پیشنهادهای 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 (٣,٥٦٣)
کلاه حمام
آزمایش نهایی مقابله نهایی، مجادله نهایی
دادگاه نمایشی محکمه نمایشی
سوارکار ( پرش با اسب ) اسب پرش
ذات واقعی خود را نشان دادن نیت و ماهیت اصلی خود را آشکار کردن شخصیت حقیقی خود را نشان دادن
ذات واقعی خود را نشان دادن نیت و ماهیت اصلی خود را آشکار کردن شخصیت حقیقی خود را نشان دادن
احساسات خود را نشان دادن احساسات خود را بیان دادن
احساسات خود را نشان دادن احساسات خود را بیان دادن
راهنمایی کردن جایی را به کسی نشان دادن بازدیدکننده ای را هدایت کردن
تا جلوی درب خانه همراهی کردن به خارج ( اتاق یا خانه ) راهنمایی کردن
خانه نمونه
جاهای مختلف مکانی را به کسی نشان دادن
اطراف را ( به کسی ) نشان دادن
با چیزی راحت شدن رسیدن به کارآمدترین و مولدترین نرخ انجام کاری شروع به انجام کاری به خوبی و با اطمینان کامل ، پس از آنکه در ابتدا کندتر یا مردد بودی
عاشق کسی بودن به کسی شدیدا تمایل داشتن
عاشق کسی بودن دیوانه کسی بودن، به کسی شدیدا تمایل داشتن
به اصل قضیه پرداختن، سرمطلب اصلی رفتن
به اصل قضیه پرداختن، سرمطلب اصلی رفتن
اتاقک کشت صطلاح potting shed به معنای "اتاقک کشت" به اتاق کوچکی گفته می شود که در آن دانه گیاهان را قبل از اینکه کاشته شوند در گلدان هایی نگه داری می ...
انباری نگهداری تجهیزات باغبانی
اشک تمساح ریختن
shed crocodile tears
آلونک ( مخصوص نگهداری ابزار ) انباری
دق دل خود را خالی کردن
روبه رو شدن با وضعیت دشوارتر از انتظار شما مواجه شدن با شرایطی که انتظارش را نداشتید
آتیش بیار معرکه بودن وضع بدی رو بدتر کردن
با چیزی راحت شدن رسیدن به کارآمدترین و مولدترین نرخ انجام کاری شروع به انجام کاری به خوبی و با اطمینان کامل ، پس از آنکه در ابتدا کندتر یا مردد بودی
با چیزی راحت شدن رسیدن به کارآمدترین و مولدترین نرخ انجام کاری شروع به انجام کاری به خوبی و با اطمینان کامل ، پس از آنکه در ابتدا کندتر یا مردد بودی
خود را درگیر سرگرمی جدیدی کردن خود را سرگرم کار جدیدی کردن
خودشیرینی و چاپلوسی و تملق کردن برای به دست آوردن محبوبیت زیاد
کسی را شیفته کردن کسی را مسحور کردن
بیان یا نشان دادن چیزی با اهمیت خاص
زحمت چیزی را به جان خریدن
نگران چیزی بودن
اندوهگین بودن غمگین بودن ناراحت و مایوس بودن
فوق العاده کمیاب تقریباً ناموجود کاملاً غیرممکن
بسیار زیاد
بسیار زیاد مقدار بسیار زیاد
دردسر بسیار زیاد
کلی ( مقدار ) بسیار زیاد
کلی ( مقدار ) بسیار زیاد
خیره شدن به چیزی به دلیل علاقه به آن یا در حال فکر کردن به چیزی دیگر بودن
تمرکز کردن مورد تاکید قرار دادن
هِر را از بِر تشخیص ندادن فرق عن و گوشت کوبیده را تشخیص ندادن از کون خر سردرنیاوردن
هِر را از بِر تشخیص ندادن کاملاً خنگ بودن
سریع رفتن باعجله حرکت کردن
خود را احمق جلوه دادن احمقانه رفتار کردن
هِر را از بِر تشخیص ندادن کاملاً خنگ بودن
اعتراف کردن
( چیزی قدیمی و ازکارافتاده ) عمر مفید خود را کردن کهنه و قدیمی شدن