پیشنهادهای Mr.Fox (٣,٢٦١)
تنبیه سنگین مجازات شدید
مسخره بازی درآوردن یللی تللی کردن
چاپلوسی پاچه خواری
آدم چاپلوس آدم چرب زبان
آدم چاپلوس آدم چرب زبان
بوس فرستادن
الکی از کسی تعریف کردن چاپلوسی کسی را کردن
سخت تلاش کردن دهن خود را سرویس کردن اذیت کردن آزار دادن
سخت تلاش کردن دهن خود را سرویس کردن اذیت کردن آزار دادن
کسل کردن حوصله سر بردن
به کسی شلیک کردن با تفنگ کسی را کشتن
فوق العاده سرد
با خط کشیدن روی چیزی آن را ) حذف کردن، قلم کشیدن، قلم زدن خط دار کردن، ( با حرکت قلم ) نشان دار کردن
خط دار کردن، ( با حرکت قلم ) نشان دار کردن با خط کشیدن روی چیزی آن را ) حذف کردن، قلم کشیدن، قلم زدن
ترکیدن
خراب شدن و کار نکردن زیاد نوشیدن الکل کم کم دلسرد شدن دست کشیدن به علت زیاد نوشیدن الکل یا مصرف زیاد مواد علایم سکه مغزی نمایان شدن به علت فشار زیا ...
خیلی خوب انزال کننده یا دیوانه کننده نیاز فوری به دستشویی رفتن داشتن شلیک گلوله دست انداختن و مسخره کردن به صورت زننده رفتن پشت ساختمتن برای سیگار ...
نقض حقوق اساسی مردم با رفتار نادرست و نا عادلانه با آنها
نقض حقوق اساسی مردم با رفتار نادرست و نا عادلانه با آنها
�دوره هم جمع شدن به منظور انجام دادن کاری متحد شدن
برای درخواست بازخورد یا پیوند دادن به چیز دیگری استفاده می شود. آرام حرکت دادن انگشت درون واژن زنان برای به ارگاسم رساندن آنها
توهینی که برای نشان دادن بی علاقگی یا ناامیدی استفاده می شود. برای رد کردن یک بیانیه یا اقدام نادرست. برای وارد کردن اجباری یک جسم در مقعد
رها کردن غرور و تکبر و دنبال کردن کسی که به او علاقه دارید
مودبانه Are you fucking kidding me
مودبانه Are you fucking kidding me
از زیر بدهی در آمدن
مدرک فاش شده مدرک درز کرده
فهرست رقیبان یک لیگ فهرست چیزهای طبقه بندی شده بر اساس کیفیت
خرپلیس نوعی بازی نادیده گرفتن گذر کردن
پیشنهادی را با اشتیاق پذیرفتن
نادیده گرفتن گذر کردن
هدف گیری افتضاح داشتن
دختر برهنه صفحه سه ( روزنامه سان بریتانیا )
پسربچه همراه عروس ( مراسم ازدواج آمریکایی )
� ( برای کسی ) همه کار کردن �از جون مایه گذاشتن
کسی را عصبانی کردن/آزار دادن
عصبانی کردن �آزار دادن آزردن
باعث به یاد آوردن یا فکر کردن یا تصور کردن در مورد خاطره یا اتفاقی سعی زیاد کردن برای به دست آوردن شجاعت ، انرژی ، قدرت واستقامت چون بهش نیاز داری
بازگویی ( نکات مهم )
مضیقه تنگنا، کمبود ( به ویژه مالی )
کاهش بودجه
مقدار عددی اختصاص داده شده به رزرو محل یا خدمات
عمدا فردی ناراحت را ناراحت تر کردن یک وضعیت بد را عمدا بدتر کردن حال کسی را بدتر کردن
پیچ و تاب خوردن وول خوردن، لولیدن
وحشتناک ترسناک
وحشتناک ترسناک
کسی را گول زدن کسی را فریب دادن
کشیدگی عضله
پماد درد عضله
دخالت کردن