پیشنهادهای arh616 (٤٧)
به معنای تعریف و تمجید و با حرف اضافه on نیز بکار میرود everyone complimented kitty on her new outfit
جزء دسته دارویی معروف به Z Drugs فقط برای درمان بیخوابی ( insomnia ) تایید شده است
معروف به شکنج کمربندی برآمدگی ای در عمق مغز در بالای جسم پینه ای که جزئی از دستگاه لیمبیک است که در احساسات نقش دارد.
چه بهتر اتفاقا بهتر
. . . فقط به خاطر این که. . . dont give up just because it is difficult تسلیم نشو فقط به خاطر این که کار سختیه.
افسردگی، ناراحتی زیاد he couldnt hide from the black dog نتونست از شر افسردگی خودش رو نجات بده
jump through hoops از هفت خان رستم عبور کردن/کار سختی را به پایان رساندن
رابطه ای که در آن دوطرف هر از گاهی با یکدیگر سکس میکنند
1. باکرگی دختری را گرفتن / پرده دختری را زدن 2. گل چیدن/ گل کندن
سرنوشت/ آینده/ طالع I think she made her fortune in the modling . industry به نظرم اون آیندشو ( سرنوشتشو ) بارفتن توی صنعت مدلینگ ساخت
. it is the deed that counts , not the thought این اعمال هستند که محاسبه میشوند نه افکار. . .
واکنش هسته ای بر هم کنش هسته ای
کاربردش مثلا در 1. آدم منحرف و حیله گر و دغل باز 2. جاده پرپیچ و خم و غیر مستقیم 3. راه و روش نادرست و پر از حیله و مکر متضاد honest / frank / t ...
سینه و پستان زن / boobs / tits !!you have nice rack سینه های قشنگی داری!
مایع منی / آب کمر / مایع مردانه حاوی اسپرم the condom is full of spunk کاندوم پر از آب منی شده
۱. بزودی / اندکی بعد the trial will begin shortly محاکمه بزودی آغاز خواهد شد ۲. مدت زمان کوتاهی shortly after midnight اندکی بعد از نیمه شب
he wrote the textbook in collaboration with his brother. او کتاب را با همکاری ( با کمک ) برادرش نوشت
۱. قطع کردن چیزی ( مثل درخت ) ۲. کشتن ۳. کم کردن یا حذف کامل یک ماده غذایی ( مثل حذف نمک از رژیم غذایی )
هم در معنای صفت بکار میرود و هم در معنای قید بی پروا ، شجاع/ شجاعانه بی ملاحظه و بی احتیاط و بی مسئولیت/ بی ملاحظگی و غیر محتاطاتانه و غیر مسئولانه i ...
?will you help me tie up this parcel کمکم میکنی تا این بسته را ببندم ( بسته بندی کنم )
it is typical of him to keep everybody waiting منتظر گذاشتن بقیه کار همیشگیشه!
if justin doesnt wear a hat, he gets sunstroke آفتاب زدگی/گرما زدگی /
since then=from then on از اون موقع ( زمانی در گذشته ) تا الان from now on از الان به بعد by then تا اون موقع ( زمانی در آینده )
همین الان ، درحال حاضر ، تازه Sam cant surf well , he is only learning to do it سم نمیتونه خوب موج سواری کنه، اون تازه ( در حال حاضر ) داره یاد میگیره
we hope to hear from you at your convenience هر موقع که حاضر بودی هر موقع که آمادگیش رو داشتی هر زمانی که خودت خواستی
we might go to the beach depending on the weather ما ممکن است به ساحل برویم البته بسته به اینکه هوا چطور باشه
تحقیر / توهین / بی احترامی disrespect
۱. زاییدن / تولید مثل کردن / زاد و ولد کردن ۲. تولید کردن / بوجود آوردن ۳. نژاد /گونه / قسم / صنف / طبقه ۴. به جفت گیری در آوردن / جفت گیری انتخابی ( ...
!you dont know this how ignorant you are این رو هم نمیدونی! چقد خنگی ( نادان ) تو
to make or produce especially with difficulty 1. به پیش رفتن/ رو به جلو حرکت کردن 2. جعل کردن 3. آهنگری کردن/ شکل دادن به آهن و فلزات 4. به سختی چیزی ...
he is always butter of the class in math او در ریاضی همیشه شاگرد آخر کلاس است.
1. کشیدن بر روی سطحی/حرکت جاروبی 2. ضربه زدن به چیزی take a swipe at sth 3. کارت کشیدن swipe card ( اسم ) 》 کارت الکترونیکی مثل credit card و ID card
let's shake on it بیا توافق کنیم/بیا قول بدیم
i have lost count حسابش از دستم در رفته
i was faking it همش الکلی بود داشتم وانمود میکردم
1. شرط 2. شرط بستن/ قمار کردن lay a bet 3. گزینه و انتخاب مناسب the central market would be a good bet if you want to buy a cheap cellphone فروشگ ...
haggle over price با حرف اضافه over چانه زدن بر سر قیمت
?what do you have in mind . nothing in particular چی توی ذهنته ( نظرت چیه ) ؟ چیز خاصی مد نظرم نیست.
مزرعه زیر کشت ذرت
تغییر لباس یا لباس عوض کردن l changed into a pair of jeans as soon as l got home به محض اینکه خونه رسیدم لباسامو عوض کردم و جین پوشیدم
it was a very scary situation. I was scared to death تا سر حد مرگ/خیلی زیاد/به شدت
1. چه مدت زمانی 2. چقدر طویل ( سوال در مورد طول چیزی ) ?how long is that carpet طول این فرش چقدر است؟
مستقر شدن/ساکن شدن they settled in sydney
وقتی بصورت خالی و خارج از جمله بکار بره یعنی عالی بود / فوق العاده بود / معرکه بود
برای شروع. . . /اول از همه. . . مترادف to begin with firstly for starter متضاد eventually finally
تاریخ و زمانبندی امتحان
A careful blend of fine products will result in delicious food. غذای خوشمزه ترکیب دقیقی ( سنجیده ) است از فرآورده های خوب