تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در سیاست برای دور دوم انتخابات ریاست جمهوری زیاد استفاده میشه . چون مردم عملکرد رئیس جمهور را در دور اول قبلا دیده اند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Altruistic

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

متعهد از نظر قانونی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Committed

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Benevolent autocracyخودکامگی خیرخواهانه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال : اسباب بازی پرت می کنید و سگتون میاره

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

clothes line

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان دقت به تلفظ /ˌpoʊˈpʊəriː/

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرصت انجام کاری را پیدا کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

A joke for you What bird is a little bigger than a swallow ? A gulp یه پرنده بزرگتر از پرستو ( ایهام : قورت دادن ) بلعیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال : کیش کردن حشرات از روی پوست با تلنگر انگشت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرض کنید در قفله یا درِ ماشین در اثر سرمای شدید یخ زده و به زور میخواهید آن را باز کنید yank on Tug on

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

شانه بالا انداختن - مثلا موقع گفتن این جمله : I don't know

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زحمت کشیدن - فرض کنید در قفله یا در ماشین یخ زده و به زور می کشید و باز نمیشه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

negative beliefs or expectations about a treatment or experience may elicit symptoms of feeling sick, even when the intervention is a sham.

پیشنهاد
٠

معنی تحت الفظی : خط t را بکش و نقطه i را بذار به کارهایی که کردی دقت کن و آنها را کامل کن . با عجله و سَرسَری کار نکن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در مورد فعل، صَرف شده Make sure the verbs are conjugated correctly

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be fully developed Useful Popular

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دولا شدن با زانوهای خمیده برای برداشتن چیزی از زمین یا گذاشتن آن روی زمین Bend over : همین عمل با زانوهای صاف

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه : Disaster comes from disastro, an Italian word formed by combining the negative prefix dis - and the noun astro, meaning "star. " Disaster at ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Bags under eyes are mild swelling or puffiness under the eyes. They're common as you age and the tissues around your eyes weaken, including some of t ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بجای دست دادن آرنج ها را بهم کوبیدن Instead of shake hands

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I wiggle my nose : من دماغم را تکان می دهم - حرکت می دهم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Swatter : Fly swatter : مگس کش

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

روی زانو نشستن - مثل تشهد و سلام نماز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل صندلی اتوبوس ها که قابل تخت شدنه لم دادن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Antonym : sit up straight

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برعکس رسمی و شق و رق نشستن - روی صندلی شل و ول نشستن مثلا کمر را قوز دادن و پاها را دراز و باز کردن -

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Obstruct مانع گذاشتن - مسدود کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Communicate with actions

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

improvised Spontaneous

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Give up on an idea because it won't work خط زدن یک ایده چون کار نمی کنه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Given up an idea because it won't work یک ایده را کنار گذاشتن یا خط زدن . چون کار نمی کنه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Slate : تخته مدرسه که با گچ روی آن می نوشته اند Let's just wipe the slate clean : معنی تحت الفظی : بیا تخته را پاک کنیم بیا از اول شروع کنیم . f ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you say that someone or something has their moments, you are indicating that there are times when they are successful or interesting, but that thi ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهتر عمل کردن Run : دویدن Rings : حلقه ها Round : گرد Me : i'll cook this dish My mother : i'll cook that dish . My sister : don't bother . She ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهتر عمل کردن Run : دویدن Rings : حلقه ها Round : گرد Me : i'll cook this dish My mother : i'll cook that dish . My sister : don't bother . She ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٦

Let the cat out of the bag راز را برملا کن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Spill the beans راز را برملا کن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣٩

Reveal the secret : راز را فاش کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Keep your eyes peeled to look or watch closely in order to see or find ( something ) We kept our eyes skinned for a sign that would tell us where t ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوب چشماتو بازکن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Keep your eyes skinned to look or watch closely in order to see or find ( something ) We kept our eyes skinned for a sign that would tell us where t ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I'm sorry , i got so worked up I got overly emotional , excited, or agitated about something

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت الفظی : چه روحی صاحب تو شد ؟ که اینکار غیرمنطقی را کردی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار غیر منطقی انجام دادی . چرا اینکار را کردی ؟

پیشنهاد
٠

I was so nervous, i lost control اعصابم بهم ریخت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I cannot do that That's not possible

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Split hair

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Nitpick