تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دیدین یا شنیدن یا فهمیدن و درک کردن کسی به سختی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوربین ( فردی که اجسام دور را بهتر از اجسام نزدیک می بیند )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مبهم کردن یا شدن، مه گرفته شدن یا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زایل شدن نامرئی شدن ناپدید شدن محو شدن کمرنگ کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زایل شدن نامرئی شدن ناپدید شدن محو شدن کمرنگ کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

( آتش منقل یا بخاری را ) با خاکستر پوشاندن، دم کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

وارد میدان دید ( کسی ) شدن، به نظر آمدن یا رسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

پدیدار شدن دیده شدن، نمایان شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پدیدار شدن دیده شدن، نمایان شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نگاه گذرا انداختن چشم کسی به چیزی افتادن نگاه اجمالی انداختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم کسی به چیزی افتادن ناگهان کسی را دیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاهش دادن فقر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

علایم بیماری را کاهش دادن نشانه های بیماری را تسکین دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی به کسی پیام میدی و طرف میبینه ولی جواب نمیده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نابسامانی آشفتگی، اشتباه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

محکم به چیزی کوبیدن محکم با چیزی برخورد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

محکم به چیزی کوبیدن محکم با چیزی برخورد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

هارت و پورت داره ولی اهل عمل نیست حرفاش و رفتارش بدتر از عمل واقعیش است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به سرعت آماده کردن به سرعت درست کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از مزرعه حیوان دزدیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به سرعت بیان کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

یک ساعت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زمانی بعد از ساعت 12 شب که دوستانتان را به خاطر کارهای عجیب و غریبی که انجام می دهند یا دروغی که به تازگی گفته اند افشا می کنید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ان عبارت مانند hot minutes دو معنی داره یکی از معنیاش میشه: زمان خیلی کوتاه، یک لحظه ، لحظه ای معنی دومش میشه : زمان خیلی طولانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

این عبارت دوتا معنی داره که برخلاف هم هستن یکی از معنی اش میشه: زمان خیلی خیلی کوتاه ، یک لحظه ، برای یک لحظه معنی دومش میشه: برای یک مدت طولانی ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چاه آسانسور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به زور جا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خطر کمتر داشتن برای کسی برای انجام کاری یا گفتن حرفی اگر مردمان دیگر هم در انجا حضور داشته باشند و همان کار را انجام دهند یا همان حرف را تکرار کنند

پیشنهاد
٢

خطر کمتر داشتن برای کسی برای انجام کاری یا گفتن حرفی اگر مردمان دیگر هم در انجا حضور داشته باشند و همان کار را انجام دهند یا همان حرف را تکرار کنند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

داشتن برنامه ریزی قبلی اما نامشخص برای قرار ملاقات یا مشارکت به عنوان یک دلیل یا بهانه برای شرکت نکردن در جلسه یا رویدادی استفاده می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جواب پیام کسی را دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برعکس واژگون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به شدت سخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

انجام دادن نایل شدن غلبه کردن ( بر احساسات منفی ) تخلیه کردن حسی منفی ( با انجام کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اهمیت دادن به چیزی نگران بودن درباره چیزی مراقب چیزی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اهمیت داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اهمیت داشتن اهمیت دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی را مایوس کردن کسی را ناامید کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی را مایوس کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

راندن واخراج کردن کنار زدن دور کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نوبتی انجام دادن بین دویا چند چیز

پیشنهاد
٥

a را انجام بده سپس b را انجام بده و به همین صورت ادامه بده

پیشنهاد
٥

استعداد و توانایی در صحبت کردن به صورت ساده و روان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

�دلهره و دلشوره �حس بد نا امیدی اضطراب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

درملا عام ظاهر شدن در میان جمع آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رعایت کننده پیروی کننده از

پیشنهاد
١٠

نتیجه گیری کلی کردن راجع به تعمیم دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

نتیجه گیری کلی کردن راجع به

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اتاقک متصل به یک ساختمان بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

طرفدار ( چیزی یا کسی ) بودن ترجیح دادن ( به چیزی ) تمایل داشتن