پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٩٦٨)

بازدید
٥,٥٧٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه، طریق

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

[ ب َ ] در گویش شهرستان بهاباد به محل ورود آب به باغ یا جوی های فرعی بلغ می گویند و بلغ گرفتن به معنای بستن مدخل ها تا آب را به محل باغ مورد نظر هدای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

/kerdAr/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای آداب هم استفاده می شود. مثال آدم باید کردار داشته باشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گویش شهرستان بهاباد وقتی فردی مخالفت می کند تا دستور گفته شده را انجام ندهد اگر فرد آمر از پاسخ فرد ناراحت شود و بخواهد اعتراضش را بیان کند گاها ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hasseh/به معنای وجود دارد، در گویش شهرستان. بهاباد به جای کلمه ی رایج /هست ِ هِ/ و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) و کلمه ی کرمانی هسته/Hasteh/ از مخفف ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه تهرانی ( هسش یا هستش ) و کلمه رایج هست ( ِ هِ ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش شهرس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) و کلمه رایج هست ( ِ هِ ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش شهرس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه رایج /هست ( ِ هِ ) / و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش ش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Hasteh/به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه رایج /هست یا ِ هِ/ و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) از این کلمه استفاده می شود اما در گویش شهرستان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سرsar /علاوه بر معانی که ذکر شد معنی /روی/ هم می دهد. مثال سر پنجه، سر میز، گذاشتن نان سر سفره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

سُرُمُرُ گُندِه/ به فردی سالم و تندرست بی غم وغصه و خوش سر مر گنده اطلاق می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش شهرستان بهاباد، سُرُمُرُ گُندِه به فردی سالم و تندرست بی غم وغصه و خوش اطلاق می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Sarechengu/ اسم مرکب =سر ( روی ) چنگ ( پنجه، تمام کف با انگشتان و نیز انگشتان به تنهائی بی کف ) در گویش شهرستان بهاباد به حالت نشستن سر پنجه پا را گو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Changodandan/ با زحمت، با سختی، با تمام تاب و توان مثال ایستادگی ملت ایران با چنگ و دندان در مقابل دشمن بعثی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

فِرفِرو/ در گویش شهرستان بهاباد به فرفره گفته می شود. اصطلاح ( مثل فرفرو ) برای ویژگی فردی بکار می رود که کار یا کارها را به سرعت انجام می دهد و خیلی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

جُرجُر/در گویش شهرستان بهاباد ۱ - جرجر حلق و گلو به معنای خارش حلق و گلو است که عموما با سرفه کردن سعی در رفع آن می شود اما زمان کوتاهی نمی گذرد که م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

Shar shar /در گویش شهرستان بهاباد از این کلمه نیز برای بیان صدای ریزش باران شدید استفاده می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پایانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه /پایین /از کلمه ی تگ ( tag ) استفاده می شود البته کلمه تگ در قدیم هم استفاده می شده است دهخدا در فرهنگش تگ را علاو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

[ ت َ ] ( اِ ) در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه /ته /از کلمه ی تگ ( tag ) استفاده می شود چون کلمه تگ در قدیم هم استفاده می شده است به نظر می رسد کل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

[ ت َ ] ( اِ ) در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات ته و پایین از کلمه ی تگ استفاده می شود در مثال خودکار از روی میز افتاد تگ در این اینجا معنی پایین ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی بلند شو از کلمه ی وخی، Vakhi، استفاده می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد از کلمه ی وخی، Vakhi، به معنای پاشو وبلندشو استفاده می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلند شو، برخیز، در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات پاشو، بلندشو از کلمه ی وخی، Vakhi، ( صیغه امر مفرد ) استفاده می شود مصدر آن وخیزیدن /Vakhizidan / ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات بلند شدن و برخاستن از مصدر وخیزیدن /Vakhizidan / استفاده می شود اما صیغه های مفرد و جمع آن ( وخیزم vakhizam، وخیز ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات بلند شدن و برخاستن از مصدر وخیزیدن /Vakhizidan / استفاده می شود اما صیغه های مفرد و جمع آن ( وخیزم vakhizam، وخیز ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Vakhizidan/این مصدر در گویش شهرستان بهاباد به معنای بلند شدن و برخاستن است اما صیغه های مفرد و جمع آن ( وخیزم vakhizam، وخیزی vakhizi، وخیزد vakhizad ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Bekhar/ در گویش شهرستان بهاباد به جای این کلمه از کلمه ی بسون ( bessun ) استفاده می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بِگیر. بسون. در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی بگیر به معنای بخر/bekhar /و تحویل بگیر از کلمه ی بِسون یا بِسّون/besun or bessun/ استفاده می شود. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بسون. بِگیر. در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی بگیر به معنای بخر/bekhar /و تحویل بگیر از کلمه ی بِسون یا بِسّون/besun or bessun/ استفاده می شود. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی خیال، انصراف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

بی خیال، انصراف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

( کامپیوتر ) در بالای صفحه هر پنجره ای در گوشه ی سمت راست ، سه دکمه است اولی از سمت چپ دکمه ای است که علامت منها دارد و دکمه مینیمایز کردن است که با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( کامپیوتر ) در بالای صفحه هر پنجره ای در گوشه ی سمت راست، سه دکمه است اولی از سمت راست دکمه قرمز ضربدر که برای بستن پنجره و دکمه بعد برای تغییر اندا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

( کامپیوتر ) نوار، میله اگر متحرک باشد معنی میله و اگر ثابت باشد ( بیشتر افقی ) معنی نوار می دهد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشکم بزافه افعالی از مصدرداشتن، دارد و نیز افعالی در این زمینه ها ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای حامله بودن و باردار بودن است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنی مُسْلِماً: تسلیم کننده ( مسلم کسی است که امرش را تسلیم خدا کرده ( کار خود را به خدا واگذار کرده ) ، و در هر چه بخواهد و دستور دهد مطیع اوست )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف ضیاء در عربی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

[ اِ پ َ غ َ] و اسپرغم را ریحان گویند و آن را به عربی ضیمران[ ض َ / ض ُ م َ / ض َم ْ ی َ ] خوانند. در گویش شهرستان بهاباد به شاه اسپرغم، شاسپره /shas ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

شاسپرم /šāsparam/ ( اِ مرکب ) ریحان را گویند در گویش شهرستان بهاباد به شاسپرم، شاسپره /shaspareh/ گفته می شود که تغییر یافته همین کلمه شاسپرم است و ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

shaspareh/ در گویش شهرستان بهاباد به ریحان سبز گفته می شود این کلمه در اصل شاسپرم /šāsparam/بوده است و نام های دیگر آن، اسپرغم [ اِ پ َ غ َ] ، شاه اس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

چوب واحد شمارش کبریت است اما در گویش شهرستان بهاباد ( ( شاخ ) ) واحد شمارش کبریت است و به جای چوب کبریت گفته می شود شاخ کبریت. درضمن شاخ، واحد شمار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تار واحد شمارش مو است اما در گویش شهرستان بهاباد ( ( شاخ ) ) واحد شمارش مو می باشد و مثلا به جای گفتن یک تار مو، گفته می شود یک شاخ مو. درضمن در این ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

چوب واحد شمارش کبریت و تار واحد شمارش مو است اما در گویش شهرستان بهاباد ( ( شاخ ) ) واحد شمارش کبریت و مو است و به جای گفتن چوب کبریت و تار مو از شاخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هر چیزی که دارای فهرست باشد مانند منوی غذا که دارای فهرستی از غذا ها و توضیحاتی چون قیمت و غیره دارد یا منوی استارت ( منوی شروع ) در رایانه که با کلی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

( کَ رِ ) ( اِ. ) چربی ای که از ماست و دوغ و خامه گرفته می شود اما ( کَعْرِه ) ، در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به بزغاله، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با رشد به چَبُش ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

در گویش شهرستان بهاباد به بچه ی بز ( بزغاله ) ، کَعْرِه و نوع نر آن را کعره نر و ماده آن را کعره مایه می گویند و کعره مایه با رشد به بز و کعره نر با ...