پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٣٧)

بازدید
٤,٢٣٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مراقبه: در خود فرو رفتن ژرف و دامنه دار، چه هنگام کار و چه آرامش، تا بتوان آن چه را در درون هست مانند ترس، رشک، مهربانی، آرزو، کینه، اندیشه ها، پندار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جریمه: مجازات یا تنبیه سبکی که برای برخی تخلفات به صورت پرداخت پول تعیین می شود و مجازات شونده آن را به عنوان جبران تخلف یا خطای خود می پردازد. همتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آفتاب: در سنسکریت: Atapta، avatapta ( گرمای خورشید ) ؛ در اوستایی آف ( رساننده ) تاپ ( گرما ) ؛ پارتی: ابداب abdAb؛ در سغدی: فتپ ftep؛ در پهلوی: آفتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راستیکا از دو بخش ساخته شده است: در پهلوی راستیه rAstih ( راستی، حقیقت ) و واژه ی پهلوی کا به معنی فرمانروا، پادشاه؛ که روی هم راستیکا به معنی فرمانر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تریتا: در سنسکریت تریته trita یعنی سومین؛ در افسانه مهابهاراته آمده که او و دو برادرش سرگردان و تشنه بودند و چاهی یافتند و تریتا سر در چاه کرد که ببی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرهاد در پهلوی با دو واژه آمده است: فره آته پهلوی: fraāte و فره هات frahāt و هر دو به معنی یاریگر، یاری دهنده، کمک کننده می باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

احترام: رفتار یا گفتاری نرم، فروتنانه، خوشایند و ستایشگرانه از روی اختیار یا اجبار با کسی به دلیل شناخت ارزشی که در اوست، یا به خاطر سن، جایگاه کاری، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اتهام: نسبت دادن سخنی ناروا یا کرداری مجرمانه به کسی از روی بدگمانی. از دید حقوقی: نسبت دادن سخنی یا کرداری به کسی برای محکوم کردن او در دادگاه. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آداب و رسوم ( = سنت ) : الف ـ آگاهی ها ( اطلاعات ) ، پندارها ( تصورات ) ، باورهای ( عقاید ) گسترده و مربوط به گذشته ولی تأیید نشده میان افسانه و تاری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویشکا ( دختر دیدنی ) ؛ در سنسکریت ویشک vishk یعنی دیدن همراه با پسوند آ که صفت لیاقت می سازد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی مجلس، واژه ی بسیار زیبای آرسَن Arsan می باشد که در پهلوی آرَسَن Arasan بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اهورا: در سنسکریت اسوره asura به معنی فراگیتی، غیرمادی، ماوراءالطبیعی؛ آفریننده ی گوهر هستی، هستی بخش، نیروی برتری که پیش از پدید آمدن کیهان بوده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشاعره: همتای پارسی این واژه ی عربی این است: آویگایت āvigāyt که از پیشوند سغدی آو ( هم، باهم ) و میاوند ایی و گایت ( شعر ) که در سنسکریت گایتره gāyt ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفت: واژه ای که می تواند مستقیم یا غیر مستقیم به نامی که با آن همخوانی دارد افزوده شود تا ویژگی یا رابطه ای از آن نام را بیان نماید. ( le petit Rober ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قریحه: توانایی یا هنر سرایندگی که با آن شاعر می تواند احساس خود، پیام، سخن یا سرگذشت خود یا دیگران را با به کارگیری واژه های آهنگین و تصویرسازی های ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لب در سنسکریت: لپ lap ( گفتن ) و لپنه lapana ( دهان ) ؛ در مانوی و پهلوی: lab با همان معانی سنسکریت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لاوان در سنسکریت لاونیه lAvanya و به معنی زیبایی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ماد در اوستایی مد mad ( درمان ) ؛ در سنسکریت فعل سببی از مَد به معنی شاد ـ مست کردن است و این گونه صرف می شود: مادیامی mādayāmi شاد ـ مست می سازم، ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هنر: توانایی یا توانمندی های ذاتی که باعث می شود دارنده ی آن کار یا کارهایی انجام دهد یا چیزی یا چیزهایی بیافریند که دیگران نمی توانند و نشانگر برجست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعصاب به معنی وضعیت روانی: جایگاه تاثیر پذیری مثبت و منفی از رخدادهای محیط بر روی خرد، احساسات و اراده در مغز که جاندار را متناسب با دریافت میزان تاث ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روان: خاستگاه خرد، هوش، احساس و اراده که دارای دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه است و هستی اش وابسته به جان می باشد. این واژه در اوستایی اوروَن urvan، در س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنام: در سنسکریت پن pan یعنی ستودن و پسوند آم Am به معنی خوب؛ روی هم یعنی خوب ستاینده؛ در پهلوی پَدام و در اوستایی پئیتی دَنه paitidana ماسک یا پارچه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همتای پارسی ائتلاف، واژه ی هنگاف hangāf می باشد که مانوی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آداب: مجموعه ای از نمودهای بیرونی و قوانین رسمی برخاسته از فرهنگ در میان هر گروه یا جامعه در موضوعات گوناگون که از دید بیش تر مردم یک جامعه رعایت آنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آتش: در سنسکریت آصره āśra و آصره āśara ( نابود کننده ) ؛ در اوستایی: آثره āşra، آتَر ātar و آترش ātarsh؛ در پارتی و مانوی: آدور ādur؛ در سغدی: آتر āt ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کارشا: در سنسکریت و اوستایی کرشه karsha بوده که در سنسکریت به معنی یگان وزنی زر یا نقره نزدیک 25 گرم و یک چهارم په له pala بوده که چهار کرشه = یک پله ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تبریک: بیان زبانی یا نوشتاری با به کار گیری ابزارهای متعارف برای نشان دادن خشنودی، علاقه و احترام به یک رویداد شاد در زندگی کسی هر چند بیان کننده نقش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آژیار: در سغدی آژیا به معنی تولد، میلاد و زایش است؛ که در گویش ( ر ) به آن افزوده شده و آژیار شده است؛ و آژیامَنده یعنی متولد شده؛ و آژیار ریشه ی اوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویهان: در مانوی: ویهانگ vihānag ( انگیزه ) ؛ در پهلوی: ویهان، بیهان و بهانbahān، bihān، vihān با همان معنی انگیزه؛ ولی واژه ی وهان در اوستایی نیست و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نیت: گرایش ذهن یا حرکت درونی مثبت یا منفی که با آن شخص آگاهانه و یا ناآگاهانه، از روی خرد و برنامه ریزی با در نظر گرفتن سختی ها و هزینه های کار و پیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استعداد: هنر یا نیروی انجام دادن کاری که همه یکسان آن را ندارند؛ برخی توانایی بیش تری و برخی کم تری در یک هنر دارند و هر گروهی یکی یا دوتای آن را دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فسق: به کار گیری بیش از اندازه و دور از خرد از لذت ها و احساسات. همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای پهلوی ویناس vinAs است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فجور: زمینه ی گناه و بی قانونی را برای خود و دیگران فراهم کردن و یا داشتن زمینه ی برانگیخته شدن به گناه. همتای پارسی این واژه ی عربی، ویناسیش vinAsi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اراده: نیرویی که به همان اندازه که توان انجام دادن کاری هست، به همان اندازه توان انجام ندادن آن نیز هست؛ یک ویژگی فردی یا گروهی که توانایی و آزادی در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آرسا در سنسکریت آرسه ārsa و به معنی نیت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معده: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گِراپ gerāp ( پهلوی grap ) کومیک kumik ( پهلوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قلب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شانج ŝānj ( سغدی: ŝānc ) زرژ zarž ( سغدی: ذرژی żreži )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی واژه ی عربی موضع، واژه ی زیبای ویاک می باشد که پهلوی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی واژه ی عربی محل، اینهاست: جا، والَن ( پهلوی ) ، مانیش ( پهلوی: mānisht ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عیوض eyvaz که نگارش درست آن ای وز می باشد، درسنسکریت ای وت eyvat یعنی خیلی بزرگ؛ در اوستایی ائیوی وز aivivaz و فعلی است به معنی: به بالا برخاستن، قیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ژینا در سنسکریت: جنا jnā ( دانستن و دانا ) ؛در اوستایی: ژنا žnā ( دانستن، فهمیدن، درک کردن ) ؛ در سغدی: ژنا žnā و ژینا žinā به معنی دانش است؛ و ژناپت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساواش در سنسکریت ساوَصِشه sāvaśesha به معنی پایان نیافته، ادامه دار یا ادامه دهنده می باشد. ( نگاه کنید به فرهنگ سنسکریت انگلیسی از مونیر ویلیامز چاپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سارینا در سنسکریت سارنا sāranā و به معنی گسترش و در معنی اسمی گسترش دهنده و نیز نوازنده می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آبادیس: این واژه در سنسکریت ابهیادیص abheyādiś به معنی آموزش عالی دادن است و از دو بخش ساخته شده است: پیشوند ابهی abhi و فعل آدیص به معنی نشان دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرد: در سنسکریت: صرد و صرت śarat، śarad ( نابود کننده ی گرما ) ؛ در اوستایی: سَرِته sareta؛در سغدی: sart؛ در پهلوی: sart، sard با همان معنی سنسکریت م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سگ: در سنسکریت: چکه caka ( خرسند کننده و دور کننده ی بیگانه ) ؛ در پارسی کهن ( ماد ) : سپاکو spAku؛ در پارسی باستان: سکه saka؛ در اوستایی: سپکه spaka ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرود: آهنگ یا شعری شادی بخش که برای بزرگداشت یک خدا، یک یا چندین قهرمان، یک کشور یا یک رویداد ساخته شده و بیش تر در آیین های گروهی نواخته یا خوانده م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سروده ی پارسی شده ی حافظ: بـا خـون دل نـوشتم نـزدیک دوست نامه از دوری تـــو بـیـنـم یــکسر جـهان چــو آمِـه ( شیشه ای که در آن جوهر سیاه ریزند ) د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلیطه در سنسکریت صَلیتَه śalita به معنی پر جنب و جوش، پرش کننده و چرب زبان است؛ دهخدا، معین و فرهنگ بزرگ سخن این واژه را عربی دانسته و به معنی زن بد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنج در سنسکریت به صینج śinj و به معنی جیرینگ جیرینگ کردن است مانند جیرینگ جیرینگ النگوها در دست.