پیشنهادهای هومن ملاحزاده (١٣٢)
( فارسی را پاس بداریم ) هم اشاره گر
[رایانه] واقعی تر ساختن - حقیقی تر ساختن - مادی تر ساختن
[رایانه] قابل آدرس دهی - اشاره پذیر بودن
[رایانه] آدرس دهی - اشاره کردن - تعیین محل داده با یک آدرس
[رایانه] فرمان دادن - دستور دادن
[رایانه] مرجع - متصدی
مرتبط
[رایانه] انتقال پذیر کردن [رایانه] دسترس پذیر کردن از طریق یک درگاه
[رایانه] دایره واژه ( مجموعه تمام واژه ها )
[زبان شناسی] اصطلاح نامه ها ( حالت جمع واژه thesaurus است ) .
[رایانه] استقرار سامانه [رایانه] به کاراندازی یک سامانه
هم ارزش ( دارای اهمیت یکسان )
حالت جمع واژه criterion می باشد. [رایانه] criterion یعنی معیار.
[رایانه] مبهم از نظر معنایی
برای مقایسه رجوع کنید به مخفف واژه لاتین "confer" به معنی "مقایسه کردن" است. از این کوته نوشت برای ارجاع خواننده به دیگر نوشته ها، یا دیگر قسمت های ...
به اندازه کافی زیاد به اندازه کافی مکرر
امکان - احتمال - ممکن شدن
[علوم رایانه]: رایانش خواه
[علوم رایانه] :رایانش دهنده/ رایانش گر زیرا منظور از سرویس در علوم رایانه همان رایانش است.
غیر زمانی ( بدون رابطه با زمان )
قابلیت جانشین پذیری قابلیت تعویض پذیری
فطری بودن ( به عنوان نوع یک ویژگی )
گسترش پذیر
منظم در زمان
بازگو شدن
جزء پذیر بودن ( به عنوان یک ویژگی )
بخش ( جزء ) پذیر
درباره فضا و زمان
کل واژگی
طرح واره ها ( حالت جمع واژه scheme می باشد ) .
سازگار کردن
زیر جمله ( عبارتی که از یک جمله کوچکتر است - sub در اینجا یعنی زیرمجموعه )