relocation

/ˌriːloʊˈkeɪʃn̩//ˌriːləʊˈkeɪʃn̩/

معنی: جابجا سازی، جابجایی
معانی دیگر: جابجا سازی، جابجایی

جمله های نمونه

1. dynamic relocation
جابجایی پویا

2. The company says the cost of relocation will be negligible.
[ترجمه گوگل]این شرکت می گوید هزینه جابجایی ناچیز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این شرکت می گوید هزینه نقل مکان قابل چشم پوشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Relocation expenses were paid to encourage senior staff to move to the region.
[ترجمه گوگل]هزینه های جابجایی برای تشویق کارکنان ارشد به نقل مکان به منطقه پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]هزینه های Relocation برای تشویق کارمندان ارشد به حرکت به منطقه پرداخت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Moreover many firms will use relocation as an opportunity to shed jobs or introduce cheaper and less worthwhile ones.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بسیاری از شرکت ها از جابجایی به عنوان فرصتی برای از بین بردن شغل یا معرفی شرکت های ارزان تر و کم ارزش تر استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بسیاری از شرکت ها از نقل مکان به عنوان فرصتی برای ایجاد شغل یا معرفی موارد ارزان تر و کم تر ارزشمند استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The system relating to the Head Office relocation has been reasonably successful.
[ترجمه گوگل]سیستم مربوط به جابجایی دفتر مرکزی نسبتاً موفق بوده است
[ترجمه ترگمان]سیستم مربوط به جابجایی دفتر رئیس به طور معقولی موفق بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of those affected by the relocation had left the south as refugees from the conflict there in the previous decade.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کسانی که تحت تأثیر این جابجایی قرار گرفتند، جنوب را به عنوان پناهنده از درگیری در دهه قبل ترک کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کسانی که تحت تاثیر این نقل مکان قرار گرفته بودند، جنوب را به عنوان پناهنده از درگیری آنجا در دهه گذشته ترک کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A section at the end looks at relocation allowances offered to new recruits who have to move to take up an appointment.
[ترجمه گوگل]بخشی در پایان به کمک هزینه جابجایی ارائه شده به افراد جدید که باید برای گرفتن یک قرار نقل مکان کنند، می پردازد
[ترجمه ترگمان]یک بخش در پایان، کمک هزینه نقل مکان را که به نیروهای جدید پیشنهاد شده که باید برای گرفتن یک قرار ملاقات حرکت کنند، بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Relocation is bound to cause a certain amount of disruption in the running of the business.
[ترجمه گوگل]جابجایی به طور قطع باعث ایجاد اختلال در اداره تجارت می شود
[ترجمه ترگمان]Relocation موظف است تا میزان معینی از اختلال در اجرای کسب وکار را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were engaged before the relocation and given their induction training in a nearby hotel.
[ترجمه گوگل]آنها قبل از جابجایی نامزد بودند و در یک هتل مجاور آموزش مقدماتی خود را سپری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل از نقل مکان شرکت کرده بودند و آموزش های induction را در یک هتل نزدیک انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The blow was softened somewhat by the relocation of a cream cake factory bringing 700 jobs.
[ترجمه گوگل]این ضربه تا حدودی با جابجایی کارخانه کیک خامه ای که 700 شغل ایجاد کرد، کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]این ضربه تا حدی با نقل مکان یک کارخانه کیک خامه ای که ۷۰۰ شغل را به همراه داشت، نرم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A suitable relocation compensation and benefits package also needs to be provided.
[ترجمه گوگل]همچنین باید یک بسته غرامت و مزایای نقل مکان مناسب ارائه شود
[ترجمه ترگمان]یک جبران اقامت مناسب و بسته مزایایی نیز باید فراهم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, over the period of the relocation programme, house prices rose considerably.
[ترجمه گوگل]با این حال، در طول دوره برنامه جابجایی، قیمت مسکن به میزان قابل توجهی افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]با این حال، طی دوره برنامه جابجایی، قیمت خانه به طور قابل توجهی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The relocation of large companies is likely to attract national television, radio and newspaper coverage.
[ترجمه گوگل]جابه‌جایی شرکت‌های بزرگ احتمالا پوشش خبری تلویزیون ملی، رادیو و روزنامه‌ها را به خود جلب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]جابجایی شرکت های بزرگ به احتمال زیاد باعث جلب توجه تلویزیون ملی، رادیو و روزنامه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some relocation policies exclude new recruits from receiving other allowances, such as travel and accommodation expenses.
[ترجمه گوگل]برخی از سیاست‌های جابجایی، استخدام‌های جدید را از دریافت کمک هزینه‌های دیگر، مانند هزینه‌های سفر و اقامت محروم می‌کند
[ترجمه ترگمان]برخی از سیاست های نقل مکان، افراد جدید را از دریافت مزایای دیگر مانند هزینه های سفر و اقامت معاف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جابجا سازی (اسم)
offset, transplantation, relocation

جابجایی (اسم)
relocation

تخصصی

[عمران و معماری] تغییر محل
[کامپیوتر] جابجاسازیی ؛ جابجایی

انگلیسی به انگلیسی

• act of changing locations; transferral to a different place, act of moving to a new place

پیشنهاد کاربران

Relocation, also known as moving, or moving house, is the process of leaving one's dwelling and settling in another
اثاث کشی، اسباب کشی، نقل مکان یا جابه جایی ( به انگلیسی: Relocation یا moving ) به انتقال وسایل و اثاث منزل یا دفتر کار، از یک مکان به مکان دیگر ( اقامتگاه ) به منظور سکونت در مکان دیگر گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Relocation_(personal)
relocation package
بسته پیشنهادی از سوی شرکت به کارکنان برای پوشش هزینه های متحمل شده در حین جابجایی کارکنان است.
تغییر مکان، نقل مکان
جابجایی به محلی جدید برای استخدام در کاری جدید

بپرس