تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوباره ساختاردهی کردن، دوباره شکل دادن، دوباره تشکیل دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به سرعت در حال ترقی، به سرعت در حال پیشرفت rapid in movement, action, or progress.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اثبات کردن، طرفداری کردن، حمایت کردن، یاری رساندن، تضمین کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حافظ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

شکست شانس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

تکیه گاه اصلی، نقطه اتکا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمام سربلندی ها را از آن خداوند بدانید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

چرخه معایب: vicious cycle چرخه مزایا: virtuous cycle

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به نظرم همون تست استرس رو هم میتونیم بذاریم چون تست تحت فشار رو جایی ندیدم برای این مفهومی که من می خوام به کار رفته باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرسخت، مقاوم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوع دوستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازآموزی مهارت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مصداق داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه سواری جاده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شوت کردن توپ در فوتبال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آهسته و پیوسته smooth and continuous, with no apparent gaps or spaces between one part and the next.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به پایداری و ثبات رسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوران بازنشستگی، زمانی که بعد از اون دیگه یه فردی پیر شده و کارآمد نیست If someone is past their sell - by date, that person is not wanted or consi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناپخته، نابالغ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

طاقت فرسا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرکت کننده مسابقه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کنکاش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در نطفه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

کمتر از حد انتظار بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بازآفرینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاربر متخصص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مروج، ترویج دهنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سخنران مدعو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی رمق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجدید قوا کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

not rigidly organized: انعطاف پذیر loose schedule: برنامه زمانی انعطاف پذیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

tight schedule: برنامه زمانی فشرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

clear emails: ایمیل هایش را به صفر می رساند: یعنی همه رو میخوند تا روی هم انباشته نشن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رک و پوست کنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

tremendous cost: هزینه هنگفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرریز هزینه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در نیمه راه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

هم راستای چیزی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

به تدریج حذف کردن، به استفاده از چیزی پایان دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

فریب دادن، گول زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم پیمان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تلافی کردن، جبران کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پشت سر گذاشتن، رد کردن، گذراندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

connective tissue : بافت همبند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( برای نظر و یا ایده ) : نسنجیده، ناپخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

یه نفر گفته بود که این اصطلاح مربوط به سنتیه که به گره زدن مو مربوط میشده که درستش اینه که به گره زدن دستهای عروس دوماد به هم مرتبط میشده و میتونین س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ملی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برگزیده، منتخب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

the least - disruptive: کم زحمت ترین، با کمترین میزان مزاحمت ( برای کسی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جهت اطلاعی، جهت استحضاری

١