تاریخ
٣ سال پیش
متن
Erosion has left the house perched on the very edge of the cliff.
دیدگاه
٢

فرسایش خانه را در لبه صخره قرار داده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Soil erosion was mitigated by the planting of trees.
دیدگاه
٢

با کاشت درختان فرسایش خاک کاهش یافت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Differential erosion of the rocks has resulted in the hard rocks being left as peaks separated by deeply eroded valleys and ravines.
دیدگاه
١

فرسایش تفاضلی ( دارای ضریب متغیر ) سنگها منجر به این شده است که سنگهای سخت به صورت قله هایی که توسط دره ها و دره های عمیقا فرسایش یافته از هم جدا شده ...

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The soothing, cooling effect is caused by the evaporation of the sweat on the skin.
دیدگاه
٠

اثر آرامش بخش ( تسکین دهنده ) و خنک کننده در اثر تبخیر عرق روی پوست ایجاد می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
An evaporation system is used to dissipate heat from the sun and protect the shuttle's electronics.
دیدگاه
٠

از سیستم تبخیر برای دفع گرمای خورشید و محافظت از وسایل الکترونیکی شاتل استفاده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
More than half of this disappears through evaporation or transpiration through plants.
دیدگاه
٠

بیش از نیمی از این مقدار در اثر تبخیر یا تعرق از طریق گیاهان از بین می روند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Six bodies were recovered from the wreck.
دیدگاه
٠

شش بدنه از لاشه هواپیما کشف شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She seemed embarrassed for a moment but quickly recovered her poise.
دیدگاه
٠

به نظر می رسید او لحظه ای دستپاچه شده است اما به سرعت جسارت خود را بدست آورد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Travel expenses will be recoverable from the company.
دیدگاه
٠

هزینه های سفر از شرکت قابل جبران است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There were 8 6 million tonnes of recoverable coal in the pits, which have already ceased production, according to Boyds.
دیدگاه
٠

به گفته بویدز ، 8 6 میلیون تن زغال سنگ قابل استخراج وجود داشت که در حال حاضر تولید آن متوقف شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A small minority drop showers of recoverable meteorites on the ground, but most are utterly disrupted in their final explosion.
دیدگاه
٠

بخش کوچکی از رگبار شهاب سنگ های قابل ترمیم را روی زمین می اندازد ، اما اکثر آنها در انفجار نهایی کاملاً متلاشی می شوند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There are various ways of assessing the damages recoverable for such extra expenditure.
دیدگاه
٠

روش های مختلفی برای ارزیابی خسارت قابل جبران برای چنین هزینه های گزافی وجود دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Aluminium parts, in the main, were all recoverable, requiring only cleaning and minor repairs.
دیدگاه
٠

قسمتهای اصلی آلومینیوم همه قابل بازیافت بودند و فقط به شستشو و تعمیرات جزئی نیاز داشتند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Our main objective was the recovery of the child safe and well.
دیدگاه
٠

هدف اصلی ما بهبودی سلامت وتندرستی کودک بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He made a remarkable recovery from a shin injury.
دیدگاه
٠

وی بهبودی چشمگیر از ناحیه آسیب دیدگی استخوان ران داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Recovery after the accident will be a continuous process that may take several months.
دیدگاه
٣

بهبودی پس از حادثه یک روند مداوم خواهد بود که ممکن است چندین ماه طول بکشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His amazing recovery confounded the medical specialists.
دیدگاه
٠

بهبودی شگفت انگیز وی متخصصان پزشکی را مات و مبهوت کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I did a good deal of research on the subject and then wrote up my report.
دیدگاه
١٢

من در مورد این موضوع تحقیق خوبی انجام دادم و سپس مقاله خود را نوشتم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Did you hear the news report last night?
دیدگاه
٧

آیا گزارش اخبار شب گذشته را شنیدید؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We heard the report of a rifle in the distance.
دیدگاه
٣

گزارش یک سرقت مسلحانه را از راه دور شنیدیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A witness reported that there had been an accident.
دیدگاه
١

یک شاهد گزارش داد که حادثه ای رخ داده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They lost their way in the shifting sands of the Sahara.
دیدگاه
٠

آنها راه خود را در شن های های متحرک ( جا به جا شونده ) صحرا گم کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I didn't trust his shifty expression.
دیدگاه
٠

من به بیان فریب آمیز او اعتماد نداشتم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You're looking very shifty. What have you been up to?
دیدگاه
٠

شما خیلی موذی به نظر می رسید چه کاری انجام داده اید؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There's something shifty about that guy.
دیدگاه
٠

چیزی مرموز در مورد آن مرد وجود دارد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She regarded him suspiciously, but couldn't find anything shifty about him.
دیدگاه
٠

او با بدگمانی به او نگریست ، اما چیزی مشکوک راجع به او پیدا نکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
That guy is very suspicious, his shifty eyes move constantly.
دیدگاه
٠

آن مرد بسیار مشکوک است ، چشمان فریب آمیز او دائماً می جنبد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The work of the intelligence services was crucially important to victory in the war.
دیدگاه
٢

کار سرویس های اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ بسیار مهم بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The future of the company will depend crucially on how consumers respond.
دیدگاه
٠

آینده شرکت قطعاٌ به نحوه واکنش مصرف کنندگان بستگی خواهد داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, though, it failed to secure the backing of the banks.
دیدگاه
٢

هر چند، به طور قاطع نتوانست حمایت بانک ها را تضمین کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
President Nixon created the Environmental Protection Agency, crucially acknowledging environmental stewardship as necessarily a federal task.
دیدگاه
٠

رئیس جمهور نیکسون آژانس حفاظت از محیط زیست را ایجاد کرد و اساساً پذیرفتن نظارت زیست محیطی را لزوماً یک وظیفه فدرال دانست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, though, failure has stemmed from the harsh way in which some of the more valuable players have been treated.
دیدگاه
٠

با این حال ، اساساٌ ، شکست ناشی از روش سختی است که در آن با برخی از بازیکنان با ارزش تر برخورد شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Secondly, and crucially, it is not sophisticated exegesis that leads scholars to disbelieve in devils.
دیدگاه
٠

ثانیا ، و مهمتر از همه ، این تفسیر پیچیده ای نیست که دانشمندان را به بی ایمانی به سمت شیاطین سوق می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, though, you can see intuitively that totipotency and differentiation seem to be at odds with each other.
دیدگاه
٠

با این حال، قطعاً ، به طور غریزی می توانید بینید که به نظر می رسد قدرت طلبی و تمایز با یکدیگر در تضاد هستند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, it is argued, international law lacks the necessary sanctions and hence the definitionally necessary characteristic of enforceability.
دیدگاه
٠

اساساً، استدلال می شود که قانون بین المللی فاقد مجازات های لازم و از این رو ویژگی لازم برای اجرای آن است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Crucially, the deal did not bar Mr Gates from selling to other computer makers.
دیدگاه
٠

اساساٌ ، این معامله مانع فروش آقای گیتس به سایر سازندگان رایانه نبود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has an elusive appeal for voters.
دیدگاه
٤

او از رأی دهندگان درخواستی مبهم دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
an elusive prey
دیدگاه
٠

شکاری سخت دست یافتنی

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Further movie roles have proved somewhat elusive for the young actor.
دیدگاه
٣

نقش های بیشتر فیلم برای بازیگر جوان تا حدی سخت دست یافتنی است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The answers to these questions remain as elusive as ever.
دیدگاه
٣

پاسخ به این سوالات مثل همیشه گنگ و مبهم باقی مانده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Truth is a notoriously elusive quality.
دیدگاه
٠

حقیقت یک ویژگی آشکار سخت دست یافتنی است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
For me, the poem has an elusive quality.
دیدگاه
١

برای من شعر از جنبه ( ویژگی ) دشواری برخوردار است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Attempts to catch the elusive Sirven have undoubtedly been bungled.
دیدگاه
١

تلاش برای گرفتن "سیرون" فراری بدون شک با شکست روبرو شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
That, of all people, the most elusive one should suddenly materialise to help her.
دیدگاه
٢

آن ، از بین همه مردم ، گمراه کننده ترین فرد باید ناگهان برای کمک به او دست یاری دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
the elusive concept of 'literature'
دیدگاه
١

مفهوم دشوار ادبیات

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The goal was to use Williams' elusiveness against outside linebackers and strong safeties.
دیدگاه
١

هدف استفاده از گریز ( فرار ) ویلیامز در برابر خط حمله های بیرونی و دفاع های قوی بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
In itself this elusiveness is testimony to just how enormously difficult it is to find practical solutions to Britain's economic problems.
دیدگاه
١

این ابهام به خودی خود گواهی بر این است که یافتن راه حل های عملی برای مشکلات اقتصادی انگلیس بسیار دشوار است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This barrier with strong elusiveness, low transparency and unpredictability has become the very big barrier for developing nations' foreign trade, particularly for China's foreign trade.
دیدگاه
١

این مانع با ابهام فراوان ، شفافیت کم و غیرقابل پیش بینی بودن به سد بزرگی برای تجارت خارجی در حال توسعه کشورها ، به ویژه تجارت خارجی چین تبدیل شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
For all their elusiveness, suicide rates can certainly be correlated with other social and economic indicators.
دیدگاه
٠

علی رغم همه نامحسوس بودن آنها ، میزان خودکشی قطعاً می تواند با سایر شاخص های اجتماعی و اقتصادی ارتباط داشته باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
One of the continuing difficulties about Carlisle is the elusiveness of the town wall, and consequently the size of the town.
دیدگاه
١

یکی از دشواری های مداوم در مورد کارلایل ، نامحسوس بودن دیوار شهر و در نتیجه وسعت شهر است.