پیشنهادهای لیلی موسوی (٣٥٢)
به شدت و قدرت
همپوشانی
کافه چی
چندبخشی
معتمد
دوران آشنایی
همخانه گی زن و مرد
کنترل کردن، مدیریت کردن، مثل کنترل یا مدیریت خشم
توافق، شرط
decidedly, definitely, really, undoubtedly, unquestionably considerably, extensively, significantly, substantially, well، without doubt
مستقل
بزنه زیرش، بزنه زیر حرفش، نامردی کنه no one’s going to go off the rails:هیچ کس نمی خواهد زیر حرفش بزند ( تا کاری که قرار گذاشته بود را انجام ندهد ) .
مقادیر زیاد پول، ثروت، هنگفت
down the road: در آینده
نان آوری، کفالت
عدم وابستگی
خودآگاه
dial back: To restrain، To reduce کاهش دادن، محدود کردن
the state of being critical انتقادگری
عاطل و باطل
رد و بدل کردن
leave nothing to the imagination : To show or describe all of the parts or details of something همه چیز را با جزئیات شرح دادن
Doesn't necessarily mean to take off all your clothes. It just means the "whole thing" or going the "whole way" not stopping at a point
همه فن حریف
نقصان
یادآوری، یادآور شدن
ژیگولو
زبر و زرنگ
حامی، حمایت گر
سرسخت
طبقه ی کارگر
حاصل از
خطر
زوجیت
bottom fell out of something:The value of something reached a lower point or collapsed entirely
the beliefs and feelings that influence how you think and behave: اعتقادات و احساساتی که بر نحوه تفکر و رفتار شما تاثیر می گذارند
فرونشینی، ناکنشی
بی ثبات
افراط
هزینه کننده
at one time or another: گاه و بیگاه، هر از گاهی
گاه و بیگاه، هر از گاهی
پیش زمینه
از پیش تعیین شده
متزلزل کننده
حدنصاب
طرد شدن یا طرد کردن
no news is good news: بی خبری خوش خبریست
تا جایی که
کاهش دادن