پیشنهادهای محمد فروهر (مترجم کتاب) (٨٤٥)
رهیافت، رویکرد، نوع نگاه یا نگرش به چیزی برخورد کردن، مواجه شدن، نزدیک شدن
دستورالعمل یا راهنما ( مثل تهیه غذا، مونتاژ چیزی و. . . ) نحوۀ کار طرز کار یا چیزی ( مثل نحوۀ مصرف دارو ) روش، شیوه، رهنمود
سرمایه گذاری کردن توجه و تاکید داشتن به چیزی برای چیزی ارزش قائل شدن، برای مثال برای تحصیل، شغل، روابظ و . . . به ظوری که حاصر بشی براش وقت بزاری، ...
دربارۀ استعدادها، توانمندیها یعنی بافعل کردن، شکوفا کردن،
در آموزش به معنای فردی سازی یا شخصی سازی است، بدین معنا که آموزش رو متناسب با علایق، توانمندیها، استعدادها، شیوۀ یادگیری و . . . فراگیر تظبیق میدهیم ...
اصل این کلمه جُعٓلق است نه جوهر لق در دهخدا آمده است: جُعٓلق یعنی آدم بی سروپا و بی ادب و فرومایه. این کلمه را در وقت دشنام به کار برند. در فرهن ...
در روش تحقیق: نظام مند، به شکل یا اسلوب مشخص، رویه معین
مجموعه، مثال: Azadi Sport Complex مجموعه ورزشی آزادی. در خصوص مسائل و مشکلات به معنای پیچیده و بغرنج ( چیزی که درک و تشخیص و حل آن دشوار باشد ) د ...
در متون روانشناسی ادراک گاهی معنی فهمیدن و درک کردن چیزی هم معنی میده.
به حفظ میزان متعادل آب بدن و یا به عبارت دیگر رساندن حد کافی آب به بدن هیدراته کردن گفته میشود. در حالت عکس زمانی که بر اثر ورزش، تعریق، اسهال و استف ...
در متون روانشناسی مثبت گرا و سلامت روان معنای بهروزی میده. لوتانز و همکاران در کتاب سرمایه روانشناختی از این سازه به عنوان یکی از مولفه های سرمایه رو ...
در معنای عام به مفهوم قابل اعتماد، موثق، رو راست، صادق، یک رنگ و . . . قابل ترجمه است. در روانشناسی، فلسفه اخلاق، مظالعات رهبری و سازمان به معنای ا ...
در هنگام مقایسۀ دو گزاره: در عوص، برعکس، متقابلا، بلکه
جهان، دنیا، عالم، گیتی، روانشناسی: جامعه
seismic changes تغییر بنیادین، تغییراتی که شبیه به زلزله باشند مثل وقتی که یک مربی ترکیب بازیکنان تیمش را کامل عوص میکند و میگن زلزله در ترکیب تیم ...
به اختصار، به طور موجز
هویت اجتماعی
زمانی که در متن به صورت متضاد با کلمه های مثبت مثل شکوفایی میاد و هدف مقایسه است، دیگه معنی بقا و زنده ماندن نمیده، میشه گفت به صورت معمولی و همینطور ...
بحث و گفت و گو مذاکره اگر با توصیف و تعریف همراه بشه به معنی تشریح کردن یک مطلبی هست برای مثال: . A definition and description of strengths - bas ...
جانب احتیاط را رعایت کردن
کار نیکو از پر کردن است، یعنی تمرین باعث موفقیت و پیشرفت میشود، یا تمرین در کاری باعث استاد ( مسلط ) شدن میشود. معادل انگلیسی این ضرب المثل هم چن ...
رشته های اخلاقی اصول اخلاقی شخصیت یا منش اخلاقی
سازنده های گرافیکی ( ( Graphic Organizer: گرافیک های تصویری که شامل نمودار، جدول، ستون و تارنما می شوند و به زبان آموزان کمک می کنند تا به ساختار متن ...
مثال: Anchor activities are not busy work! They are meaningful tasks ترجمه فعالیتهای مکمل ( تکمیلی ) کارهای بیهوده ای نیستند، بلکه آنها تکالیف مع ...
گاهی معنای مکمل میده: . Anchor activities فعالیتهای مکمل
یک کاری را متوقف و به کار دیگری پرداختن، یا سراغ کار دیگری رفتن. برای مثال: After the instructor showed us how to build up our leg muscles, he mo ...
برانگیختن، موجب شدن
درنوردیدن مثال با ترجمه: Strong thunderstorms sweep through state causing flooding, fallen trees رعد و برق های شدید ایالت را درنوردیده و باعث سیل ...
در چیزی خیلی زود شیوع پیدا کردن، مثل یک فکر، عقیده، رویکرد. رسوخ کردن، منتشر شدن، درنوردیدن به سادگی یا به راحتی وارد چیزی شدن ( مثلا یک نظریه یا ...
در متون مربوط به خداوند و مذهبی بهتره هیبت ترجمه بشه. در مورد جرم و جنایت وحشتناک معنی میده، برای مثال بمب اتم وحشتناک ترین دستاورد بشری است. در ...
زهره ترک ( در زبان گفتاری: زهله ترک ) شدن یک اصطلاح برای توصیف ترس و وحشت شدید آنی ناشی از یک واقعۀ عینی است ( برخلاف اضطراب که مربوط به پیش بینی های ...
سابقه، پیشینه تجارب ویژگی ها و وضعیت های خاص مثل وضعیت خانوادگی
اگر بخواهیم به کسی در مهمانی چیزی تعارف کنیم، میگیم بفرمایید از خودتان پذیرایی کنید، اما وقتی موضوع غیر از خوردن باشه میگیم، بفرمایید، خواهش میکنم ...
مقصر مجرم، بزهکار اهمال کار تأخیر کردن در پرداخت بدحساب
مقصر، بزهکار، تأخیر در پرداخت بدحساب
حرف آخر، اتمام حجت کردن، بحثی را تمام کردن، به یک قضیه یا گفت و گو فیصله دادن.
از سرخود باز کردن، از گردن خود خارج کردن معنای حقوقی: نداشتن مسئولیت و تعهد نسبت به چیزی تعهد یا الزامی را از خود سلب کردن، برای مثال یک روزنامه یا ...
املای درست کلمه: ضیق وقت معانی: تنگی وقت، کمبود وقت، تنگنای وقت، نداشتن وقت کافی، محدودیت زمان.
ادعا کردن، بیان کردن سروکله زدن، کل کل کردن مجادله کردن
تعبیه کردن/ تعبیه شده جای گذاری شده، درون چیزی قرار دادن/ قرار داده شده
یک نوع ارتباط متقابل هست که فردی عمل یا رفتار مثبت یا مهربانانه ای رو دریافت میکند و سپس به طور متقابل دردصد جبران بر میاد و به قولی به طور متقابل جو ...
خون کسی رو مکیدن
به عنوان پیشوند هرگاه به واژه ای افزوده شود، معنای آن واژه را منفی میسازد. برای مثال: intuitive = عقل سلیم counterintuitive = برخلاف عقل سلیم
درک کردن، فهمیدن، معنای چیزی را درک کردن، متوجه شدن، شیر فهم شدن، چیزی برای کسی معنا و مفهوم پیدا کردن
فراز و نشیب، دربارۀ زندگی پایین و بالا داشتن زندگی درباره عملکرد: نوسان داشتن درباره رفتار و خلق و خو: ناپایدار، متغیر
به نفع خودته، به صلاح خودته،
مکالمات محاوره ای و عامیانه ( درحالت سوالی ) واقعا؟ جدی ؟ خدایش؟ وجدانا؟ در متن رسمی و به صورت خبری: واقعا، معادل های پارسی: به راستی، به تمام مع ...
در کارهای علمی مثل مقاله: سهم داشتن در تولید دانش یا افزودن دانش جدید، همکاری کردن سهیم بودن در چیزی، تاثیرگذاشتن، منجر یا موجب شدن، اهدا کردن ...
تا بدین جا، تا اینجای کار، تا این زمان مثال: his book has so far been translated into persian and german کتابهای او تاکنون به زبانهای فارسی و آل ...
در روانشناسی مثبت گرا و در تعریف سرمایه روانشناختی سرواژه های انگلیسی H. E. R. O به معنای قهرمان درون هست. یعنی اینکه فرداز پتانسیل و ظرفیت بالایی بر ...