پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)

بازدید
١٢,٣٨٧
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بی مزد و منت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بی مزد و منت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی مزد و منت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مزد و منت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن به مزدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

زن به مزدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن به مزد ( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) دیوث، قواد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

زن به مزد ( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) دیوث، قواد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلتبان. [ک َ ] ( ص ) بر وزن و معنی غلتبان است که مردم بی حمیت و دیوث باشد و معرب آن قلطبان و قرطبان است. ( برهان ) ( از آنندراج ) . قلطبان. دیوث. زن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

زن به مزد ( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) دیوث، قواد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

زن به مزد ( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) دیوث، قواد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حریم= پیرامون. پیرامن. ( محمودبن عمر ربنجنی ) . گرداگرد. دور. دوروبر. حوالی. اطراف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

حریم= پیرامون. پیرامن. ( محمودبن عمر ربنجنی ) . گرداگرد. دور. دوروبر. حوالی. اطراف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

حریم= پیرامون. پیرامن. ( محمودبن عمر ربنجنی ) . گرداگرد. دور. دوروبر. حوالی. اطراف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

حریم= پیرامون. پیرامن. ( محمودبن عمر ربنجنی ) . گرداگرد. دور. دوروبر. حوالی. اطراف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پی گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دنبال گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عذر کسی را خواستن=رد کردن محترمانه

پیشنهاد
٣

رد کردن محترمانهٔ کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عذر آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذر ناموجه

پیشنهاد

بیجا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناموجه ، بیجا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

احترام آمیز، تکریم آمیز ، با ملاحظه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارجمندانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

احترام آمیز، تکریم آمیز ، با ملاحظه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

احترام آمیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دیدارم با آقای . . . . . . . به او تذکر دادم که . . . . . . . . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شُهَّد ، شهود ، شاهدان ، گواهان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شُهَّد = گواهان ، شاهدان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گواهان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خایه مال ، چاپلوس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ضمناً

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ضمناً

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مرکب ) قاعدةً. برحساب. موافق قاعده و قانون. ( ناظم الاطباء ) : کار وی را بصلح یا بجنگ برقاعده راست بداریم. ( تاریخ ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برقاعده. [ ب َ ع ِ دَ / دِ ] ( ق مرکب ) قاعدةً. برحساب. موافق قاعده و قانون. ( ناظم الاطباء ) : کار وی را بصلح یا بجنگ برقاعده راست بداریم. ( تاریخ ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاشا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است. زیردرروی ، حاشا کردن ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است. زیردرروی ، حاشا کردن ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است. زیردرروی ، حاشا کردن ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکایک همه. همگی. کلیه ٔ افراد. ( یادداشت مؤلف ) : یکایک به نزد فریدون شویم بدان سایه ٔ مهر او بغنویم. فردوسی. یکایک همی خواندند آفرین ابر شاه ایر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

یکایک همه. همگی. کلیه ٔ افراد. ( یادداشت مؤلف ) : یکایک به نزد فریدون شویم بدان سایه ٔ مهر او بغنویم. فردوسی. یکایک همی خواندند آفرین ابر شاه ایر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکایک همه. همگی. کلیه ٔ افراد. ( یادداشت مؤلف ) : یکایک به نزد فریدون شویم بدان سایه ٔ مهر او بغنویم. فردوسی. یکایک همی خواندند آفرین ابر شاه ایر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکایک همه. همگی. کلیه ٔ افراد. ( یادداشت مؤلف ) : یکایک به نزد فریدون شویم بدان سایه ٔ مهر او بغنویم. فردوسی. یکایک همی خواندند آفرین ابر شاه ایر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بی از آن. [ اَ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ) بدون. بی آنکه : بی از آن کاید ازو هیچ خطا از کم و بیش سیزده سال کشید او ستم دهر ذمیم. ابوحنیفه ٔ اسکافی ( سبک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بی از آن. [ اَ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ) بدون. بی آنکه : بی از آن کاید ازو هیچ خطا از کم و بیش سیزده سال کشید او ستم دهر ذمیم. ابوحنیفه ٔ اسکافی ( سبک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی ز. [ زِ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف بی از. بدون ِ. خالی از : بی ز تقلیدی نظر را پیشه کن هم برأی و عقل خود اندیشه کن. مولوی. بی ز ابراهیم نمرود ...