پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٤٨٩)
سطوت بر وزن ثروت و چون ثروت است. متاسفانه ثروت حمله می کند و باعث گرانی ها شده است. متاسفانه ثروت بر علم و استعداد ها غلبه پیدا کرده است. متاسفانه ...
چته:چیه . چته، دوباره خونه را گذاشتی رو سرت یا چیه، دوباره خونه را گذاشتی رو سرت
یالا. [ یال ْ لا ] ( صوت ) در تداول عامه مخفف �یااﷲ� است و هنگام ورود به منزلی غیر از منزل خود با صدای نسبتاً بلند که اهالی منزل متوجه شوند که بیشتر ...
خلاصه یعنی : Nice to mit u خوشبختم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . جواب Nice to mit u to منم خوشبختم
خلاصه یعنی خوشبختم. Nice to mit u خوشبختم . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . جواب Nice to mit u to منم خوشبختم
سَاقَ : اولین صیغه فعل ماضی، از ریشه ی ( سوق ) به معنای سوق داد، راند، کشاند. وَ قَدْ سَاقَنِی إلَیْکَ أَمَلِی ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) وآرز ...
از تفسیر استاد قرائتی: ﻳَﻮْمَ ﻳُﻜْﺸَﻒُ ﻋَﻦ ﺳَﺎﻕٍ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﻳَﻮْمَ: ﺭﻭﺯیکه. ﻳُﻜْﺸَﻒُ: کشف می شود. ﻋَﻦ: از. ﺳَﺎﻕٍ: ساق پای. ...
"ﺗﺮﺍﻗﻲ"ﺟﻤﻊ "ﺗﺮﻗﻮﺓ" ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻭﺭ ﮔﻠﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ( از تفسیر قرائتی )
در توضیح مزلف: مزلف. ( مُ زَ لَّ ) [ عربی . ] ( اِمف . ) ( اسم ) ۱ - آنکه دارای زلف است . ۲ - معشوق زلف دار . ( کلمه مجعولی است که ازکلمه فارسی زلف س ...
مؤونه یا موونت یا موونه:سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم ...
موونت یا موونه: سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم برمی آی ...
موونت: موونه، سختی، رنج. روشن است که منظور از ذکر خدا لقلقه زبان نیست، تلفظ الفاظ به زبان بدون راه یافتن آنها در دل از هر منافق و کافرى هم برمی آید، ...
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود. خیر:خوبی.
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود.
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود. خیر:خوبی.
ذکر:یاد. ذکر خیر، شما بود.
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَظْلُومُ الشَّهِیدُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِشْتَ سَعِیداً وَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً شَهِیداً ( از زیارت امام حسین ع ...
شیطونه میگه. شیطونه میگه بیم، شیطونه میگه برم، شیطونه میگه بپرم، شیطونه میگه بزنم، . . . . .
جمع ِ حِجة، حِجَج است به معنای حج ها - سالها ( چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد. ) ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻲ ﺃُﺭِﻳﺪُ ﺃَﻥْ ﺃُﻧﻜِﺤَﻚَ ﺇِﺣْﺪَﻱ ﺍﺑْﻨَﺘَﻲَّ ﻫَﺎﺗَﻴْﻦ ...
جمع ِ حِجة، حِجَج است به معنای حج ها - سالها ( چون هرسال شامل یک حج اکبر می گردد. ) ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻲ ﺃُﺭِﻳﺪُ ﺃَﻥْ ﺃُﻧﻜِﺤَﻚَ ﺇِﺣْﺪَﻱ ﺍﺑْﻨَﺘَﻲَّ ﻫَﺎﺗَﻴْﻦ ...
به فتح حاء و تشدید جیم در لغت قصد به سوی چیزی است. و در شریعت قصد به سوی بیت الحرام یعنی کعبه است به اعمال مخصوصة در وقت مخصوص. و در پاره ای از لغات ...
یکی از کاربران گفته است بر اساس بینش و باور فردی من حج فلان است و بهمان، بطلمیوس هم، دانشمند یونانی بیش از دو هزار سال پیش، با مشاهدهٔ حرکت ظاهری ماه ...
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود ) داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
حضرت امیرالمومنین ( علیه السلام ) در شعرى که منسوب به اوست می گوید: اِلهی لَئن عَذَّبْتَنی اَلْفَ حِجَّة *** فَحَبْلُ رَجائی مِنْکَ لا یَتَقَطَّعُ م ...
شاید از این رو به نعمت ها، نیکویی ها، عطاها و بخششها ایادی گفته می شود که این ها حاصل دستان یک فرد است. اَنَا لا أَنْسی ایَادیَکَ عِنْدی وَ سِتْرَکَ ...
اَللّهُمَّ احْمِلْنا فی سُفُنِ نِجاتِکَ وَ مَتِّعْنا بِلَذیذِ مُناجاتِکَ وَ اَوْرِدْنا "حِیاضَ" حُبِّکَ . . . ( از مناجات خمسة عشره امام سجادعلیه الس ...
از پیشنهادات کاربران برای معنی "حیض" در همین نرم افزار آمده است: حیض ( خون قرمزی که از زنان در حالت سلامتی و عادی از آنان خارج می شود ) به معنای قاعد ...
از شرح دعای ابوحمزه ثمالی استاد مصباح یزدی: یا سَیِّدی بِلِسان قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ اُنَاجیکَ بِقَلْب قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ سرورم، تو ر ...
دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...
دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...
دعا در واقع، توجهی است از سوى انسان به خدا و تقویتی است براى رابطه بندگی. در این رابطه، یک طرف خداى متعال و طرف دیگر بنده گنهکار قرار دارد. در دعا هر ...
توکل. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] ( عربی، مصدر ) اعتماد کردن. || پناه و واگذاشتن به ( خدا ) اِلهی اِنْ کانَ قَلَّ زادُنا فِی الْمَسیرِ اِلَیْکَ فَلَقَدْ حَسُن ...
لیحقنوا از ریشه حَقن. حَقن دَم کسی ؛ رهانیدن او را از مرگ و کشتن. از کشتن خلاص دادن
اِرخاء: فروهشتن. فروگذاشتن. فروکردن. اِرخاء ستر ؛فروگذاشتن پرده یعنی افکندن پرده. افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی ع ...
اِرخاء: فروهشتن. فروگذاشتن. فروکردن. اِرخاء ستر ؛فروگذاشتن پرده یعنی افکندن پرده. افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی ع ...
افکندن پرده را اِرخاء سَتر گویند. غَرَّنِی سِتْرُکَ الْمُرْخَی عَلَیَّ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) پرده افتاده ات بر من مغرورم نمود،
حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی که به کلمه ای می چسبد ممکن است وضعیت خاص پیدا کند مثلاً در هنگامی که اسمی آخرش الف دارد. اسمی که آخرش الف دارد ضمیر ...
حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی که به کلمه ای می چسبد ممکن است وضعیت خاص پیدا کند مثلاً در هنگامی که اسمی آخرش الف دارد. اسمی که آخرش الف دارد ضمیر ...
مُقِیلَ الْعَثَرَات: از اسماء و صفات خداوند به معنای درگذرنده از لغزش ها. مقیل: اسم فاعل از ریشه قول و باب اقاله. افعل، یفعل، افعال/إِفَالَة أَقَا ...
أَقَلْتَ: نادیده گرفتی ( صیغه هفتم فعل ماضی أَقَالَ ) وَ أَنَا الْخَائِفُ الَّذِی آمَنْتَهُ وَ الْجَائِعُ الَّذِی أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذ ...
مقیل: اسم فاعل از ریشه قول و باب اقاله. افعل، یفعل، افعال/إِفَالَة أَقَالَ ( در اصل، أَقوَلَ ) ، یُقِیلُ ( در اصل یُقوِلُ ) ، إِقَالَة نکته:باب إِفْ ...
لَعَلَّکَ:شاید تو. أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم قرار دادی، ...
أَرَأَیْتَنِی:مشاهده کردی مرا. أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم ...
أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی، یا شاید تو مشاهده کردی مرا، ( عبارت تکرار شده در فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی ) أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً ...
برای یادسپاری اسانتر علامت اختصاری نقره می توان از بازی های ذهنی بهره برد مثلا گفت ag یعنی آجی یا همان آبجی است و این حکایت از ان دارد که فردی برای ا ...
تنوین، نون ساکن زائدی است که در تلفّظ به آخر اسم اضافه می شود ولی در نگارش نوشته نمی شود، و نشانه آن تکرار شکل حرکت می باشد، ـًـٍـٌ. ( یکی نشانه حرکت ...
عصایَ : عصای من. قاعده عربی: اگر اسم مقصور به یاء متکلم اضافه شود اسکان آخر آن و فتح یاء واجب است: {قال هی عصایَ أتوکّأ علیها وأهشّ بها علی غنمی} ع ...
دُنْیَایَ : دنیای من. قاعده عربی: اگر اسم مقصور به یاء متکلم اضافه شود اسکان آخر آن و فتح یاء واجب است یا به عبارتی، حرکت ضمیر "ی" متکلم وحده هنگامی ...