پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٤٠٦)

بازدید
٤,٨٨٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استعداد: هنر یا نیروی انجام دادن کاری که همه یکسان آن را ندارند؛ برخی توانایی بیش تری و برخی کم تری در یک هنر دارند و هر گروهی یکی یا دوتای آن را دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فسق: به کار گیری بیش از اندازه و دور از خرد از لذت ها و احساسات. همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای پهلوی ویناس vinAs است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فجور: زمینه ی گناه و بی قانونی را برای خود و دیگران فراهم کردن و یا داشتن زمینه ی برانگیخته شدن به گناه. همتای پارسی این واژه ی عربی، ویناسیش vinAsi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اراده: نیرویی که به همان اندازه که توان انجام دادن کاری هست، به همان اندازه توان انجام ندادن آن نیز هست؛ یک ویژگی فردی یا گروهی که توانایی و آزادی در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آرسا در سنسکریت آرسه ārsa و به معنی نیت است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معده: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گِراپ gerāp ( پهلوی grap ) کومیک kumik ( پهلوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قلب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شانج ŝānj ( سغدی: ŝānc ) زرژ zarž ( سغدی: ذرژی żreži )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی واژه ی عربی موضع، واژه ی زیبای ویاک می باشد که پهلوی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی واژه ی عربی محل، اینهاست: جا، والَن ( پهلوی ) ، مانیش ( پهلوی: mānisht ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عیوض eyvaz که نگارش درست آن ای وز می باشد، درسنسکریت ای وت eyvat یعنی خیلی بزرگ؛ در اوستایی ائیوی وز aivivaz و فعلی است به معنی: به بالا برخاستن، قیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ژینا در سنسکریت: جنا jnā ( دانستن و دانا ) ؛در اوستایی: ژنا žnā ( دانستن، فهمیدن، درک کردن ) ؛ در سغدی: ژنا žnā و ژینا žinā به معنی دانش است؛ و ژناپت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ساواش در سنسکریت ساوَصِشه sāvaśesha به معنی پایان نیافته، ادامه دار یا ادامه دهنده می باشد. ( نگاه کنید به فرهنگ سنسکریت انگلیسی از مونیر ویلیامز چاپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سارینا در سنسکریت سارنا sāranā و به معنی گسترش و در معنی اسمی گسترش دهنده و نیز نوازنده می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آبادیس: این واژه در سنسکریت ابهیادیص abheyādiś به معنی آموزش عالی دادن است و از دو بخش ساخته شده است: پیشوند ابهی abhi و فعل آدیص به معنی نشان دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرد: در سنسکریت: صرد و صرت śarat، śarad ( نابود کننده ی گرما ) ؛ در اوستایی: سَرِته sareta؛در سغدی: sart؛ در پهلوی: sart، sard با همان معنی سنسکریت م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سگ: در سنسکریت: چکه caka ( خرسند کننده و دور کننده ی بیگانه ) ؛ در پارسی کهن ( ماد ) : سپاکو spAku؛ در پارسی باستان: سکه saka؛ در اوستایی: سپکه spaka ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرود: آهنگ یا شعری شادی بخش که برای بزرگداشت یک خدا، یک یا چندین قهرمان، یک کشور یا یک رویداد ساخته شده و بیش تر در آیین های گروهی نواخته یا خوانده م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سروده ی پارسی شده ی حافظ: بـا خـون دل نـوشتم نـزدیک دوست نامه از دوری تـــو بـیـنـم یــکسر جـهان چــو آمِـه ( شیشه ای که در آن جوهر سیاه ریزند ) د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلیطه در سنسکریت صَلیتَه śalita به معنی پر جنب و جوش، پرش کننده و چرب زبان است؛ دهخدا، معین و فرهنگ بزرگ سخن این واژه را عربی دانسته و به معنی زن بد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنج در سنسکریت به صینج śinj و به معنی جیرینگ جیرینگ کردن است مانند جیرینگ جیرینگ النگوها در دست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سودابه در سنسکریت سوتپه sutapa به معنی: انجام دهنده ی کارهای سخت، نوشنده ی شیره ی گیاه سمه soma و نیز آفتاب آمده است. در پهلوی سوتاپک sutApak ( نوشند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیرت: احساسی گاهی ستودنی ( در میهن دوستی ) و گاهی نابخردانه ( در ناموس پرستی، تعصب دینی و. . . ) و انگیزاننده و برخاسته از محیط زندگی ( خانواده و جام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ستیا در اوستایی ستی sti در سنسکریت استی asti و در سغدی و پهلوی ستیا styā به معنی هستی می باشد و معنی دیگری ندارد؛ در فرهنگ چهار جلدی اوستایی و فرهنگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قید در دستور زبان: واژه ای تغییر ناپذیر که به جمله یا واژه ی دیگری معنای تازه ای می دهد. همتای پارسی واژه ی عربی قید، اینهاست: 1ـ واژه ی سغدی ویت vey ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( = وضعیت ) و با تعیین به کار می رود و گفته می شود: تعیین تکلیف. همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کریش kariŝ ( پارتی: kariŝn ) استیت estit ( س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تکلیف: آنچه کسی باید از دید اخلاقی، قانونی یا عرفی برای دیگری یا برای خودش انجام دهد که یا خود پذیرفته انجام دهد یا قانون و یا عرف برای او تعیین کرده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همتای پارسی سفر، واژه ی زیبای سنسکریت یانا می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

امتیاز: هر چیزی که خوبی، لذت یا سودی به دنبال داشته باشد و از روی لطف یا پاداش کوشش فرد به وی داده می شود تا او را از دیگرانی که همتراز وی هستند و از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برسام: در اوستایی: برسمن baresman و در پهلوی برسَم barsam بوده و به دسته ای بسته شده از ترکه های درخت انار می گویند که سمبل گیاهان و درخت هایی است که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توفیق: فراهم کردن زمینه ی کامیابی یا پایداری در برابر سختی ها و گذر از آنها با یاری کردن مادی و معنوی کسی از روی لطف برای خشنود کردن وی. همتای پارسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موهبت: بخشش چیزی مادی یا دادن چیزی معنوی با توجه به گنجایش فیزیکی و فکری گیرنده برای رفع نیازهای وی و یا کامیاب شدن او در کاری معین و به نمایش درآمدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

التماس: درخواست همراه با فروتنی یا افتادگی از ته دل یا الکی و به شیوه های گوناگون ( جسمی و روانی ) و با پافشاری و به کار بردن سخنان تأثر انگیز و بران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دعا: هیجان گرایش دهنده به سوی خدا یا یک کس مقدس که واسطه ی میان خدا و بنده است با بر زبان آوردن سخنانی برخاسته از باورهای دینی، درخواست گرانه و ستایش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی واژه ی عربی برکت، اودریک udrik می باشد که در سنسکریت udreka می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برهان: آن چه که با آن حقیقت یا واقعیت چیز مورد اعتراض به صورت غیر قابل انکار تایید یا رد می شود. چیزی که یقین آور باشد. همتای پارسی این واژه ی عربی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی ترکیب: معانی و بیان، واژه ی هونیبیش hunibish می باشد به معنی خوب نوشتن که از دو بخش ساخته شده است: 1ـ پیشوند اوستایی هو به معنی خوب و نیب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معتبر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویستاه vistāh ( مانوی ) سهیگ sahig ( مانوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همتای واژه ی عربی محاصره، واژه ی زیبای پهلوی آویستان است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

همتای پارسی محاسبه، واژه ی آبارِه می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قمری: qamari: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ماوَنگی māvangi ( اوستایی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مساحت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فنساخ fansāx ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کون در سنسکریت فعل است به معنی صدا درآوردن و نیز تکیه گاه بودن؛ و چون بجز دهان، از روده نیز صدا بیرون می آید و همچنین نشیمنگاه نیز می باشد که تکیه گا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اختیار: آزادی محدود یا نامحدود در گزینش، پذیرش، رد، انکار، لغو، واگذاری یا انجام دادن کاری در زمانی معین یا برای همیشه که پیامدهایی به دنبال دارد. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدیه: چیزی مادی یا معنوی که آزادانه به کسی همخوان با مناسبتی یا از سر دوستی و یا لطف و متناسب با شخصیت گیرنده به وی داده می شود یا کاری که برای او ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هندسه: ( عربی شده از پهلوی: هنداچک handācak اندازه ) بخشی از ریاضیات که در باره ی اندازه گیری فضا یا محیط و اشکالی است که می توانند آن فضا را اشغال ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همتای پارسی واژه ی عربی مدیر، سیراس sirās می باشد که در سنسکریت سیرس siras است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همتای پارسی واژه ی عربی لباس، اینهاست: اَبژین abžin ( پارتی ) ، تنزیب tanzib ( زیبنده ی تن ) ، بَرَک barak، درلیک derlik، جامه j�me ، رخت raxt ( دری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

افق: 1ـ خطی دایره ای ساخته شده از چشم انداز زمینی از همه سو و امتداد یافته در عمق بسیار در یک جای مشخص که از دید بیننده به نظر می رسد زمین و آسمان در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریاضیات: مجموعه رشته هایی که بر پایه ی روش قیاسی، در یک فرایند ذهنی، دقیق، دور از احساس و قطعی، ویژگی های مجرداتی چون اعداد و اشکال هندسی و روابط میا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی واژه ی عربی منطقه، واژه ی زونوس zonus می باشد که در پارتی zonos خوانده می شده است. زونوس در سنسکریت سونا sunā، در یونانی زُنِه zone و در ...