پیشنهادهای تقی قیصری (٦٢٥)
۱ - به معنی میخ پرچ نیست ۲ - رول پلاگ هم نیست در فارسی هم �داول پین� رایج است. نوعی پین ( عموماً فولادی ) سخت کاری شده، سنگ زده و پولیش خورده با قطر ...
[هندسه، نقشه کشی، مهندسی مکانیک] اسپاین؛ منحنی سینوسی نامنظم؛ نوعی منحنی شبیه ستون فقرات که شبیه منحنی سینوسی نامنظم است ( شکل ۱ ) . [مهندسی عمران] ...
[ریاضیات] هموارسازی؛ حذف دندانه ها یا نوسانات شدید منحنی با استفاده از تابع یا تکنیک معین [داده پردازی] هموارسازی؛ نوعی تکنیک داده پردازی برای حذف نو ...
شماره گذاری مجدد؛ تخصیص شماره های جدید به مطالب در متن
[فیزیک مکانیک] سفتی؛ معیار مقاومت جسم در برابر تغییر شکل بر اثر نیروی خارجی چند اصطلاح دیگر در این حوزه که گاه معنای آنها به اشتباه معادل این واژه د ...
معانیِ دیگر علاوه بر آن چه دوستان گفتند: ( defer to ) : ترجیح دادن؛ برتری دادن؛ وا دادن به؛ واگذار کردن به . . . ( به دلیل توان مندی بالقوه ی بالات ...
[هندسه] لَپ؛ لوب؛ لوبیایی؛ شکلی شبیه لوبیا. شکل گِرد مانندی که از یک شکل طولی بیرون زده باشد. [آناتومی] لَپ؛ لوب؛ بخش هایی از اندام مانند کلیه، کبد، ...
ویژه طرح؛ خاصه طرح؛ طرح یا ترتیباتی نظام مند و بزرگ مقیاس برای رسیدن به هدف یا تحقق ایده ای معین a large - scale systematic plan or arrangement for a ...
[فعل، مصدر] کژفهمی؛ برداشت نادرست [صفت] گم راه کننده؛ مثال: misunderstanding symbol: نماد گم راه کننده؛ نمادی که امکان تعبیرهای مختلف از آن وجود دارد
[مالیه، حساب داری] ۱. پاداش؛ مبلغی که خارج از سود سهام به سهام داران یا کارکنان پرداخت می شود [بیمه] ۱ - جایزه؛ ۲ - پاداش؛ مبلغی که شرکت بیمه به دلیل ...
املای واژه نادرست نوشته شده است. املای درست: closure [فلسفه] قانون بستار؛ اصل بستار؛ یکی از اصول نظریه ی گشتالت که نحوه ی تکمیل اشکال ناقص را توسط ذه ...
[مهندسی مکانیک][فعل] مونتاژ؛ سوار کردن یک قطعه ی محوری در سوراخ قطعه ی مقابل [صفت] مونتاژی؛ مقابل؛ نرماده؛ قطعه یا عنصری از یک قطعه که برای مونتاژ در ...
۱. [محیط زیست] وارهایی؛ دفع؛ دورریزی؛ دور کردن و انبار کردن پس ماندها در محلی ایمن ( یا غیرایمن ) . ۲. [مدیریت اسناد] وارهایی؛ خارج کردن از دُور؛ ...
[حقوق] اصطلاحات عربی در متون حقوقی در ایران بسیار است و استفاده از اِعراب درست، برای خواندن و درست فهمیدن �رأی� یا �حکم� یا �دادنامه� ضروری است. بناب ...
[مهندسی مکانیک] هم سان؛ مثال: Unified National Coarse thread ( UNC ) thread: روزه های هم سان دنده درشت؛ سیستمی از مقاطع، ابعاد، و ویژه گی های هندسی ...
[هندسه، جبر خطی] هم صفحه؛ دو یا چند خط، بردار، یا مؤلفه که در یک �صفحه� قرار داشته باشند. مثال: همه ی اضلاع چندضلعی ها نسبت به هم �هم صفحه� هستند. د ...
[نقشه کشی] نمای متعامد؛ نمای قائم الزاویه ای؛ ترسیم چندنمایی؛ ترسیم جسم سه بعدی با تصویر کردن دو یا چند نمای�دوبعدی� آن بر روی صفحات متعامد دستگاه مخ ...
[نقشه کشی] چندنما؛ قائم الزاویه ای؛ تصویر کردن دو یا چند نمای دوبعدی از جسم سه بعدی روی سه صفحه ی متعامد واقع بر مختصات سه بعدی.
[مهندسی مکانانیک] تولرانس جهت نما؛ تولرانس جهتی؛ انحراف مجاز محور، خط، یا سطح معین از زاویه ی تعیین شده، عمود بودن، یا موازی بودن نسبت به داده ی مرجع ...
[هندسه] پیچیده؛ پیچنده؛ سطحی که حول محوری موازی یکی از لبه هایش پیچ خورده باشد. منظور از �پیچیده� در مفهوم این واژه �complicated� نیست بلکه سطحی است ...
[هندسه] کل سطح؛ گوش تاگوش؛ سرتاسر؛ این اصطلاح در هندسه برای تعریف سطح به کار می رود در برابر �all around� به معنی دورتادور که به محیط شکل ( خط ) اطلا ...
[ادبیات عمومی] ۱ - پیش وند به معنی �ضد�: counter attack = پدآفند؛ ضدحمله؛۲ - ژتون ( برای شمردن امتیاز در بازی ) ؛ ۳ - حاضرجوابی؛ ارائه ی پاسخ آنی به ...
[اندازه شناسی] لنگی؛ خروج از مرکزی؛ run out tolerance: تولرانس لنگی؛ تولرانس خروج از مرکزی؛ رواداریِ لنگی؛ حدود مجاز تغییرات خروج از مرکز مقاطعی از ا ...
[فیزیک] همدوس؛ هم فاز، پرتوهای نور هم فاز بدون واگرایی و پراکنش به ویژه در نور لیزر ۱ - منسجم؛ ویژه گیِ مجموعه ای که اجزای آن نظم و ترتیب متقابلی با ...
۱ - تدوین؛ جمع آوری قواعد، مقررات، شیوه ها و اصول کاری به صورت نظام مند ۲ - مجموعه ی مدون: قواعد، مقررات، شیوه ها و اصول کاری تدوین شده به صورت نظام ...
[مدیریت] پی آمد، اثر در بلندمدت. دارای هم پوشانی معنایی با �influence�، �effect�، �consequence�، �result� که بسته به بافتار متن می تواند معنی خاص ( ب ...
[هندسه] سه بعدی، دارای ابعاد حجمی [معماری] ۱ - جغرافیایی، ۲ - هندسی، دارای شکل هندسی غیرمسطحه
[مهندسی]۱ - تجهیز؛ بستن ابزار روی ماشین. ۲. شکل دهی؛ استفاده از ابزار ( تیغه ی ماشین کاری، قالب، فیکسچر، و . . . ) برای شکل دادن قطعات. ۳ - به کارگیر ...
نقصان مندی؛ نابسندی؛ حالت یا ویژه گی ناکامل یا غیرایده آل بودن جنبه یا جنبه هایی از اشیا یا مفاهیم.
[بیوشیمی] کوفاکتور، کمک عامل، مولکولی غیرپروتئینی که به واکنش های بیوشیمیایی کمک می کند. کمک عامل ها معمولاً به شکل یون های فلزی، مواد آلی یا سایر مو ...
[داستان های علمی تخیلی] زمینی؛ ساکن زمین. برگرفته از واژه ی لاتینی Terra به معنی زمین یا کره ی زمین است و به این ترتیب، انسان ها در لاتین Terrans یا ...
توان یاری، کمکی؛ وسیله یا فردی که، به ویژه برای معلولان، جنبه ی کمکی و جبران کم توانی دارد مانند صندلی چرخ دار، واکر
۱ - چاپ خانه ۲ - چاپ گرها
[گیاه شناسی] بز شاخ دار، گِرده لیوه، چَلَرَک؛ گیاهی از راسته ی آلاله سانان و تیره ی زرشکیان است. هم چنین: barrenwort نامیده می شود.
مشخص شده؛ معین؛ تعریف شده؛ تعیین شده
فرهود عزیز: در آوانگاری فارسی زیر �پ� کسره گذاشته اید درحالی که این واژه یک خوشه ی دوصامتی آغازین دارد و �پ� کسره نمی گیرد بل که �پ� و �ر� در یک نفس ...
[موسیقی] ساز [فیزیک] سنجش گر؛ ادوات سنجش instrumentation [کنترل فرآیند] ابزار دقیق؛ [حقوق] ۱ - سند حقوقی؛ ۲ - سند رسمی [مهندسی] ابزار [زیست شناسی] پن ...
۱ - روح ۲ - روحیه ۳ - فضا، اتمسفر [مانند فضای دوستانه] ۴ - عرق؛ نوشابه ی الکلی تقطیر شده [و نه تخمیر شده]
[زیست شناسی] چسبیده؛ بی ساقه؛ مثلاً در پولیپ های کولون یا بافت های دیگر، پولیپی که مستقیماً به بافت زیرین چسبیده و رابط یا ساقه ای ندارد.
[فیزیک] فلو؛ شار؛ عبور جریان معینی از انرژی از سطح مقطع معین [متالورزی] ۱. کمک ذوب؛ فلاکس؛ موادی که برای پایین آوردن نقطه ی ذوب در ریخته گری، جوش کار ...
بوی نا؛ بوی نفس گیر stuffy smell
ترجیح بر اساس سود و زیان؛ صرف نظر کردن از عوارض ( زیان ) یک جنبه در ازای به دست آوردن محسنات ارزش مندتر ( سود ) از جنبه های دیگر. مثال: در انتخاب دا ...
یک جا؛ تلفیق داده ها یا گزارش های جداگانه در گزارش واحد
[روش تحقیق] مبنای حداقلی؛ تراز مبنا؛ تراز فرضی مرجع که اندازه گیری یا مقایسه بر مبنای آن انجام می شود
[حقوق]۱. تحصیل؛ کسب؛ تملیک؛ به دست آوردن و تحت تملک درآوردن اموال مشهود یا نامشهود، ۲. کسب؛ تحصیل؛ به دست آوردن مهارت یا دانش معین؛ ۳. تملیک شرکت؛ تم ...
[مهندسی] محصول خانگی؛ محصولات مصرف شخصی. این محصولات عموماً برای مصرف یا استفاده توسط کاربران عادی ( غیرصنعتی ) تولید و عرضه می شوند و به ۴ به گروه ت ...
۱ - استقرار؛ جای گذاری، تعیین محل ۲ - [مارکتینگ] تبلیغ ضمنی ( positioning ) & مثلاً در یک برنامه ی تلویزیونی که مربوط به موضوع دیگری است، نام یا لوگو ...
۱ - تاشده ( folded ) ؛ وسیله ای که در حالت غیرکاری، و به طور موقت بعضی از اجزای آن را روی بدنه تا می کنند تا جای کم تری اشغال کند. مانند تا کردن یا ج ...
[فیزیک/مکانیک] ثبات؛ پایداری؛ توانایی حفظ وضعیت سیستم مکانیکی در مقابل نیروهای سرنگونی، یا مقاوم به خارج شدن از وضعیت تعادل مکانیکی بر اثر عوامل مکان ...
[مهندسی مکانیک] چرخِ گــَردان؛ پایه ی چرخ دار؛ چرخ گاری؛ چرخ های معمولاً کوچکی که زیر مبل، صندلی، یا پایه ی میز نصب می شود تا بتوان آن را به راحتی جا ...