schizophrenic

/ˌskɪtsoʊˈfrenɪk//ˌskɪtsəʊˈfrenɪk/

معنی: مبتلا بجنون جوانی
معانی دیگر: دچار اسکیزوفرنی، روان گسیخته (schizophrene هم می گویند)، schizophrene مبتلا بجنون جوانی

جمله های نمونه

1. He was diagnosed as a paranoid schizophrenic.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک اسکیزوفرنی پارانوئید تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]او به جنون پارانویایی مبتلا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The film was an example of schizophrenic movie-making at its worst.
[ترجمه گوگل]این فیلم در بدترین حالت خود نمونه ای از فیلم سازی اسکیزوفرنی بود
[ترجمه ترگمان]این فیلم نمونه ای از فیلم شیزوفرنی مانندی است که در بدترین حالت خود ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In both respects the schizophrenic brain appears to be abnormal.
[ترجمه گوگل]از هر دو جنبه، مغز اسکیزوفرنی غیرطبیعی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که به نظر می رسد که مغز شیزوفرنی در هر دو مورد غیر عادی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The need of schizophrenic patients to sometimes withdraw would then be explicable as a protective response from further stimulation.
[ترجمه گوگل]در این صورت نیاز بیماران اسکیزوفرنی به کناره گیری گاهی به عنوان یک پاسخ محافظتی از تحریک بیشتر قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]نیاز به بیماران شیزوفرنی مانندی که برخی اوقات پس از آن عقب نشینی می کنند، پس از آن به عنوان پاسخ حفاظتی از تحریک بیشتر عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only in the schizophrenic patients were scientists able to find a relationship between behavior changes and the amount of dopamine released.
[ترجمه گوگل]تنها در بیماران اسکیزوفرنی دانشمندان توانستند رابطه ای بین تغییرات رفتاری و میزان ترشح دوپامین پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]تنها در بیماران شیزوفرنی، دانشمندان قادر به پیدا کردن رابطه بین تغییرات رفتاری و مقدار دوپامین آزاد شده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My biological father is diagnosed as paranoid / schizophrenic.
[ترجمه گوگل]پدر بیولوژیکی من پارانوئید / اسکیزوفرنی تشخیص داده شده است
[ترجمه ترگمان]بیماری پدر بیولوژیکی من as \/ schizophrenic تشخیص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The survey shows the schizophrenic nature of Americans' views on crime.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی ماهیت اسکیزوفرنی دیدگاه آمریکایی ها در مورد جرم و جنایت را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این بررسی نشان دهنده طبیعت شیزوفرنی مانندی در مورد جرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But if you are schizophrenic, you can not think straight, concentrate, hold down a job.
[ترجمه گوگل]اما اگر اسکیزوفرنی هستید، نمی توانید درست فکر کنید، تمرکز کنید، کار را نگه ندارید
[ترجمه ترگمان]اما اگر به جنون مبتلا هستید، نمی توانید به طور مستقیم فکر کنید، تمرکز کنید، یک کار را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This schizophrenic musical existence dragged on for years.
[ترجمه گوگل]این وجود موسیقایی اسکیزوفرنی سال ها به طول انجامید
[ترجمه ترگمان]این زندگی schizophrenic سال ها ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So what defines a schizophrenic, then?
[ترجمه گوگل]پس چه چیزی یک اسکیزوفرنی را تعریف می کند؟
[ترجمه ترگمان]پس چه چیزی یک schizophrenic را تعریف می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each was admitted as suffering from schizophrenic symptoms.
[ترجمه گوگل]هر کدام به عنوان مبتلا به علائم اسکیزوفرنی پذیرفته شدند
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها مبتلا به علائم شیزوفرنی مانندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was a strong-willed woman, diagnosed as schizophrenic, with a quieter more passive husband.
[ترجمه گوگل]او زنی با اراده بود که تشخیص داده شد اسکیزوفرنی است و شوهری ساکت تر و منفعل تر داشت
[ترجمه ترگمان]او زنی با اراده قوی بود که به جنون مبتلا شده بود و شوهر passive تری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bodiless voices, such as a schizophrenic might hear, gave evidence.
[ترجمه گوگل]صداهای بی جسم، مانند یک فرد اسکیزوفرنی که ممکن است بشنود، شواهدی را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]صدای bodiless، مثل یک اسکیزوفرنی که ممکنه شنیده بشه، به مدرک داده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was kind of schizophrenic, like a brain that was gone.
[ترجمه گوگل]این یک نوع اسکیزوفرنی بود، مانند مغزی که از بین رفته باشد
[ترجمه ترگمان]یه جورایی اسکیزوفرنی داشت مثل یه مغز که از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are all deeply schizophrenic about roads.
[ترجمه گوگل]همه ما در مورد جاده ها به شدت اسکیزوفرنی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در مورد جاده ها به شدت به اسکیزوفرنی مبتلا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبتلا به جنون جوانی (صفت)
schizophrenic

انگلیسی به انگلیسی

• (psychology) one who suffers from schizophrenia (severe psychotic disorder)
(psychology) suffering from schizophrenia (severe psychotic disorder)
a schizophrenic is a person who is suffering from schizophrenia. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. ...a schizophrenic patient.

پیشنهاد کاربران

روان پریش
schizophrenic ( روان شناسی )
واژه مصوب: روان گسیخته 1
تعریف: فرد مبتلا به روان گسیختگی
مبتلا به روان گسیختگی - شیزوفرنی - حیران، سرگردان - گیج و ویج

بپرس