graded

/ˈɡreɪdəd//ˈɡreɪdɪd/

معنی: نمره دار
معانی دیگر: مدرج

جمله های نمونه

1. they graded up the cow with a pure-bred bull
گاو ماده را با گاوی اصیل جفت گیری کردند.

2. they have graded the apples by size
سیب ها را از نظر اندازه طبقه بندی کرده اند.

3. she has not yet graded all of the papers
هنوز همه ی ورقه ها را نمره نداده است.

4. student papers have to be carefully corrected and graded
انشاهای دانشجویان بایستی به دقت اصلاح و نمره داده شود.

5. Potatoes are graded according to size and quality.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها بر اساس اندازه و کیفیت درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی با توجه به اندازه و کیفیت درجه بندی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The apples were graded up before being sent to market.
[ترجمه گوگل]سیب ها قبل از ارسال به بازار درجه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]سیب های قبل از اینکه به بازار فرستاده شوند، درجه بندی می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chinese rugs are graded according to the fineness of their knotting.
[ترجمه گوگل]فرش های چینی بر اساس ظرافت گره آنها درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]قالیچه های چین با توجه به the their درجه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Houses are graded from nought to ten for energy efficiency.
[ترجمه گوگل]خانه ها از صفر تا ده درجه بندی شده اند تا بهینه سازی انرژی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]خانه ها از nought تا ده جهت بهره وری انرژی درجه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A student who gets 90 % is graded A.
[ترجمه گوگل]دانش آموزی که 90 درصد را کسب کند، نمره A می گیرد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزی که ۹۰ % دارد نمره A را درجه بندی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The timber is graded according to its thickness.
[ترجمه گوگل]چوب بر اساس ضخامت آن درجه بندی می شود
[ترجمه ترگمان]چوب با توجه به ضخامت آن درجه بندی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The term papers have been graded.
[ترجمه گوگل]مقالات ترم درجه بندی شده اند
[ترجمه ترگمان]این ترم دسته بندی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The books are graded according to the difficulty of the language.
[ترجمه گوگل]کتاب ها با توجه به سختی زبان درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]کتاب ها با توجه به دشواری زبان، درجه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The potatoes are graded by / according to size.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها بر اساس / بر اساس اندازه درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی با توجه به اندازه درجه بندی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ten beaches were graded as acceptable.
[ترجمه گوگل]ده ساحل به عنوان قابل قبول درجه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]۱۰ ساحل به همان اندازه قابل قبول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All the parks are regularly checked and graded by tourist board inspectors.
[ترجمه گوگل]تمام پارک ها به طور مرتب توسط بازرسان هیئت گردشگری بررسی و درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]همه پارک ها به طور منظم بازرسی می شوند و توسط بازرسان هییت توریستی درجه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمره دار (صفت)
graded

تخصصی

[برق و الکترونیک] تغییر تدریجی، شیب دار
[ریاضیات] مدرج، زینه بندی شده

انگلیسی به انگلیسی

• graded is used to describe something that is gradually sloping or changing.

پیشنهاد کاربران

نمره، امتیاز، درجه بندی، میزان، سطح، اندازه
[شماتیک] هاشورخورد، پس زمینه ای با خطوط مدرّج
تدریجی
درجه بندی
در مهندسی عمران شیب بندی ( کف )
مدرج
مدرّج شده - ( مثلا در روانسنجی: مدل پاسخ مدرّج شده=graded response model )
شماره دار ، درجه دار
درجه بندی شده ( در شاخه روان شناسی بالینی ) ( مانند تکالیف منزل درجه بندی شده

بپرس