تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. To Write/Record Something EN: "Make sure to get his instructions down correctly. " FA: - رسمی: مطمئن شوید دستورات او را دقیق ثبت می کنید. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Here are all the possible meanings of "listing agent" in English with their Persian ( Farsi ) translations, including different contexts: - - - # ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Real Estate ( Primary Meaning ) – نماینده فروش ملک Definition: A real estate agent who represents the seller of a property and lists it on th ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشهٔ لغوی و ساختار پارچه : "Terry" از واژهٔ فرانسوی "tirer" ( کشیدن ) گرفته شده و اشاره به حلقه های کشیده شدهٔ نخ روی سطح پارچه دارد. "Cloth" به ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویژگی های پارچه حوله ای : جذب فوق العاده آب ( مثل حوله، روبالشتی یا لباس حمام ) . سطح پرزدار و نرم ( به دلیل حلقه های کوچک روی پارچه ) . کاربرده ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

#### ۱. معنی اصلی: آرام و خونسرد بودن ✅ "آرومم. " ( محاوره ای ) ✅ "خونسردم. " ( رسمی تر ) مثال: - انگلیسی: "Don’t worry, I’m cool. " - فارسی: ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانه ساز / جایی که لانه می سازد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

The word "exotic" ( اگزوتیک / غیرمعمول / خارجی ) i ### 1. Exotic Places ( مکان های عجیب/غریب ) - Exotic location - FA: مکان عجیب و غریب / مقصد ن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Pocket square" در انگلیسی به معنی "دستمال جیبی" است که معمولاً برای تزیین جیب کت یا کت و شلوار مردانه استفاده می شود. ### چرا این ترجمه؟ ۱. تجزیه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. To Physically Destroy ( Demolish ) – تخریب کردن، ویران کردن Usage: When referring to buildings, structures, or objects being broken apart. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. "Cop" = Police Officer ( پلیس، مأمور پلیس ) - Collocations: - Cop car → ماشین پلیس ( `ماشین گشت` ) - Traffic cop → پلیس راهنمایی و رانند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. "Cop" = Police Officer ( پلیس، مأمور پلیس ) - Collocations: - Cop car → ماشین پلیس ( `ماشین گشت` ) - Traffic cop → پلیس راهنمایی و رانند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. "Cop" = Police Officer ( پلیس، مأمور پلیس ) - Collocations: - Cop car → ماشین پلیس ( `ماشین گشت` ) - Traffic cop → پلیس راهنمایی و رانند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. "Cop" = Police Officer ( پلیس، مأمور پلیس ) - Collocations: - Cop car → ماشین پلیس ( `ماشین گشت` ) - Traffic cop → پلیس راهنمایی و رانند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. "Cop" = Police Officer ( پلیس، مأمور پلیس ) - Collocations: - Cop car → ماشین پلیس ( `ماشین گشت` ) - Traffic cop → پلیس راهنمایی و رانند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح "Old Bag" بسته به context معانی مختلفی دارد که برخی توهین آمیز و برخی عامیانه/طنز هستند. - - - ### 1. معنای تحت اللفظی ( غیرمحاوره ) 📌 ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Adamant" ( مصمم، سرسخت ) is used to describe someone who refuses to change their mind despite persuasion. Below are common collocations with examp ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

"Tactful" به معنی "با ظرافت، با تدبیر، و ملاحظه کارانه رفتار کردن" است و برای توصیف افرادی به کار می رود که در برخورد با موقعیت های حساس مهارت دارند. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

The word "alibi" in English refers to evidence or an excuse that proves someone was elsewhere when a crime was committed. It can also be used more ge ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Foldout ( Noun ) – A part of a book, magazine, or map that folds out to reveal a larger image or more information - Example: "The magazine i ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Impeach ( فعل ) / استیضاح کردن - Impeach a president Congress decided to impeach the president. ترجمه: کنگره تصمیم گرفت رئیس جمهور را است ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

second : تایید کردن - پشتیبانی کردن هم معنی میده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### ریشه و معنی اصطلاح "The jig is up" #### ۱. معنی اصلی: - انگلیسی: این اصطلاح یعنی "حقه раскрыт شده" یا "دست شما رو شد!" و نشان دهندهٔ این است ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The phrase "going steady" means being in an exclusive, committed romantic relationship ( usually without plans to date others ) . It was especially c ...

پیشنهاد
٠

### 1. General Meaning ( معنای کلی ) English: The situation has reversed; roles have switched. Persian: اوضاع برعکس شده؛ نقش ها عوض شده اند. مثال: ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Physical Movement ( رانندگی/حرکت فیزیکی ) Meaning: To reverse a vehicle out of a space ترجمه: دنده عقب بیرون آمدن / عقب کشیدن ماشین - Exam ...

پیشنهاد
٠

### 1. Physical Movement ( رانندگی/حرکت فیزیکی ) Meaning: To reverse a vehicle out of a space ترجمه: دنده عقب بیرون آمدن / عقب کشیدن ماشین - Exam ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. Physical Movement ( رانندگی/حرکت فیزیکی ) Meaning: To reverse a vehicle out of a space ترجمه: دنده عقب بیرون آمدن / عقب کشیدن ماشین - Exam ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

### 1. Physical Movement ( رانندگی/حرکت فیزیکی ) Meaning: To reverse a vehicle out of a space ترجمه: دنده عقب بیرون آمدن / عقب کشیدن ماشین - Exam ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Basic Collocation 🔹 Back out of a driveway → از حیاط/درب منزل ، با دنده عقب بیرون آمدن ( خروج وارونه از پارکینگ یا ورودی خانه ) - "He car ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

antonym : on track ### 1. Literal Meaning ( Physical Deviation ) 🔹 Go off track → از مسیر خارج شدن ( حرکت خارج از مسیر اصلی، مثل قطار یا ماشین ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

antonym : off track

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. Expressing Exaggerated Crying 🔹 "Boohoo crying" → گریه ناله وار / گریه اغراق آمیز ( گریه با صدای بلند و کودکانه، اغلب برای جلب توجه ) - " ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. General Use ( Objects/Devices ) 🔹 Loaner car → ماشین امانی / خودروی جایگزین ( وسیله نقلیه موقتی که هنگام تعمیر خودروی اصلی داده می شود ) ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

touch : استعداد هم معنی میده ### 1. Art & Creativity - EN: "Her paintings are stunning—she really has a natural touch with colors. " FA: "نقاشی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Information & Text 🔹 News snippet → تکه خبر / بخش کوتاه خبر ( جزئیات کوتاه از یک خبر ) - I caught a news snippet about the election resu ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

The word "pounding" can be used in various collocations in English, often related to strong, repetitive actions ( like hitting, beating, or throbbing ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سیاه ( دارای چاودار و سبوس ) ، نان جو سیاه سبوس دار المانی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "far - fetched" در انگلیسی به معنای "دور از ذهن"، "بعید" یا "غیرمنطقی" است و معمولاً برای توصیف ایده ها، داستان ها یا توضیحاتی به کار می رود که ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

lo : آهای - بنگر - ببین behold : بنگر - ببین ### 1. Surprise Discovery EN: I was cleaning my attic, and lo and behold, I found my childhood teddy ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. To Refer Indirectly ( Most Common Meaning ) Definition: To mention something in an indirect or subtle way, without stating it explicitly. Pe ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Odor ( General Meaning - Smell, Scent ) Definition: A distinctive smell, whether pleasant or unpleasant. Persian: بو – رایحه ( for pleasant ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

: root word cosmo The root "cosmos" comes from the Greek word "kosmos" ( κόσμος ) , meaning "world, " "universe, " or "order. " In English, it has ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلماتی که ریشه ی nunt ( از لاتین nuntius به معنی "پیام آور" یا "پیام" ) دارند، در انگلیسی چندتا هستند. این ها معروف ترین هایشان هستند: Announce ( a ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ریشه تاریخی ( تولید کاغذ در قرون وسطی ) : در گذشته، سازندگان کاغذ با افزودن سیمهای نازک فلزی به قالب کاغذسازی، طرحهایی ایجاد میکردند که هنگام خشک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ریشه تاریخی ( تولید کاغذ در قرون وسطی ) : در گذشته، سازندگان کاغذ با افزودن سیمهای نازک فلزی به قالب کاغذسازی، طرحهایی ایجاد میکردند که هنگام خشک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Film/TV: پیش نمایش ( فیلم/سریال ) - A special early showing of a movie or TV show before its official release. - Example: "They held a s ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

### 1. Literal Physical Struggles جان کندن/دردهای شدید جسمی - "throes of death" → جان کندن He was in the throes of death for hours. او ساعتها در ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. Verb: To forcefully eject liquid ( پاشیدن، با فشار بیرون ریختن ) - Example: She squirted lemon juice into the tea. او آب لیمو را با فشار ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

### 1. Shoemaker ( کفاش ) - A person who repairs shoes. - Example: The cobbler fixed my old boots. ( کفاش چکمههای قدیمی من را تعمیر کرد. ) ### ...