پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٣,٠٢٤)

بازدید
٦,٥٣٢
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون رجوع به جملات قصار بزرگان، بازی های ذهنی و استفاده از کلمات مشابه بهره برد جمله قصار: جاء الحق و زهق البا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون رجوع به جملات قصار بزرگان، بازی های ذهنی و استفاده از کلمات مشابه بهره برد جمله قصار: جاء الحق و زهق البا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه بهره برد: Is the Mona Lisa smile painting in a mountain monastery آیا تابلوی لبخند مونالیزا در صومعه ای کو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

گوساله، جوان نادان یا کم تجربه یا ناشی. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد: ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه مَتکی/ریشه گیاه شیرین بیان . بیخ مَهْک. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو رشد می کند. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

متکی. [ م َ ] شیرین بیان ، که به فارسی مَهْک گفته می شود. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمُو می گویند مثل، تخمو آفتابگردان که در گویش این شهرستان به آن تخمو گُلُو گفته می شود. در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تخمه یکی از اجزای اصلی آجیل است که در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به همین معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصلا. اصلا بغیر از ابدا و هرگز معنی براستی هم می دهدمثال، از داور سوال می شود که خوب بود می گوید کیف کردم اصلا. در مورد [کیف کردم اصلا] یا همان [ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بغیر از ابدا و هرگز معنی براستی هم می دهدمثال، از داور سوال می شود که خوب بود می گوید کیف کردم اصلا. در مورد [کیف کردم اصلا] یا همان [اصلا، کیف کرد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تجملاتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

سلبریتی ( celebrity )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُپّ ( Gopp ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای پُر و لبریز است. مثال این حوض گپِ آبه ( رُخ به رُخ بودن حوض را خبر می دهد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین. ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

قَشُو:شانه حیوانات، شانه چهارپایان. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی همراه با طنز بهر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب. combine:کمباین، ترکیب کردن. combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکباره و یکبارگی:ناگهان و ناگهانی ، همه. یکسره :بدون وقفه و پشت سر هم ، همه. یک کله:بدون وقفه و پشت سر هم یک کش:یکبار، یکدفعه،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرکش ( سرکشنده ) :گردنکش ( گردن کشنده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چَمبَر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به خیار چنبر یا خیار چمبر، شِنگ ( بدون لفظ خیار ) گفته می شود. در ضمن کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد، به خربزه، خیار ( به تنهایی ) گفته می شود و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خیار سبز گفته ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خربزه. در گویش شهرستان بهاباد، کلمه ی خیار ( به تنهایی ) به معنای خربزه است و کمتر از لفظ خربزه استفاده می شود و به خیار به معنای متداول در کشور، خی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیار. در گویش شهرستان بهاباد به خیار، خیار سبز یا خیاربُلِنگ ( خیاربالنگ ) گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به بیسکویت، بیسکو گفته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به گَنجِه، گَنجینِه یا گَنجینِاُو گفته می شود که یک کمد کوچک دیواری با درب تقریبا مربعی شکل، چوبی و دو لنگه ای است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

غد. [ غ ُدد ] یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در جوان گویند: بچه ی غدی است، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! غد بودن از صفات رذیله است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

غد. [ غ ُدد ] ( ع ص ) در تداول عامه به معنی خودبین و بیشتر در باره کودک، نوجوان و جوان بکار برند ( بچه ی غدی است ) ، یک دنده، لجباز. مثال، چقدر غدی! ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کله بند. [ گویش شهرستان بهاباد ] /kale band/درگیر، مشغول و گرفتار. این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده است و مانند پای بند و دست بند به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کله بند/kale band/ این کلمه در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند بوده که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول و گرفتار است. طرف میگه از صبح تا ح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کله بند/kale band/در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند است که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول، سرگرم و گرفتار است. طرف میگه از صبح تالا ( ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تجزیه و ترکیب، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرف و نحو، تجزیه و ترکیب. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...

پیشنهاد
٠

صرف و نحو، نوع و نقش. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - تجزیه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تج , tej در گویش بهابادی به معنی جوانه و تج زدن یعنی جوانه زدن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کشمون. [keshmun] در شهرستان بهاباد به مناطق بیرون از روستا که عموما به روستا متصل بوده و در آن از گذشته کشاورزی می شده است کشمون گفته می شود در کشمون ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.