان بشارت داده شده
در جواب استاد سپهر:
یه کلمه میتونه معانی متفاوتی داشته باشه
شاید شیرین کلن وندی نباشه ولی میتونیم برای این که بگیم مثل شیر بگیم شیرین
امیر یعنی فرمانده
امیر رو میتونیم اون طوری بگیم که نامیرا چون اَ برای نفی به کار میره و میر یعنی مرگ
...
[مشاهده متن کامل]

بخواین بگین مثل شیر چی میگین؟ شیرسا؟ شیرسان؟ شیریا؟ شیر طور؟ شیرمانند؟
از یه زاویه دیگه بهش نگا کنین وندی هم میتونه باشه😊

شیرین یک واژه وندی ( مشتق ) ه دوستان
( ین ) پسوند صفت سازه
شیر ین
ولی این واژه در اصل شیلین بوده تا اونجایی که من شنیدم
مثل ( شلیل )
ربطی به ( شیر ) نداره😐
مگه شیر شیرینه؟
راستی یه دختری هست اسمش شیرینه از وقتی کلاسای دانشگاه مجازی شدن ندیدمش دلم برات تنگ شده شیرین😅 حیف شد داشتیم به یه جاهایی میرسیدیم لعنت به کرونا عشقمو از من دور کرد🤣اگه این نظر رو میبینی بدون جزوه ات دست منه یادت رفت پسش بگیری
...
[مشاهده متن کامل]


سلام ممنون از سایت خوبتون. . .
من این اسم اصیل ایرانی رو خیلی دوسدارم و بهش افتخار میکنم و خوبیش اینه که اسم خاص و تکیه. . .
چیز عجیبی که دیدم تو نظرات دوستان این بود که شیرین رو به جای اینکه ساده در نظر بگیرن به چیزی نسبت داده بودن ولی تا جایی که خودم میدونم این اسم از شیر و این حرفا نیومده😐😂
...
[مشاهده متن کامل]

و اگه جدیدا منبعی چیزی هست که اینطوری میگه به ما هم معرفی کنن!|:

شیرین
وارون انگارش همگانی : شیرین : شیر - این
واژه ی شیرین رپتی به شیر ندارد بلکه سورت نخستین آن : شیل بوده که به شیر دگریده شده.
شیل به مینه شیرین در نام میوه شَلیل : شَل - ایل دیده می شود که شَلپ هم گقته شده است
( شیرین شاهزاده برجسته و باکمالات دوره ساسانی و دختر مهربانو بوده که در زیبایی چهره و اندام سرآمد روزگار خود بوده است و نمونه بارزی از یک زن ایرانی از نسل آریا میباشد )
درضمن لازم به ذکره که شیرین کلمه ای *ساده* و غیروندی است و نباید از روی نداشتن اطلاعات هر نظری رو مطرح کنیم یا باتوجه به ساختار بقیه کلمات نوع همه کلمات دیگه رو تعیین کنیم ؛ جهت اطلاعتون تابستان و زمستان و دستگاه و جامعه و مقدمه و فرزانه و دیوانه و. . . . . ساده هستن بدلایلی مثل تحول معنایی و یا غیره
...
[مشاهده متن کامل]

درسته که سیمین ساختار وندی داره اما اینکه بگیم کلمه شیرین هم مثل سیمین وندیه و معنیش مانند شیر هست کاملا مضحک و اشتباهه و نمیدونم چرا بعضی سایتها و افراد از پیش خود هر نظری رو به اشتراک میذارن
درکل بهتره تا علم چیزی رو نداریم حرف نزنیم!

سلام
اسم: شیرین
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: ( تلفظ: širin ) دارای مزه ی شیرینی، ( به مجاز ) مطبوع، دلنشین و دلپذیر، ( به مجاز ) زیبا، ( به مجاز ) شیوا یا ادا شده با لهجه ای گوش نواز ( سخن ) ، ( به مجاز ) گرامی، عزیز، به طور دلپذیر، خیلی خوب، مطبوع و خوشایند شدن، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ارج و قرب پیداکردن، گرامی شدن، ( در اعلام ) نام معشوقه ی ارمنی و زوجه ی خسرو پرویز که طبق روایات فرهاد نیز به او عشق می ورزید - مطبوع، دلنشین، زیبا، عزیز، گرامی، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
...
[مشاهده متن کامل]

نام خواهر منهم شیرین هست

شیرین :
معنی: هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت. شکرین، شهددار، گلوسوز، دلکش، نغز، نوشین.
شیرین : /širin/ شیرین 1 - دارای مزه ی شیرینی؛ 2 - ( به مجاز ) مطبوع، دلنشین و دلپذیر؛ 3 - ( به مجاز ) زیبا؛ 4 - ( به مجاز ) شیوا یا ادا شده با لهجه ای گوش نواز ( سخن ) ؛ 5 - ( به مجاز ) گرامی، عزیز، به طور دلپذیر، خیلی خوب، مطبوع و خوشایند شدن؛ 6 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) ارج و قرب پیداکردن، گرامی شدن؛ 7 - ( اَعلام ) 1 ) همسر مسیحی و احتمالاً ارمنی خسرو پرویز، که داستان عشق خسرو پرویز و فرهاد به او در ادبیات فارسی معروف است و از جمله در شاهنامه و خسرو شیرین نظامی آمده است. 2 ) شیرین نام بخشی از رود هِلّه در مسیر عبور از برازجان.
...
[مشاهده متن کامل]

شکرین، شهددار، گلوسوز، دلکش، نغز، نوشین
شیرین یعنی دختری به پاکی شیر
مثل سیمین که یعنی همانند سیم ( نقره )
زرین: همانند زر ( طلا )
گرگین:مثل گرگ
مهین: مثل ماه
شهین: مثل شاه
و . . .
شیرین هم یعنی مثل شیر
برنامه بسیار خوبی است و شیرین به انگلیسی می شود sweet ترش:sour نمکی یا شور :salty تلخ :bitter وتند :spicy
طرحم درباره اسم شیرین رو تقدیم می کنم
کام مرا با آمدنت شیرین کن
وَ اِلا شیرینی
هرچقدر هم که شیرین باشد
پشتش تلخی می چسبد. . .
( پیمان کریمی )
اسامی دختر در زبان لری بختیاری
شیرین ناز
شیرین گل
. .
. .
. .
شیرین ( زابل )
روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
جمعیت
این روستا در دهستان بنجار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۰ نفر ( ۱۶خانوار ) بوده ا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس