پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
باربکان : لوله هایی که جهت زه کشی آب در کوله و دستک پلها ( یا هر جای دیگر ) مورد استفاده قرار می گیرند ( در هنگام بتن ریزی نصب می شوند. )
کوله : [اصطلاح راه سازی] به دیوار پل می گویند.
پیکور : [اصطلاح راه سازی] چکش هیدرولیکی ( که به جای پاکت بیل مکانیکی نصب می شه )
پاکت : [اصطلاح راه سازی] به جام بیل مکانیکی یا لودر می گویند.
آور سایز : [اصطلاح راه سازی] خارج از رنج بودن ( بزرگتر بودن ) اندازه مصالح سنگی در منحنی دانه بندی.
بستر روسازی ( سابگرید ) : [اصطلاح راه سازی] به سطح زیر روسازی راه می گویند. ( روسازی شامل ساب بیس بیس آسفالت است ) .
VSS : [اصطلاح راه سازی] آزمایش سنجش ظرفیت باربری راکفیل. ( در راکفیل به خاطر وجود دانه های سنگی امکان استفاده از آزمایش تراکم - کمپکشن – وجود ندارد ب ...
راکفیل ( سنگریزی ) : [اصطلاح راه سازی] خاکریزی که حداقل بیش از 30% مخلوط سنگی با دانه های بزرگتر از 6 اینچ داشته و می توان در لایه های 30 تا 60 cm اس ...
دور ( با تلفظ dever ) [اصطلاح راه سازی] : شیب عرضی راه دور : [ DOWR] بار ، دفعه ، نوبت ( ( یک شاخه ی خشک درخت را از روی زمین برداشت ، دو قدم به طرف ن ...
بیه : [اصطلاح راه سازی] زاویه انحراف آکس یک پل نسبت به عمود بر جاده
ژوئن : [اصطلاح راه سازی] همان درز انبساط.
تنقیه : [اصطلاح راه سازی] تمیز کردن و باز کردن و برداشتن گل و لای از پل موجود
بانکت :[اصطلاح راه سازی] ایجاد پله در کف خاکریزهای ناهموار
دراواسیون : [اصطلاح راه سازی] بازگشایی مسیر جریان آب در ورودی یا خروجی یک پل
ژول :اصطلاح ژول برگرفته از یک دانشمند انگلیسی به نام جیمز پرس کات ژول است. وی کشف کرد که حرارت یک نوع انرژی میباشد. یک ژول مقدار انرژی است که برای بل ...
پوکه: [ اصطلاح شکار] بدنه اصلی فشنگ که هم محل قرار گرفتن باروت است و هم در هنگام شلیک محل انفجار آن است، از نظر ایمنی، نقش پوکه از این نظر مهم است که ...
پنج تیر پران: [ اصطلاح شکار] نوعی تفنگ نیمه خودکار ( ساچمه زن ) که پس از شلیک هر تیر پوکه آنرا به بیرون پرتاب و تفنگ را برای شلیک تیر بعد آماده می کند
شکارکش: [ اصطلاح شکار] شکارچی بی اصول. کسی که هدفش کشتن شمار هرچه بیشتری از جانوران است.
آمپایه کردن: [ اصطلاح شکار] خشک کردن یا تاکسیدرمی جانور.
سخت دان: [ اصطلاح شکار] قسمت صخره ای کوه
شکار جَرگه: [ اصطلاح شکار] شکاری که در آن عده زیادی جانوران را به سمت شکارچی می رانند.
رد زدن: پیدا کردن مسیر حرکت شکار از روی جای پا و دیگر نشانه های آن.
دِکو یا دیکوی: [ اصطلاح شکار] مجسمه پرندگان که برای فریب و شکار پرندگان بکار می رود.
دفک: [ اصطلاح شکار] یا پرده ( در فارس ) که شکارچی پشت آن به سوی شکار می رفت.
دزده کشی: [ اصطلاح شکار] دور زدن شکار و سر در آوردن از جایی که انتظار ندارد.
دست حاکم: [ اصطلاح شکار] دستی که شکارچی با آن ماشه را می چکاند.
چوک: [ اصطلاح شکار] تنگ بودن انتهای لوله تفنگ ساچه زنی.
خَف کردن: [ اصطلاح شکار] حالت سگی که شکار را می بیند ولی در جای خود می ماند و به آن نگاه می کند.
چشم حاکم: [ اصطلاح شکار] چشمی که شکارچی با آن نشانه می رود.
تیری شدن: [ اصطلاح شکار] حالت جانوری که پیش تر شاهد تیراندازی بوده و از شکارچی می ترسد.
چارپاره: [ اصطلاح شکار] فشنگ با ساچمه های بزرگ
تیر پس تیر: [ اصطلاح شکار] شلیک دو تیر پشت سر هم، اولی برای پراندن پرندگان و دومی برای زدن.
تیپچه: [ اصطلاح شکار] وسیله ای که برای کرک گیری با آن صدا درمی آورند.
وِد: [ اصطلاح شکار] قطعه نمدی یا پلاستیک که درون فشنگ بین باروت و ساچمه ها قرار می دهند.
هوازنی: [ اصطلاح شکار] زدن پرندگان در حال پرواز.
نِسار: [ اصطلاح شکار] طرف آفتاب گیر تپه یا کوه.
مگسک: [ اصطلاح شکار] شاخص برآمده کوچک فلزی روی انتهای جلوی لوله سلاح که در نشانه روی بکار می آید.
مَرمی: [ اصطلاح شکار] نام دیگر گلوله.
ماهرخ رفتن: [ اصطلاح شکار] حالتی که سگ شکاری با پوزه و دست و بدن خود به جهت شکار اشاره می کند. ( ( بعد پارچه ی کت را رها کرد و تو صورت سلطنت ماهرخ ...
گروه تیر: [ اصطلاح شکار] محل برخورد چند گلوله از تفنگی ثابت به هدف استاندارد از فاصله استاندارد.
کوه مالی: [ اصطلاح شکار] کار راندن شکارهای کوه به طرف شکارچی در شکار جرگه.
کمان کامپاند: [ اصطلاح شکار] نوعی کمان قرقره دار برای تیراندازی و شکار.
کرک گیری: [ اصطلاح شکار] شکار کرک ( بلدرچین ) با تور و تیپچه.
کلّه گرگی: [ اصطلاح شکار] دست خوشی که شکارچی از چوپان یا اهالی روستا برای زدن گرگ می گیرد.
قوش بازی: [ اصطلاح شکار] فن گرفتن و نگه داری و شکار با قوش.
قِلِق: [ اصطلاح شکار] ویژگی تیراندازی که در هر تفنگ اندکی با تفنگ مشابه آن فرق دارد.
کشتی دوستانه: [اصطلاح زور خانه ای] کشتی در گود , کشتی تمرینی، کشتی غیر رسمی.
کشتی جدی:[اصطلاح زور خانه ای] کشتی رسمی، با اعلام قبلی و در وقت معین کشتی با حریف بیگانه
لنگ: [اصطلاح زور خانه ای] پارچه ای بافته شده از نخ، به طول تقریبی دو متر و بیشتر که از آن به عنوان خشک کن و حوله، رو دوش انداز و نطعی استفاده می کنند ...
چهارشانه: [اصطلاح زور خانه ای] ورزشکار کوتاه قد و فربه که عضلات ضخیم دارد.