پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٣٠,١٧٨
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

باربکان : لوله هایی که جهت زه کشی آب در کوله و دستک پلها ( یا هر جای دیگر ) مورد استفاده قرار می گیرند ( در هنگام بتن ریزی نصب می شوند. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

کوله : [اصطلاح راه سازی] به دیوار پل می گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیکور : [اصطلاح راه سازی] چکش هیدرولیکی ( که به جای پاکت بیل مکانیکی نصب می شه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاکت : [اصطلاح راه سازی] به جام بیل مکانیکی یا لودر می گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آور سایز : [اصطلاح راه سازی] خارج از رنج بودن ( بزرگتر بودن ) اندازه مصالح سنگی در منحنی دانه بندی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بستر روسازی ( سابگرید ) : [اصطلاح راه سازی] به سطح زیر روسازی راه می گویند. ( روسازی شامل ساب بیس بیس آسفالت است ) .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

VSS : [اصطلاح راه سازی] آزمایش سنجش ظرفیت باربری راکفیل. ( در راکفیل به خاطر وجود دانه های سنگی امکان استفاده از آزمایش تراکم - کمپکشن – وجود ندارد ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

راکفیل ( سنگریزی ) : [اصطلاح راه سازی] خاکریزی که حداقل بیش از 30% مخلوط سنگی با دانه های بزرگتر از 6 اینچ داشته و می توان در لایه های 30 تا 60 cm اس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

دور ( با تلفظ dever ) [اصطلاح راه سازی] : شیب عرضی راه دور : [ DOWR] بار ، دفعه ، نوبت ( ( یک شاخه ی خشک درخت را از روی زمین برداشت ، دو قدم به طرف ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیه : [اصطلاح راه سازی] زاویه انحراف آکس یک پل نسبت به عمود بر جاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

ژوئن : [اصطلاح راه سازی] همان درز انبساط.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنقیه : [اصطلاح راه سازی] تمیز کردن و باز کردن و برداشتن گل و لای از پل موجود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

بانکت :[اصطلاح راه سازی] ایجاد پله در کف خاکریزهای ناهموار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دراواسیون : [اصطلاح راه سازی] بازگشایی مسیر جریان آب در ورودی یا خروجی یک پل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژول :اصطلاح ژول برگرفته از یک دانشمند انگلیسی به نام جیمز پرس کات ژول است. وی کشف کرد که حرارت یک نوع انرژی میباشد. یک ژول مقدار انرژی است که برای بل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پوکه: [ اصطلاح شکار] بدنه اصلی فشنگ که هم محل قرار گرفتن باروت است و هم در هنگام شلیک محل انفجار آن است، از نظر ایمنی، نقش پوکه از این نظر مهم است که ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنج تیر پران: [ اصطلاح شکار] نوعی تفنگ نیمه خودکار ( ساچمه زن ) که پس از شلیک هر تیر پوکه آنرا به بیرون پرتاب و تفنگ را برای شلیک تیر بعد آماده می کند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکارکش: [ اصطلاح شکار] شکارچی بی اصول. کسی که هدفش کشتن شمار هرچه بیشتری از جانوران است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمپایه کردن: [ اصطلاح شکار] خشک کردن یا تاکسیدرمی جانور.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت دان: [ اصطلاح شکار] قسمت صخره ای کوه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکار جَرگه: [ اصطلاح شکار] شکاری که در آن عده زیادی جانوران را به سمت شکارچی می رانند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

رد زدن: پیدا کردن مسیر حرکت شکار از روی جای پا و دیگر نشانه های آن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دِکو یا دیکوی: [ اصطلاح شکار] مجسمه پرندگان که برای فریب و شکار پرندگان بکار می رود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

دفک: [ اصطلاح شکار] یا پرده ( در فارس ) که شکارچی پشت آن به سوی شکار می رفت.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزده کشی: [ اصطلاح شکار] دور زدن شکار و سر در آوردن از جایی که انتظار ندارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست حاکم: [ اصطلاح شکار] دستی که شکارچی با آن ماشه را می چکاند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

چوک: [ اصطلاح شکار] تنگ بودن انتهای لوله تفنگ ساچه زنی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خَف کردن: [ اصطلاح شکار] حالت سگی که شکار را می بیند ولی در جای خود می ماند و به آن نگاه می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم حاکم: [ اصطلاح شکار] چشمی که شکارچی با آن نشانه می رود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیری شدن: [ اصطلاح شکار] حالت جانوری که پیش تر شاهد تیراندازی بوده و از شکارچی می ترسد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

چارپاره: [ اصطلاح شکار] فشنگ با ساچمه های بزرگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیر پس تیر: [ اصطلاح شکار] شلیک دو تیر پشت سر هم، اولی برای پراندن پرندگان و دومی برای زدن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیپچه: [ اصطلاح شکار] وسیله ای که برای کرک گیری با آن صدا درمی آورند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

وِد: [ اصطلاح شکار] قطعه نمدی یا پلاستیک که درون فشنگ بین باروت و ساچمه ها قرار می دهند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوازنی: [ اصطلاح شکار] زدن پرندگان در حال پرواز.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

نِسار: [ اصطلاح شکار] طرف آفتاب گیر تپه یا کوه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مگسک: [ اصطلاح شکار] شاخص برآمده کوچک فلزی روی انتهای جلوی لوله سلاح که در نشانه روی بکار می آید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مَرمی: [ اصطلاح شکار] نام دیگر گلوله.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ماهرخ رفتن: [ اصطلاح شکار] حالتی که سگ شکاری با پوزه و دست و بدن خود به جهت شکار اشاره می کند. ( ( بعد پارچه ی کت را رها کرد و تو صورت سلطنت ماهرخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه تیر: [ اصطلاح شکار] محل برخورد چند گلوله از تفنگی ثابت به هدف استاندارد از فاصله استاندارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوه مالی: [ اصطلاح شکار] کار راندن شکارهای کوه به طرف شکارچی در شکار جرگه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمان کامپاند: [ اصطلاح شکار] نوعی کمان قرقره دار برای تیراندازی و شکار.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرک گیری: [ اصطلاح شکار] شکار کرک ( بلدرچین ) با تور و تیپچه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلّه گرگی: [ اصطلاح شکار] دست خوشی که شکارچی از چوپان یا اهالی روستا برای زدن گرگ می گیرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوش بازی: [ اصطلاح شکار] فن گرفتن و نگه داری و شکار با قوش.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

قِلِق: [ اصطلاح شکار] ویژگی تیراندازی که در هر تفنگ اندکی با تفنگ مشابه آن فرق دارد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشتی دوستانه: [اصطلاح زور خانه ای] کشتی در گود , کشتی تمرینی، کشتی غیر رسمی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشتی جدی:[اصطلاح زور خانه ای] کشتی رسمی، با اعلام قبلی و در وقت معین کشتی با حریف بیگانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

لنگ: [اصطلاح زور خانه ای] پارچه ای بافته شده از نخ، به طول تقریبی دو متر و بیشتر که از آن به عنوان خشک کن و حوله، رو دوش انداز و نطعی استفاده می کنند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

چهارشانه: [اصطلاح زور خانه ای] ورزشکار کوتاه قد و فربه که عضلات ضخیم دارد.