lanky

/ˈlæŋki//ˈlæŋki/

معنی: دراز و باریک، لندوک
معانی دیگر: زیاده قد بلند و لاغر، دراز بی خاصیت، دراز و لاغرو، لق لقو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: lankier, lankiest
مشتقات: lankily (adv.), lankiness (n.)
• : تعریف: tall and thin to the point of awkwardness; rawboned.
مترادف: gangly, weedy
متضاد: squat
مشابه: angular, bony, gaunt, gawky, rawboned, scraggy, scrawny, spindly

- A lanky adolescent may grow into a lean and graceful adult.
[ترجمه گوگل] یک نوجوان لاغر اندام ممکن است به یک بزرگسال لاغر و برازنده تبدیل شود
[ترجمه ترگمان] ممکن است یک نوجوان لاغر اندام به یک بزرگ سال لاغر و موقر تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Tom was a lanky boy with long skinny legs.
[ترجمه گوگل]تام پسری لاغر با پاهای لاغر بلند بود
[ترجمه ترگمان]تام پسر لاغری بود با پاهای لاغرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was your typical lanky teenager.
[ترجمه گوگل]من یک نوجوان لاغر اندام معمولی شما بودم
[ترجمه ترگمان]من نوجوون های معمولی تو بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was six feet four, all lanky and leggy.
[ترجمه گوگل]او شش فوت چهار بود، همه لاغر و ساق پا
[ترجمه ترگمان]قدش شش و چهار متر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lanky, 6-foot-4-inch captain coordinates the moves with military police, engineers, medics and rescue crews.
[ترجمه گوگل]کاپیتان لاغر اندام 6 فوتی 4 اینچی حرکات را با پلیس نظامی، مهندسان، پزشکان و خدمه نجات هماهنگ می کند
[ترجمه ترگمان]این سروان با شش فوت و ۴ اینچی حرکات پلیس نظامی، مهندسین، پزشکان و خدمه را هماهنگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were met by a tall, lanky youth called Yusef.
[ترجمه گوگل]با جوانی قدبلند و لاغر اندام به نام یوسف مواجه شدیم
[ترجمه ترگمان]ما با یک جوان بلند قد بلند و لاغر آشنا شدیم که به نام yusef نامیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He remembered the merchant, long, lanky, and lugubrious of countenance.
[ترجمه گوگل]او تاجری را به یاد آورد که دراز، لاغر و قیافه‌ای پر زرق و برق بود
[ترجمه ترگمان]به یاد بلورفروش، دراز و دراز و شوم افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He bent his lanky frame into the small car.
[ترجمه گوگل]قاب باریکش را به داخل ماشین کوچک خم کرد
[ترجمه ترگمان]قاب lanky را روی اتومبیل کوچک خم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was tail and lanky and had a long reddish brown beard and lectured in a voice that was basso and happy.
[ترجمه گوگل]او دم و لاغر بود و ریش قهوه‌ای مایل به قرمز بلندی داشت و با صدایی شاد و بی‌نظیر سخنرانی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او دم باریک و دراز کشیده و ریش بلند و قهوه ای رنگی داشت و با صدایی که پوشیده بود و خوشحال بود، سخنرانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A lanky boy was skewed, one half of his body sliding from the other.
[ترجمه گوگل]پسری لاغر اندام کج شده بود، نیمی از بدنش از دیگری سر خورده بود
[ترجمه ترگمان]یک پسر بلند قد کشیده به نظر می رسید، یکی از نصف بدنش از دست دیگر لیز می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tall lanky figure of Billy Tolboys was slouched in the comer seat by the fire.
[ترجمه گوگل]هیکل لاغر و بلند بیلی تولبویز روی صندلی کنار آتش خم شده بود
[ترجمه ترگمان]پیکر بلند و بلند بیلی Tolboys در کنار بخاری کج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lanky Moody rode his luck to score his second century at the highest level.
[ترجمه گوگل]مودی لاغر با بخت خود توانست قرن دوم خود را در بالاترین سطح به ثمر برساند
[ترجمه ترگمان]مو دی باریک موفق شد که قرن دوم را به بالاترین درجه برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was lanky, pale and serious, with dark, bushy sideburns and a handsome Che Guevara mustache.
[ترجمه گوگل]او لاغر، رنگ پریده و جدی بود، با ساقه های تیره و پرپشت و سبیل های چه گوارای خوش تیپی
[ترجمه ترگمان]قد بلند، رنگ پریده و جدی، با خط ریش و ریش پرپشت و سبیل خوش Guevara
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kareem, a tall, lanky thirteen-year-old black youth has just finished a performance that brought down the house.
[ترجمه گوگل]کریم، یک جوان سیاه پوست سیزده ساله قدبلند و لاغر اندام، به تازگی نمایشی را به پایان رسانده است که خانه را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]کریم، یک جوان بلند قد و اندام ۱۳ ساله، کارش را به پایان رسانده و خانه را به پایان رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But somehow, he thought, the lanky, lively lad and the small, dull-looking lass fitted together in friendship.
[ترجمه گوگل]اما به نظر او پسر لاغر اندام و پر جنب و جوش و دختر کوچولو و کسل کننده با هم در دوستی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]اما در دل گفت: اما به هر حال، پسرک باریک اندام و سرزنده و دختر کوچک و dull با هم در دوستی جا به جا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was transformed from a lanky adolescent into a willowy young woman.
[ترجمه گوگل]او از یک نوجوان لاغر اندام به یک زن جوان بید تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او از یک نوجوان لاغر اندام به یک زن جوان (willowy)تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دراز و باریک (صفت)
narrow, lanky, weedy

لندوک (صفت)
legged, lanky

انگلیسی به انگلیسی

• tall and thin, lean, bony
someone who is lanky is tall and thin and moves rather awkwardly.

پیشنهاد کاربران

نی قلیون
لندوک
دارز بدقواره
به شکل خیلی زشتی دراز و لاغر و دست پا چلفتی
Ungracefully tall, thin and gawky
دراز بی قواره
دیلاق
پوست استخوان

بپرس