پیشنهادهای محمد فروهر (مترجم کتاب) (٩٨١)
اجبار، زوری، تحمیلی، چیزی که برخلاف میل باشد. زورگویی، سرکوب کردن، نیروی قهری، قلدری
در عمل
مسیر را صاف و هموار کردن
در ارتباط با مسائل اداری و مدیریتی و . . . ماموریت، هئیت اعزامی در ارتباط با نیرو اعزام کردن، گسیل داشتن در ارتباط با مسیر و حرکت، سفر اکتشافی، سفر م ...
موجب شدن: "the violence prompted a wave of refugees to flee the country" "خشونت باعث شد موجی از پناهجویان از کشور فرار کنند
seismic changes تغییر بنیادین، تغییراتی که شبیه به زلزله باشند مثل وقتی که یک مربی ترکیب بازیکنان تیمش را کامل عوص میکند و میگن زلزله در ترکیب تیم رخ ...
زیست تقلید: یا زیست همانندسازی، تقلید از الگوها، سامانه ها و عناصر طبیعت با هدف حل مشکلات پیچیده انسان است. در حقیقت اساس این علم مدل های طبیعی بیولو ...
تمرکز داشتن بر روی چیزی مثال: Although you may be fixated on the triumph at the end of the line اگرچه ممکن است تمرکز شما روی پیروزی در انتهای خط ( ...
وسیله نقلیه ( شامل هرچیزی که انسان بتواند از آن برای جابه جایی استفاده کند همچون کالسکه، دوچرخه، برانکارد، اتوبوس، کشتی، هواپیما و . . . ابزار، وسی ...
فراگیر مثال: Because of the lack of an overarching theoretical framework, such assumptions are not wellarticulated within the domain of positive psy ...
کسی که به انعکاس یا انتشار افکار یا عقاید دیگری مبادرت می ورزد
طفره رفتن گنگ/ مبهم، دو پهلو، مخفی ناشناخته چیزی که به راحتی نتوان آن را دید. اجتناب
خسیس، مقتصد موجز، کوتاه تنگ نظر، تنگ چشم
روزی روزگاری ( معنی اصلی ) یکی بود یکی نبود ( معنی معنوی )
راه آسان مسیر بی دردسر مسیر هموار
در بسیاری از موارد به معنای اینه که یک چیزی انقدر بدیهی است که نادیده گرفته میشود، مثل اینکه مسواک کردن مربوط به یک توانمندی شخصی ( منشی ) به نام خود ...
موجب یا منجر شدن به چیزی، نتیجه یا پیامدی داشتن نقش داشتن در . . . مشارکت داشتن کمک کردن، بخشیدن در مجله و . . . نوشتن ( یا مشارکت داشتن )
در اصل معنی کتاب آشپزی میده، در کتاب آشپزی شما دستور پخت غذاهای مختلف رو میخوانید، دستور پخت، همان راهنمای پختن غذاست، بنابراین، در سایر متون اگر به ...
درک کردن، پی بردن، فهمیدن تجسم کردن به دست آوردن، تسخیر کردن
خنثی کننده، پادزهر تریاق، نوش دارو، علاج درد راه حل محافظت کردن ( در برابر چیزی منفی مثل فرسودگی )
حقوقی: صف شناسایی متهم توسط شاهد یا شاهدان ( چند متهم در صف قرار میگیرند و سپس شاهد/ شاهدان باید تشخیص دهند که متهم اصلی پرونده چه کسی بوده ) .
بخش: مرکزی، مقر، مرکز نقش: کلیدی، مهم، اصلی عمده، اصلی، کانون توجه
اجباری الزامی قهری
در دسترس کسی بودن برای مهیا کردن آسودگی و حمایت کردن به خصوص در مواقع سختی
improvements that were not only statistically significant, but also clinically relevant بهبودهایی که نه تنها به لحاظ آماری معنادار بودند، بلکه از نظ ...
این کلمه در اصل توهین آمیزه و نوعی ناسزا به حساب میاد و ربطی به غرغر کردن نداره. زرزر کردن یعنی من حرف تو رو با نهایت بی احترامی قبول ندارم و از نظر ...
انتخاب کردن معنی میده، شناسایی کردن هم معنی میده، بستگی به متن و مضمون کلام داره
به موفقیت رسیدن در مسابقات ورزشی حذفی راه یافتن به مرحله بعد
پویا، پر انرژی و سمج ( مصمم ) برای کسب موفقیت
دور شدن روی برگرداند فرار کردن ( مثل فرار سگ از گربه )
ویژگی مشترک مخرج مشترک
موصوع، ایده یا فیلم: جذاب، سرگرم کننده فرد: جذاب، دلچسب غذا: خوشمزه، لذید، دلچسب
ازشمند گرانقدر با ارزش در دل جا داشتن ( عزیز بودن، ارزشمند بودن )
فروکش کردن، آرام شدن، تسکین یافتن
بر خلاف عقل سلیم برخلاف پیش بینی برخلاف انتظار
زمین گیر شدن فلج شدن از کار افتادن
1 - پیروزى ، پیروزمندى ، ظفر 2 - ( روم باستان ) مراسم خوشامد به سردار و قشون پیروزمند، رژه ى پیروزى 3 - جشن پیروزى 4 - ( مهجور ) جشن 5 - پیروز شد ...
رها کردن از قلاب رهایی از بند چیزی ( مثل افکار منفی )
Which of the contributing factors described in this section resonate the most with you? کدامیک از مواردی که این بخش توصیح داده شد دربارۀ شما صدق میک ...
با هم ( همزمان ) آمدن همزمان با هم رخ دادن مصادف شدن با یکدیگر دست به دست هم دادن ( اوضاعی را ایجاد کردن )
سرو ته چیزی را در آوردن از چیزی کامل سردرآوردن فهمیدن چیزی
ناامید شدن دلسرد شدن انگیزه خود را از دست دادن
در رابطه با آینده اگر به کار بره یعنی احتمالات یا آنچه ممکن است یا میتواند رخ دهد. به ویژه در متون روانشناسی مثبت گرا به معنی آن چیزی است که در آینده ...
معنی رسمی: وقت زیادی صرف چیزی کردن ( که عمدتا ارزش هم ندارد ) معنی عامیانه: کلید کردن. گیر سه پیچ دادن.
گمنام ناشناخته مجهلول ناشناس
بینش، دید، فهم در روانشناسی: روان آگاهی یعنی آگاهی نسبت به حال روحی و روانی خود.
اختلال بدکارکردی ناهنجاری بیماری
دربارۀ موصوعی فکر و تامل کردن بیشتر به این معناست که دربارۀ موصوعی درنگ کنید و بعد درباره اش تصمیم بگیرید.
در این خصوص در این مورد در این باره در این ارتباط در این راستا با این حال
هر طوری که شده انجامش بده! به هر قیمتی که شده انجامش بده! به هر شکل ممکن که شده انجامش بده!