پیشنهادهای حسین اسماعیلی زاد (٧٣)
people that you work with, study with, or who are in the same situation as you شخص هم موقعیت، شخص یا اشخاص با موقعیت مشابه مثال: fellow citizen: همشه ...
step down/aside کناره گیری کردن
روزنامه ای نیم قطع و مصور که به اطلاعات زندگی افراد مشهور میپردازد.
maternity leave : مرخصی زایمان ( برای مادر ) paternity leave : مرخصی برای پدر ( پس از تولد فرزند )
یافته ها، نتایج تحقیقات
معنی دیگر: شوکه کردن، ناراحت کردن ( به صورت مجهول به کار میرود ) مثال: Football team rocked by scandal. اعضای تیم فوتبال بخاطر رسوایی ببار آمده، ش ...
کمِ کمِش، حداقل حداقل
راهروی مدلینگ، سکوی مُد، محل راه رفتن مدلها
پاداش ( از طرف کارفرما به خاطر عملکرد خوب یا بطور سالیانه )
Ivory : ماده ای که دندان یا عاج از آن ساخته میشود. درواقع tusk از جنس ivory است. اما گاهی به جای ivory tusk از ivory استفاده میشود که مجاز از عاج یا ...
معنی دیگر برای reproduction: نمونه کپی از آثار هنری مثال: a reproduction of Vincent Van Gogh’s ‘Sunflowers’
تحریک کردن، برانگیختن، بیدار کردن مثلا: arouse sb's suspicion یعنی شک کسی را برانگیختن
If sb does sth bad to you, that is not a reason to do sth bad to them. جواب بدی رو با بدی نمیدن.
اتهام وارد کردن، اظهار کردن، ادعا کردن مثال: The water is alleged to be polluted with mercury. ادعا میشود که آب آلوده به جیوه شده. The man alleged ...
تقویت کردن، تجدید نیرو کردن، تحریک کردن مثال: His words fuelled her anger still more. صحبت های او، عصبانیتش را هنوز بیشتر کرد.
کنترل احساسات، مخفی نگه داشتن احساسات
روحیه تیمی
جابجایی به محلی جدید برای استخدام در کاری جدید
تو گفتی و منم باور کردم!، آره جون خودت!
کوتاه آمدن، زیر بار رفتن پذیرفتن شرایط بد بدون اعتراض یا شکایتی
گیج، شوکه حالتی که شخص نمی تواند خوب فکر کند.
something bad or unpleasant is not likely to happen to the same people or in the same place twice به شخصی که مشکلی براش پیش اومده، این اصطلاح رو میگن ...
روراست بودن با کسی
در زندگی خصوصی کسی فضولی کردن
هزینه را کمتر کردن، سر کیسه را سفت تر کردن، صرفه جویی در هزینه کردن
نه بابا!، شوخی نکن، نمیتونه درست باشه ( برای تعجب در مقابل شنیدن خبر غیرقابل باور )
زیاده از حد خوب، آنقدر خوب است که به شک وامیدارد.
۱. ورشکست شدن ۲. غرق شدن
بازپروری، ترک اعتیاد
wriggle out of sth/doing sth معنی: to avoid doing something by using clever excuses از زیر بار مسئولیتی شانه خالی کردن، طفره رفتن مثال: Don’t try to ...
likely to happen محتمل، قریب الوقوع
به طور ناشناس، با نام مستعار
to make something start happening استارت کاری را زدن، کار را شروع کردن
افکار خصوصی، افکار درونی، حرف دل
نتیجه قابل پیش بینی و حتمی
مرخصی استحقاقی مثال: Thirty days' holiday entitlement : سی روز مرخصی استحقاقی
talk sth up describe sth in a way that makes it sound better than it is اغراق آمیز توصیف کردن، بهتر از واقعیت جلوه دادن
معنی دیگر: پوکه فشنگ
دوباره به حواس اومدن، به خود آمدن
وابسته به میزان عملکرد، متناسب با میزان موفقیت در کار مثال: performance - related pay : پرداخت مبلغ متناسب با میزان عملکرد/موفقیت در کار
نقطه شروع بحران
ابراز احساسات برای دیگران
معنی دیگر: rally ( round/around/to somebody ) phrasal verb informal if a group of people rally round, they all try to help you when you are in a dif ...
سیستم رای گیری مخفیانه که کسی از رای دیگری خبر ندارد. a system of voting, usually in secret, or an occasion when you vote in this way.
پشت و رو، پس و پیش
فریفتن، بوسیله تطمیع به دام انداختن
روستای ماهیگیری، روستایی نزدیک ساحل که صنعت ماهیگیری در آن رواج دارد.
what/why/how etc on earth . . . ? spoken used to ask a question when you are very surprised or angry اگر بعد از کلمات پرسشی wh, how بیاید، نشانه تعجب ...
دو صد گفته چو نیم کردار نیست
بهتر شدن اوضاع، خوابیدن شر مثال: Wait until the dust settles. صبر کن تا اوضاع بهتر شود/ صبر کن تا شر بخوابد