پیشنهادهای نیک (١٦٦)
با ستایش اهورا و فرهنگ ایران همان واژه ( فر ) آریایی و اوستایی است که زبان سکایان یا ساکسون های آریایی در انگلستان را نیز را آراسته است.
نظریه وابستگی: بر پایه نظریه وابستگی کشورهای فقیر منابع طبیعی، نیروی کار ارزان، مقصدی برای فناوری منسوخ شده و بازارهایی برای کشورهای توسعه یافته فراه ...
با ستایش اهورا و فرهنگ جهان افروز ایران نام این رود برداشتی است از زنان دلاور و جنگجوی آریایی باستان و تنها خرده نشانه ای است برای قلمروی جهانی فرهنگ ...
با ستایش اهورا و فرهنگ جهان افروز ایران از شگفتی های ستایش برانگیز فرهنگ جهان ساز مردم آریایی آن است که مادر اروپا هم یک ایران و سکستان داریم. این دو ...
با ستایش اهورا و فرهنگ درخشان و جهان افروز ایران هومن/هومان، یک واژه ی دینی و ایرانیِ اوستایی به چمِ ( منش یا اندیشه نیک ) است و در پیوند با بزرگتری ...
باستان شناسی کهن داستان باستان شناسی اساطیری باستان شناسی داستان های نیمه افسانه ای رشته ای است که به بررسی گواهان باستان شناختی رویدادهای داستانیِ ن ...
با ستایش اهورا و فرهنگ جهان ساز ایران ( دورت بگردم ) که تا امروز در زبان ارجمند ما بجا مانده و مفهوم آن از یادها رفته است دستاورد جهان بینی دانشوران ...
با ستایش اهورا و فرهنگ جهان ساز ایران کودک سان: پهلوی ( کوتک ) پهلوی ( سان: مانند ) بزرگسالی که چهره کودکانه دارد یا دارای چهره و اندام کودکانه ( ر ...
با درود به فرهنگ گرامی و خُوروَش ایران ساوالان: کوهستان زاراثوشترای سپیتامان آوای ( آ ) در زبان پهلوی کوتاه و همسان است مانند آزاتان ( azatan ) ، آپ ...
با درود و ستایش فرهنگ گرامی ایران، همه می دانیم که ایران و یونان دارای سرچشمه ی فرهنگی یکسانی هستند ( فرهنگ هندو اروپایی ) و ایزدان آریایی و یونانی ...
صابون هایی که از پیه و دنبه ی جانوران ساخته می شد، کف نمی کرد و شبیه استخوان سگ بود.
همریشه با ( واژه ) و ( واژ ) است. باژ گرفتن: نیایش کردن ایرانیان به هنگام خوردن خوراک است. زمزمه ای بسیار آهسته و زیر لب که مغان انجام می دادند. یک ...
شایسته سزاوار درخور برای نمونه در شاهنامه داریم: لشکری را برای تو برگزیده ام که هر فرمانده لشکری آن را شایسته داند.
خوب = کوتاه شده ( خُب ) xub ریشه کهن آریایی : hu ایرانی میانه: هم در پهلوی و هم در سغدی xup در پهلوی ساسانی xub نمونه واژگان اروپایی همریشه: happy
کوکاس، کاوکاس یا کافکاس واگویی بهتری است. اوستایی: kaofa ایرانی میانه و نوین: kof, kop, koppe, koh, kuh �قاز� شدن �کاس� جای شگفتی ندارد همانگونه که ...
در پهلوی: ترگمان targumaan در نوشتارهای پهلوی داریم: ترگمان درستکار بخشش ( نعمت ) بزرگی است.
جشن مهرگان Mehregan Festival روز پیروزی فریدون بر ضحاک ( آژی دهاک ) و به پادشاهی رسیدن اوست. جشن تاریخی مردم ایرانی و آریایی ( ایرج و سلم و تور ) د ...
واژه ای هندواروپایی اوستایی raocha زبان ایران: روز ایرانی کردی و تالشی و بلوچی: روژ - روچ ژرمنی و انگلیسی lux ( ریشه این واژه معنایش روشنایی است ) ...
bi rang o roo کم رنگ و کم اثر کهنه بدون سرزندگی و نشاط
غذا = خوراک غذا از واژگان کهن زبان ایرانی سکایی است که ریخت آن در این زبان خیذا و خچا ( khaysa ) و ( khaca ) و ریشه آن ( xad ) می باشد. واگویی ( تلفظ ...
سر به مهر نادیده پوشیده نهان ( نهانی ) پنهان ( پنهانی )
دختر گمشده ی ایران
واژه ( آقا ) همان ( هخا ) است که برخی از مردم روستایی به ویژه در گذشته ( هاخا ) می گفتند. واژه ( هخامنش ) که بر پایه آنچه امروزه می گوییم ( آقا منش ) ...
آن که سررشته کارها را بدست دارد. دست اندر کار یک واژه ی جایگزین خوب و کاربردی برای ( سیاست مدار ) و ( رئسا: هیئت رئیسه ) و از این دست نیز می باشد.
دگرش دگرشد دگرگونی دیگرگونی دگرسانی دیگرسانی جابه جایی جایگزینی دگردیسی
واژگان کلیدی: اتل : بخوان متل: داستان یا ترانه کودکانه تو: تو ( tu ) همان ( to ) است ( واگویی ( تلفظ ) پهلوی ) . توله: بچه ی جانوران. عم قزی: آنکه ...
کاشتن ( کاریدن ) پهلوی: کاریتن هم ریشه با واژه create در زبان انگلیسی و دیگر واژگان همانند در دیگر زبان های اروپایی است.
اوستا: pusra هخامنشی: pusra سانسکریت: putra پهلوی: pusar پارسی: pesar ( pur )
priest پرستنده، پرستش گر همریشگی زبان های هندواروپایی
priest به مینوی ( پرستنده ) است. همریشگی واژگان هندواروپایی. شگفتا واژه هایی که به همان مینو در زبان خود ما نیز هست را چیزهای دیگری نامگذاری می کنند.
پهلوی: دیل
پهلوی: آموزیشن
نامگذاری از پهلوی: ker برابرهای دیگر: شرمگاه - زهار ریشه اوستایی: kar ( کاریدن ( کاشتن ) ، کردن ) می بینید که در زبان ارجمند ما ایرانیان چه اندازه ه ...
حشره = تارپا حشرات = تارپایان پهلوی آن xrastar است که واگویی آن دشوار است و در این نمونه تارپا بسیار برابر شایسته ای است.
اوستایی = buna پهلوی = bun پارسی = bon
بلند boland پهلوی buland
زبان های ایرانی = کاک
دو پهلو
زنگان zan در زبان های ایرانی کهن و اوستا به معنای ( زادن ) و ( دانستن ) می باشد. ( گان ) پسوند جایگاه است. زنجان = سرزمین دانایان ( میانگین مردم ا ...
نیشاپور ( شاپور ) شاه ایران بوده است ( شابور ) شاه کجا بوده است را خودتان داوری کنید.
پیر مغان پیامبر ایران باستان زرتشت می باشد.
یوغ yoke از کهن واژگان هندواروپایی و آریایی است. در اوستا yug و yukh و در سانسکریت yug است و به همین معناست. در مهر یشت میترا ( مهر ) اسب هایش را به ...
آرمان آر مان ( من ) = اندیشه آریایی = مرد آریایی ( از بهترین نام ها برای مردان ایرانی است ) . یک برابر خوب برای واژه ( هدف ) در پارسی امروز نام کشو ...
هنرهای خُرد honar ha ye xord هنرهایی مانند جواهرسازی، زرگری و کنده کاری روی اشیای کوچک.
خون ریشه در زبان های کهن ایرانی دارد. در اوستا: وُهون: vohun برای نمونه در وندیداد فرگرد ۴ بند ۳۴ آمده: ای دادار جهان استومند ای اشون کسی که دیگری را ...
سینه به سینه دهان به دهان گفتاری
ریزه کاری ها چند و چون
ناسازی
Chamber همان چنبر و چنبره فارسی است ( پهلوی: چنبر ) . یک بخش برجسته، یک برجستگی کلاف مانند، برجستگی اتاق مانند شگفت است که واژه نامه های ما گاهی هر ...
( سان ) و ( سون ) : در زبان های تالشی و آذری پهلوی نیز همانند آنچه در زبان انگلیسی و دیگر زبان های اروپایی هست این واژه به کودک و بچه کوچک گفته می شو ...