پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٤٠٤)

بازدید
٤,٨٧٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسیح: این واژه در زبان آرامی مِشیاخ و در عبری ماشیاخ خوانده می شده و به معنی مالیدن بوده است. به این معنی که در آیین یهود، بر سر کسی که می خواست روحا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقدس: 1ـ کسی که رفتار، گفتار و پندارش بی عیب و کاستی و برابـر با اخلاق و دین و دارای کمال اخلاقی است، درون و برونش پاک است و هیچ گناه، خطا یا اشتباهی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میقات: آخرین لحظه از زمانی که برای انجام دادن کاری تعیین شده است. ( le petit Robert 1 )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نفاق ( دورویی ) : نشان دادن عقیده یا احساسی هماهنگ با وضع موجود، در حالی که عقیده و یا احساس واقعی چیز دیگری است . ( le petit Robert 1 ) همتای پارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الصاق: همتای پارسی این واژه ی عربی، پَزوم pazum است که در سغدی پذوم pażum می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روح خبیث: همتای پارسی این است: مادیزما mādizmā ( لری madezmā ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریش: در سنسکریت: صریش śrish ( چسبیدن ) ؛ در اوستایی: سریشه srisha ( چسبیدن ) ؛ پارتی: sreshishn؛ ( چسبانندگی ) مانوی: سِریشن serishn ( چسب ) . این ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

something beyond our range of hearing ولی من ترجمه اش کردم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قول: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سغدی واب است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مراسم: آیینی اجتماعی و یا فرهنگی برای برگزاری یک دستور دینی ( جشن یا سوگواری ) یا ارج گذاری به کسی یا یک درگذشته که دارای سازمانی سنتی و تنظیم شده می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He listened closely to their comments and complaints او با دقت سخنان و گله های مشتریان خود را شنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The director listened carefully and said that he once considered undertaking charity work. مدیر به دقت به سخنانش گوش داد و گفت که زمانی خود نیز می خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The count sat between them and listened attentively کنت میان این دو نفر نشسته بود و سخنانشان را به دقت گوش میداد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گوش او رسانده شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پانیا در سنسکریت پانییا pāneyyā و به معنی آب است. ( نگاه کنید فرهنگ سنسکریت ـ انگلیسی مونیر ویلیامز، ص 613 ستون دوم ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پان ته آ: این نام در سنسکریت پانتها pānthā و به معنی آفتاب، خورشید می باشد؛ و پانتها دوه تا devatā یعنی خدای خورشید که نام چندین خدا نیز بوده است. ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پارمین: این نام در واژه های اوستایی، پهلوی، پارتی، مانوی، سغدی، پارسی باستان و پارسی کهن دیده نمی شود؛ ولی پاره pāra در سنسکریت به معنی بهترین، نیکوت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پارمیس: این نام در میان واژه های اوستایی به هیچ صورتی وجود ندارد؛ نه پارمیس، نه پارمیث، نه پرمیس، نه پرمیث، نه پره میس، نه پره میث، نه پرومیزد، نه پر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلب توجه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی سغدی است: اِتامسا etAmsA.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراخوانی با صدای بلند، بانگ زنی، داد ـ فریاد زنی. He tried calling out to me. او می کوشید مرا صدا کند. and scrambled up on Aunt's chair, calling ou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

التزام: پیمانی درونی و کاربردی بر پایه ی قانون یا اخلاق یا علاقه که بر اساس آن، کسی خود را یا دیگری او را وادار می کند تا کاری را برای دیگری یا برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مطیع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هونیوش hunyush ( مانوی ) استیکان ostikān ( پهلوی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مستمع: همتای این واژه ی عربی، این است: نیوشاک nyushāk که در سغدی نیغوشاک niqushāk بوده است. پس می توان این سروده را چنین بازسازی کرد: مستمع صاحب سخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: لیژانِ هانوین ližāne hānvin؛ ( کردی: ližana با اوستایی: hānmvin ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1ـ دولت: همه ی دستگاه های اداره کننده ی یک کشور؛ و این زمانی است که مثلا گفته می شود دولت آمریکا یا دولت ژاپن و. . . یعنی رژیم آن کشورها. ( https://w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناطق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژاران؛ ژا در سغدی یعنی سخن با پسوند فاعلی ران ( مانند سخنران، قایقران و. . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دول doval ( دولت ها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: رایناکان rāynākān که رایناک rāyenāk در پهلوی به معنی دولت است که پسوند جمع [ان] به آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمبه: در سنسکریت دومبکه dumbaka ( دم کلفت گوسفند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوگوله: این واژه در سنسکریت dugula و به معنی پارچه ی ابریشمی، پارچه کتانی و لباس ظریف است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویریست virist ( سغدی ) نیرمان nirmān ( سنسکریت: nirmāna ) میسران misrān ( سنسکریت: miśrāna ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استعمال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فَرابَر farābar که در اوستایی فره بر frabar بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توسل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اِسریان esryān که در سنسکریت صرینه śrayana می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفحه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرنه parne ( سغدی ) ورگر vargar ( پارتی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، پامَس می باشد. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساکن ( بی حرکت؛ در دستور زبان ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ناوِچ nāvec. پیشوند نا و واژه ی سغدی وچ. ساکن ( مقیم ) : همتای این واژه ی عر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوای نفس: حالت روحی یا فکری بسیار قوی که با شدت تأثیرات و یا دوام عمل، بر رفتار انسان مسلط می شود. 2ـ حالت شدید لذت خواهی، خشم و یا سودجویی که با تسل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یقین: پذیرش چیزی با اطمینان کامل، بدون کوچکترین شک و کوچکترین ترس از اشتباه در پذیرش. ( le petit Robert 1 ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرتبط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی سغدی است: آبَستو Abastu.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وصل: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه های سنسکریت پیند pind و آیوج Ayuj است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

1ـ در حالت حاصل مصدری: پیوند شدگی. 2ـ در حالت فاعلی: پیوند دهنده یا شونده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعمال نظر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: هَنزَف بینش hanzafe binesh هنزف hanzaf ( مانوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اَعمال ( کارها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کارِل kārel ( کار با پسوند جمع لکی اِل ) . اِعمال ( به کار بردن ) : همتای پارسی این واژه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کار گرفتنی، به کار بردنی، اعمال شدنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنبال شدنی ـ پیگیری شدنی به وسیله ی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

betake - ing: betaking واگذاری یا در حالت فاعلی واگذار کننده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متصل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آناسپین ānāspin ( مانوی: anaspen ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

استدلال: گفتارهایی مستند که با آنها نتایج منطقی یک اصل، یک علت یا یک واقعیت برداشت می شود تا درستی یک ادعا در رد یا پذیرش چیزی ثابت گردد. ( https://w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جنس ( نر و ماده، گونه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سَس sas ( سنسکریت ) . جنس ( کالا ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دَسَن das ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انقلاب: 1ـ گردش مداری یا بازگشت دوره ای یک جرم آسمانی که در فواصل زمانی معینی از از یک نقطه میگذرد. 2ـ گردش در یک منحنی بسته پیرامون یک محور یا نقط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ممنوع الورود: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: نیژداد ایسام niždAdisAm نیژداد: مانوی نیجداد nijdAd ( ممنوع ) ایسام: سغدی: isAmandi ( ورود )