پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٣٧)

بازدید
٤,٢٢٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلب توجه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی سغدی است: اِتامسا etAmsA.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراخوانی با صدای بلند، بانگ زنی، داد ـ فریاد زنی. He tried calling out to me. او می کوشید مرا صدا کند. and scrambled up on Aunt's chair, calling ou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

التزام: پیمانی درونی و کاربردی بر پایه ی قانون یا اخلاق یا علاقه که بر اساس آن، کسی خود را یا دیگری او را وادار می کند تا کاری را برای دیگری یا برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مطیع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هونیوش hunyush ( مانوی ) استیکان ostikān ( پهلوی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مستمع: همتای این واژه ی عربی، این است: نیوشاک nyushāk که در سغدی نیغوشاک niqushāk بوده است. پس می توان این سروده را چنین بازسازی کرد: مستمع صاحب سخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: لیژانِ هانوین ližāne hānvin؛ ( کردی: ližana با اوستایی: hānmvin ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1ـ دولت: همه ی دستگاه های اداره کننده ی یک کشور؛ و این زمانی است که مثلا گفته می شود دولت آمریکا یا دولت ژاپن و. . . یعنی رژیم آن کشورها. ( https://w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناطق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژاران؛ ژا در سغدی یعنی سخن با پسوند فاعلی ران ( مانند سخنران، قایقران و. . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دول doval ( دولت ها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: رایناکان rāynākān که رایناک rāyenāk در پهلوی به معنی دولت است که پسوند جمع [ان] به آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمبه: در سنسکریت دومبکه dumbaka ( دم کلفت گوسفند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوگوله: این واژه در سنسکریت dugula و به معنی پارچه ی ابریشمی، پارچه کتانی و لباس ظریف است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویریست virist ( سغدی ) نیرمان nirmān ( سنسکریت: nirmāna ) میسران misrān ( سنسکریت: miśrāna ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استعمال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فَرابَر farābar که در اوستایی فره بر frabar بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توسل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اِسریان esryān که در سنسکریت صرینه śrayana می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صفحه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرنه parne ( سغدی ) ورگر vargar ( پارتی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، پامَس می باشد. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساکن ( بی حرکت؛ در دستور زبان ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ناوِچ nāvec. پیشوند نا و واژه ی سغدی وچ. ساکن ( مقیم ) : همتای این واژه ی عر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوای نفس: حالت روحی یا فکری بسیار قوی که با شدت تأثیرات و یا دوام عمل، بر رفتار انسان مسلط می شود. 2ـ حالت شدید لذت خواهی، خشم و یا سودجویی که با تسل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یقین: پذیرش چیزی با اطمینان کامل، بدون کوچکترین شک و کوچکترین ترس از اشتباه در پذیرش. ( le petit Robert 1 ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرتبط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی سغدی است: آبَستو Abastu.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وصل: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه های سنسکریت پیند pind و آیوج Ayuj است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

1ـ در حالت حاصل مصدری: پیوند شدگی. 2ـ در حالت فاعلی: پیوند دهنده یا شونده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعمال نظر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: هَنزَف بینش hanzafe binesh هنزف hanzaf ( مانوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اَعمال ( کارها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کارِل kārel ( کار با پسوند جمع لکی اِل ) . اِعمال ( به کار بردن ) : همتای پارسی این واژه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کار گرفتنی، به کار بردنی، اعمال شدنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنبال شدنی ـ پیگیری شدنی به وسیله ی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

betake - ing: betaking واگذاری یا در حالت فاعلی واگذار کننده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متصل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آناسپین ānāspin ( مانوی: anaspen ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

استدلال: گفتارهایی مستند که با آنها نتایج منطقی یک اصل، یک علت یا یک واقعیت برداشت می شود تا درستی یک ادعا در رد یا پذیرش چیزی ثابت گردد. ( https://w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جنس ( نر و ماده، گونه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سَس sas ( سنسکریت ) . جنس ( کالا ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دَسَن das ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انقلاب: 1ـ گردش مداری یا بازگشت دوره ای یک جرم آسمانی که در فواصل زمانی معینی از از یک نقطه میگذرد. 2ـ گردش در یک منحنی بسته پیرامون یک محور یا نقط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ممنوع الورود: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: نیژداد ایسام niždAdisAm نیژداد: مانوی نیجداد nijdAd ( ممنوع ) ایسام: سغدی: isAmandi ( ورود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسندالیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اودیشیا udishyA ( سنسکریت: uddeśaya ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

عامل: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سغدی اَرکار arkār است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسکن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کاداگ که در مانوی کدگ kadag بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رابطه جنسی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: میتونامچر mitunāmcar ( سنسکریت: mithunamcar ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رابطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، نیوانیش nivānish است که در مانوی نیوننیشن nivannishn بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I think we start practising now به گمانم بهتره از هم اکنون تمرین کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبتنی: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای پهلوی اُستامیک ostāmik می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Our life depends on our enduring. ندگی ما بسته به پایداری مان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ممنوعیت: اسم مصدر است به معنی ممنوع بودن. ( فرهنگ بزرگ سخن ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیژدادیش niždādish؛ نیژداد در مانوی نیجداد ( مم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ممنوع الکار: همتای پارسی این ترکیب نادرست، این است: نیژداد کار. نیژداد ( ممنوع ) که در مانوی نیجداد بوده است.

پیشنهاد
٠

ممنوع الملاقات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: نیژداد فسیس. نیژداد niždAd ( مانوی: نیجداد nijdAd ) فَسیس ( سغدی: فیثیس faşis )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ممنوع: همتای پارسی این واژه ی عربی، نیژداد niždād است که در مانوی نیجداد بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مفهوم: ویژگی های مشترکی که روی هم سازنده ی معنی چیزی است؛ مانند: جسم نامی، ناطق و حساس که روی هم معنی انسان را می دهد. ( مبانی فلسفه، دکتر علی اکبر س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الفبای فارسی: الفبای امروز فارسی برگرفته از الفبای عربی نیست؛ و از زبان های باستانی این گونه گرفته شده است: از سنسکریت: ( ص، و، ک، گ، ن، ی ) از سنسک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترجیح: کسی یا چیزی یا کاری را مهم تر، برتر یا بهتر دانستن. ( https://www. cnrtl. fr/definition ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویژید ( پا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتخاب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویچیت ( سغدی ) ، دجین dojin ( گیلکی ) ، وِژان vežAn، هلیژا heližA ( کردی: هِلبیژا ) ، هلوژا helužA ( ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجله: همتای پارسی این واژه ی عربی، به جز شتاب، اینهاست: لز laz ( کردی ) مَخوب maxub ( سغدی ) نیفار nifār ( پارتی: niżfār ) اشتاپیش oshtāpish ( پهل ...

پیشنهاد
٠

حال کامل یا حال اخباری: همتای پارسی این واژه های عربی، واژه ی پارتی اواهَس avāhas می باشد.