پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٩٦٨)
راه، راه راست. واژه ی نزدیک به آن، واژه ی مهجة[مُ جَ] به معنای خونِ قلب و روح.
بَیضاء، [ع]سفید، روشن، درخشان. از جمله معجزات بارز حضرت موسی ( ع ) ، تبدیل شدن عصای او به اژدها و یدبیضا ( دست درخشان ) است. وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَى ...
اَلْمَحَجَّةُ الْبَیْضاء فی تَهْذیبِ الْاِحْیاء کتابی اخلاقی به زبان عربی نوشته ملا محسن فیض کاشانی ( متوفای ۱۰۹۱ق ) . این کتاب شرح و اصلاح کتاب /اِح ...
مَنهَج و روش، قانون
فعل صحیح:فعلی را گویند که در ساختمان حروف اصلی آن حروف عله نباشد.
لم تَمِلْ :میل نکردی لَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إلَی بَاطِلٍ. از حق به جانب باطل منحرف نشدی. حروف جازمه ( لَمْ و لمّا و لام امر و لاءنهی ) وقتی بر سر فع ...
( سَ جّ یَّ ) [ ع . سجیة ] ( اِ. ) خلق و خو. صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیْرِالْوَرَی سَجِیَّهً ( از دعای یا دائم الفضل علی البریه ) درود فرست ...
عادت های اخلاقی، منظور عادت های خوب اخلاقی است. متضاد سجایای اخلاقی: رذائل اخلاقی است
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
در قرآن با رسم خط عثمان طه که از نوع خط نسخ است بین دو حرف ( ه ) در کلمه ی ههنا، الف مقصوره گذاشته شده است که بصورت ( ها هنا ) خوانده می شود و به احت ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
در قرآن با رسم خط عثمان طه که از نوع خط نسخ است بین دو حرف ( ه ) در کلمه ی ههنا، الف مقصوره گذاشته شده است که بصورت ( ها هنا ) خوانده می شود و به احت ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...
معانی کلمات کتاب سید بن طاووس به نام، مُهَجَ الدَّعوات و مَنهَجُ العبادات: مهج جمع مَهجَه، مهجه:روح، خون دل. دعوات جمع دعا. منهج:نهج، راه، راه راست ...
مُهْجَة : ج مُهَج و مُهَجَات؛ خون دل، روح، مُهْجَةُ کُلِّ شی ءٍ: بهترین و خالص ترین هر چیزى. در زیارت عاشورا و در سجده چنین آمده است : و اصحاب الحسی ...
مهج. [ مُ هَ ] ( ع اِ ) جمع واژه ی مهجة[مُ جَ]، مهجة : روح و ر وان، خون دل در زیارت عاشورا و در سجده چنین آمده است : و اصحاب الحسین الذین بذلوا مُهَج ...
مُهَجَ الدَّعوات و مَنهَجُ العبادات، کتابی در زمینه ادعیه نوشته سید بن طاووس است. سید درباره این کتاب می گوید:من در اوقاتی که به مداومت و مواظبت دعاه ...
نکته :با آنکه برای کارگزار هم پیشکار و عامل و مباشر امده است اما باید بین کارپرداز و کارگزار تفاوت قائل شد.
کارساز، کارگزار، مباشر، گماشته. در ضمن برای معنی وکیل، نمی توان از واژه ی کارپرداز استفاده کرد.
[دُوشِ] دوشه ( Dousheh ) ، اسم غاری در لرستان
[دُوشِ] دوشه، اسم غاری در لرستان
:Virtual Keyboard صفحه کلید مجازی یا صفحه کلید نرم افزاری ( Software Keyboard ) ، صفحه کلیدی که قابل لمس نیست و روی صفحه نمایش کامپیوتر، لپ تاپ، تب ل ...
ولاة. [ وُ ]متولیان
دست نویس
غَراء. [ غ َرْرا ] ( ع ص ) ( در فارسی بدون همزه آرند ) ، درخشان.
ضامن، متولی، گواهی
خِیَرَه:حق انتخاب، اختیار. وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْر ...
حق انتخاب، خِیَرَه
[ طَ رَ ف َ ] ( ع اِ ) مثنای کلمه ی طرف و به معنای دو طرف که در فارسی طَرَفِیْن تلفظ شده است . در عبارت ( طَرَفَیِ الکِساء ) در حدیث شریف کساء کلمه ی ...
جل دستگیر ( jole dastgir ) :در گویش شهرستان بهاباد به دستگیره به معنای تکه پارچه ای که با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را می گیرند گفته می شود .
در گویش شهرستان بهاباد به دستگیره به معنای تکه پارچه ای که با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را می گیرند جل دستگیر ( jole dastgir ) می گویند.
کسی که امساک می کند، فردی که از چیزی خودداری می کند. بازدارنده.
معنای کلمه ی امساک با توجه به اضافه شدنش به چیزی، می تواند متفاوت باشد. برای مثال، امساک از آن چه روزه را باطل می کند به معنای خودداری از آنهاست و ام ...
زَوج کلمه ای عربی است که در زبان فارسی زُوْج تلفظ می شود و به معنای همسر، جفت بکار می رود.
لطف، بسیار لطف، مهر و لطف، ﺃﻟﻠَّﻪُ ﻟَﻄِﻴﻒٌ ﺑِﻌِﺒَﺎﺩِﻩِ، خداوند به بندگانش مهر و لطف دارد.
حدث: در لغت به معنای به وجود آمدن است. و مُحدِث در اصطلاح فقها به کسی گفته می شود که از او چیزی صادر شود که حالت طهارت و پاکی او را از بین برد یا به ...
مصادف
تولید. مثال: پس از مدتی گازهایی از آن متصاعد می شود یعنی تولید می شود.
بیان
تِلکَ:آن، برای مونث و اشاره به دور به کار می رود گاهی استفاده از تلک که اشاره به دور دارد مقام بسیار بلند را می رساند مانند، ﺗِﻠﻚ ﺁﻳﺎﺕُ ﺍﻟﻜﺘﺎﺏِ ﺍﻟﻤﺒﻴ ...
[ق ِ ] ( ع ) فعل امر به معنای توقف کن، ایست. این کلمه از توقف می آید.
مرز جغرافیایی :آنچه باعث مشخص شدن محدوده هر کشور است.
پاسخ چیستان هم با آب میاد هم با هوس
پیش نیاز. شرط انجام کار یا درستی یک چیز که دارای دو ویژگی مقدم بودن و ضروری بودن است. مثال لازمه ی نماز طهارت است.
این کلمه ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ، ﻛُﻔﺮ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ گرفته شده ﺍﺳﺖ. ﻛﻔﺮﺍﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ نعمت ﺍﺳﺖ در ضمن ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣ ...
کُفر به معنای ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ. ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ، ﻛﺎﻓﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻛ ...
ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳن، ﻓﺮﺩ ﺑﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ و شب. کافر ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ، ﻛﻔﺮ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ. ﺷﺨﺺ ﻣﻨﻜﺮ ﺩﻳﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ﻛﺘ ...
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﺍﻥ، ﻛُﻔّﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺍﺯ، ﻛﻔﺮ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ ﻭ ﺷﺐ، ﻛﺎﻓﺮ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﻫﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺧﺎﻙ ...