پیشنهادهای پگاه ملکیان (١٢٨)
اخراج شدن معنی نمیده. اخراج شدن یا همون fired به دلیل عملکرد ضعیف نیرو اتفاق میفته. ولی laid off میشه تعدیل کردن یا از کار برکنار شدن نیرو به دلیل ...
سرعت عمل
مسبب
تاکید بر اینکه اوضاع چقدر وخیم و وحشتناکه
ای وای من
زیر نظر گرفتن
تو ذوق خوردن
یه چیزی رو بدونی، ولی گفتنش برات سخت یا خجالت آور باشه
کورسوی امید
خبره بودن در کاری عامیانه تر: فلان چیز خوراک خودمه
آدم های بی اخلاق و ولنگار لاابالی بیخیال باری به هرجهت
دو به شک تردید
هق هق کردن
یتیم بی پدر و مادر بی کس و کار
تک و تنها
از لحاظ چیزی
به سختی جدا کردن کسی از چیزی. مثه جدا کردن بچه ها از تبلت و کامپیوتر
ما مشکلی باهاش نداریم
سر پا
انگشت کوچک چیزی نبودن ناچیز به چشم نیامدنی کوچک و خرد
مشبک
دراوردن لباس لخت شدن
با چشم خندیدن عشوه آمدن با چشم چشم و ابرو آمدن خمار کردن چشم ها
بی هیچ دلیل و منطقی
نی قلیون
یللی تللی
جانگداز. رنج آور. جان فرسا
چه بسا. به احتمال زیاد
گوینده خبر
نابلدی ناشی گری
پیاده سازی
به حرف آمدن
ادا درنیار
حاوی چیزی بودن
با عجله رفتن. شتابان
آدم موجه
قاپیدن
مشارکت کردن. ترویج دادن
تحت فشار قرار دادن یا مهار کردن
در حالت عادی
دست کشیدن. بیخیال شدن. فراموش کردن
قسر در رفتن
دلواپس
مثل آب زلال. قابل درک
دیگه چی. . .
حله. بفرما
زیر دستی رومیزی
جسته گریخته
مجلس گرم کن. مهمان باحال و شلوغکار
قیامت به راه انداختن