تقی قیصری

تقی قیصری

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



grim١١:٢٨ - ١٣٩٩/٠٣/٣١سرسختگزارش
2 | 1
grim١١:٢٧ - ١٣٩٩/٠٣/٣١راسخ، استوار، جدیگزارش
7 | 1
presentation٠٨:٤١ - ١٣٩٩/٠٣/٣٠۱ - اعطا، دادن، مثال: �اعطای گواهی نامه به اعضای جدید�، �دادن گواهی نامه به اعضای جدید� "the presentation of certificates to new members" ۲ - آرایش، ... گزارش
34 | 0
round٢٣:٢٢ - ١٣٩٩/٠٣/١٦[فعل] ندیده گرفتن، چشم بستن بر ( چیزی ) ، بی اعتنایی، دور زدن چیزی با تظاهر به ندیدن آن، Harms we don’t see as resources as we are usually trying t ... گزارش
12 | 1
look through١٨:٥٠ - ١٣٩٩/٠٣/١٢ورنداز کردن؛ نگاه کردن به سرتاپای کسی یا چیزی ناآشنا، نگاه کردن به سرتاپای کسی که یا نمی شناسی یا تظاهر می کنی که نمی شناسیگزارش
18 | 0
hunt١٢:٥٥ - ١٣٩٩/٠٣/١٢[اسم] شکارگاه، مَرغ زارِ پر از نعمت و فراوانی، مخزن، خانِ نعمت در جمله ی زیر به معنی �مخزن� یا �شکارگاه ( مکانی پر از نعمت های فراوان ) به کار رفته ا ... گزارش
0 | 0
hopefully١٠:٢٥ - ١٣٩٩/٠٣/١٢خوشا، انشاءالله، امیدوارم که، امید دارم که، امید که، ای کاشگزارش
48 | 1
rigging١١:٢٨ - ١٣٩٩/٠٢/٣١تبانی، اقدامی غیرقانونی در مناقصات که متقاضیان مناقصه در پشت پرده با هم سازش کرده و برنده ی مناقصه را از پیش تعیین می کنند bid riggingگزارش
16 | 0
post qualification١٢:١١ - ١٣٩٩/٠٢/٢٨پس ارزیابی، ارزیابی صلاحیت پیمان کار پس از برگزاری مناقصه یا حین آن ( در مقابل pre - qualification به معنی پیش ارزیابی یعنی ارزیابی صلاحیت پیمان کار ... گزارش
2 | 0
breakdown١٠:٢٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣تجزیه، جزءبه جزء کردن، تجزیه به اجزا، ریز فهرست Work Breakdown Structure ( WBS ) : ساختار تجزیه ی کار Cost Breakdown: ریز هزینه گزارش
32 | 0
tailored٢٢:٥٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢خوردانده شده، به تن ( کسی ) دوخته شده، برازانده شده، برازش شده، برازیدهگزارش
7 | 1
statement١٨:٠٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢[حقوق تجارت] صورت وضعیت، فهرست کارهای انجام شده در دوره ی زمانی معین ( یا حجم معین کار ) که پیمان کار برای دریافت حق الزحمه ی موقت یا قطعی به ناظر یا ... گزارش
23 | 1
اوانتوریسم١٩:٠٨ - ١٣٩٩/٠٢/١٣[علوم سیاسی، مدیریت کسب وکار] ماجراجویی طلبی، حرکت و اقدام تاکتیکی با ریسک بالا، بر مبنای احساسات و خارج از خطوط استراتژیک به ویژه در سیاست خارجیگزارش
2 | 0
come up٢٢:٢٧ - ١٣٩٩/٠١/٢٧سر رسیدن با He's come up with a new way to use up cold chicken. او با روش جدیدی برای استفاده از گوشت مرغ سرد سررسید.گزارش
7 | 1
preparedness١٦:٠٥ - ١٣٩٩/٠١/١٧۱ - مهیّا شدن، آماد ۲ - تدارکگزارش
7 | 0
measles١٥:٣٩ - ١٣٩٩/٠١/١٧توضیح تان از نظر علمی نیاز به اصلاح دارد. ۱ - measles به معنی سرخک است و نه سرخ جه ( roseola ) عامل هر دو ویروس است اما از نظر تابلو بالینی، سرایت، ... گزارش
44 | 1
given٠٢:٣٩ - ١٣٩٩/٠١/١٧اجابت Ask me, it will be given to you. بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.گزارش
21 | 1
head١٨:٢٣ - ١٣٩٩/٠١/٠١headlight یا head - lamp ( headlight یا head - lamp ) چراغ جلو ( خودرو ) گزارش
21 | 1
off the shelf٢٢:٤٧ - ١٣٩٨/١٢/٢٦محصول غیرسفارشی، تولید شده برای بازار، محصولی که مشتری معینی آن را سفارش نداده است و برای خرید باید به فروش گاه مراجعه و از قفسه انتخاب و برداشته شود ... گزارش
21 | 0
inkling١٣:٥٢ - ١٣٩٨/١٢/٢٥خبر نداشتن، اطلاعِ جزئی داشتن، Some of them offer answers to unfulfilled needs we had no inkling we wanted. بعضی از آنها پاسخ هایی به نیازهای برآور ... گزارش
2 | 0
inkling١٣:٤٩ - ١٣٩٨/١٢/٢٥۱ - درک سطحی، برداشت سطحی، ۲ - کورسو، سرنخگزارش
12 | 0
saucepan١٣:٤٠ - ١٣٩٨/١٢/٢٢۱ - �روغن دان� نادرست است. اصطلاح درست �سرخ کن� است. یعنی تابه ی گودی که در آن روغن می ریزند و چیزی مثل سیب زمینی یا پیاز را در آن سرخ می کنند. ۲ - ... گزارش
34 | 1
high profile١٠:٠٣ - ١٣٩٨/١٢/٢٢بحث روز، بحث سراسری، تیتر اول، سرخطِ خبر، خبرساز، خبرِ داغ، مطرح Clever resource use is being sought everywhere now to make best use of our available ... گزارش
28 | 0
head١٣:٥٢ - ١٣٩٨/١٢/٢٠[فعل] روانه شدن، گام در راه گذاشتن، گام نهادن درگزارش
46 | 1
overwhelmed١٤:٠٤ - ١٣٩٨/١٢/١٥طاق شدن طاقت، تمام شدن تحمل، مستأصل شدن، احساس درمانده گیگزارش
120 | 0
come out١٢:٤٣ - ١٣٩٨/١٢/١٤از تنور درآوردن ( کنایه از چیز تازه ارائه کردن ) . این محصول را تاز ه از تنورشان درآورده اند.گزارش
14 | 1
bumpy١٢:٥٣ - ١٣٩٨/١٢/٠٧لِک ولِک کردن، حرکت شتری ( حرکت به جلو همراه حرکت به بالا و پایین ) ، حرکتی که بدن هنگام دوچرخه سواری یا شترسواری به خود می گیرد مثال: می توانیم مراح ... گزارش
9 | 1
mental note٢١:٤٩ - ١٣٩٨/١٢/٠٥بارقه، یادداشت ذهنی، یادداشتگزارش
25 | 0
haunt١٠:٠٢ - ١٣٩٨/١١/٢٨پرسه زدن، ولو بودن ( این واژه ها بار منفی دارند. مانند پرسه زدن تبه کاران در جای خلوت برای زورگیری، یا پرسه زدن ارواح برای تسخیر زنده ها )گزارش
46 | 1
too much١٤:٣٩ - ١٣٩٨/١١/٢٦۱ - بیش از حدِ لازم، فزون از حد، نالازم ۲ - تحمل ناپذیر ( در مورد آدم ها، اعمال، وضعیت ها ) ؛ خسته کننده، دشوار، ناراحت کننده، اعصاب خردکن Philip is ... گزارش
64 | 2
subjugate١١:٠٦ - ١٣٩٨/١١/٢٦۱ - ( به ) پایین کشیدن، ساقط کردن، ۲ - منقاد کردن، ۳ - از میدان به در کردنگزارش
5 | 1
come up٠٨:٣٨ - ١٣٩٨/١١/٢٣Come up with ابداع، اختراع think of, be struck with, invent ( an idea )گزارش
32 | 0
tricky١٩:٠٥ - ١٣٩٨/١١/٢٢شگرددار، کاری که برای انجام ـش شگرد یا مهارت خاصی نیاز باشدگزارش
46 | 0
detailed٠٠:٠٤ - ١٣٩٨/١١/٢١پرپیچ وخم مثال: This is because in the complicated and detailed routes to problem solutions the Ideal is like a lodestar or compass زیرا در راه های پ ... گزارش
16 | 0
breakthrough٠١:٥٦ - ١٣٩٨/١١/١٩راه گشایی. ره گشاییگزارش
30 | 0
strimmer١٦:١١ - ١٣٩٨/١١/١٨۱ - علف زن. ۲ - علف چین رشته ای. نوعی ماشین با محرکه ی برقی یا مکانیکی است که در آن از چند رشته سیم پلاستیکی چرخان با سرعت بالا برای چیدن علف و چمن و ... گزارش
2 | 0
discard١٥:٢٦ - ١٣٩٨/١١/١٨۱ - اِسقاط، از حیّز انتفاع خارج کردن، ۲ - وارَهایی ( در برابر dispose هم به کار می رود ) ، از رده خارج کردنگزارش
23 | 1
presentation٠١:٤٥ - ١٣٩٨/١١/١٨مصداق [مثال: Chemical presentation of this principle یعنی مصداق شیمیایی این اصل یا مصداق این اصل در حوزه ی علم شیمی]گزارش
14 | 1
pick up tool١٢:٤٦ - ١٣٩٨/١١/١٦چوب برچین ( ابزار دسته داری شبیه �انبرِ خارجمع کن� که سر دیگر آن آهن رباست و می توان با آن اشیای فرومغناطیسی را از روی زمین برچید )گزارش
2 | 0
crops١٠:٣٦ - ١٣٩٨/١١/١٣۱ - غلات، ۲ - محصولات کشاورزی، ۳ - تجمع، انباشت ( انسان، اشیا )گزارش
108 | 1
interrogate١٢:٥٤ - ١٣٩٨/١١/٠١[داده پردازی] تبادل داده، سیگنال گیری گرفتن داده از ( فایل کامپیوتری، دیتابیس، حافظه یا انباره، یا پایانه ی نوعی وسیله ی الکترونیکی ) فرستادن سیگنال ... گزارش
18 | 1
tricky١٠:٢٤ - ١٣٩٨/١١/٠١فریبندهگزارش
23 | 0
tackle a problem١٠:٠٠ - ١٣٩٨/١١/٠١اقدام به حل مسألهگزارش
37 | 0
come up٢٢:٤٦ - ١٣٩٨/١٠/٢٨رو کردن By stating the problem in these exact terms helps engineers come up with solutions اگر مسأله را به چنین زبان دقیقی بیان کنید، به مهندسان کمک ... گزارش
14 | 1
cracker٠٩:٢٢ - ١٣٩٨/١٠/٢٨[پسوند]. . . شکن safe cracker متخصص باز کردن قفل ( گاوصندوق و . . . ) ، دزد حرفه ای nut cracker فندق شکن password cracker پس وردشکن گزارش
7 | 0
elude٠٨:٥٤ - ١٣٩٨/١٠/٢٨راه ندادن به The solution had saved them at least � 300, 000 and had been eluding them for many months با این جواب که ماه ها بود راهی به حل شدن نمی ... گزارش
5 | 1
linked١٣:١٧ - ١٣٩٨/١٠/٢٥پیونددار two apparently dependent or linked features دو ویژه گیِ وابسته یا پیونددارگزارش
7 | 0
embrace١٣:٣٧ - ١٣٩٨/١٠/٢٢پذیرا شدن ( جبهه نگرفتن در برابر چیزی )گزارش
41 | 0
elegant١٨:٤٤ - ١٣٩٨/١٠/١٨جالب، چشم نوازگزارش
28 | 1
breach١٣:٠٤ - ١٣٩٨/١٠/١٧ترکیده گی، سوراخ شدن ( لوله ) [بر اثر فشار یا خورده گی] breach pipeگزارش
14 | 1

فهرست جمله های ترجمه شده