⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
هومن ملاحزاده
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
deallocate
[رایانه] رهاسازی کردن - آزادسازی کردن
١٣٩٩/٠٩/٢٧
0
|
0
2
subsume
[ریاضیات] فرامجموعه
١٣٩٩/٠٩/١٧
0
|
1
3
primitive
پایه-مبنا
١٣٩٩/٠٩/٠٩
0
|
0
4
viz.
اینگونه نامیده (معرفی) میشود.
مترادف namely است.
(برای "معرفی کردن" یک شرح و تفسیر، در ادامه متن از این کوتهنوشت استفاده می شود.)
١٣٩٩/٠٩/٠٣
0
|
0
5
overriding
[رایانه] رونویسیکردن
١٣٩٩/٠٩/٠١
0
|
0
6
override
[رایانه] رونویسی کردن (مخصوصا در برنامهنویسی شیءگرا)
١٣٩٩/٠٩/٠١
0
|
0
7
Fig.
کوتهنوشت واژه Figure است.
Figure یعنی شکل.
١٣٩٩/٠٨/٣٠
0
|
0
8
error prone
[رایانه] خطاپذیر-اشکالپذیر
١٣٩٩/٠٨/١٦
0
|
0
9
Authoring
نوشتن-نگارش-تالیف
١٣٩٩/٠٨/١١
0
|
0
10
placeholder
[رایانه] جایگاهدار (مخصوصا در صفحات HTML)
١٣٩٩/٠٧/٣٠
2
|
0
11
foo
[زبان عامیانه] فِلان- فِلان چیز
١٣٩٩/٠٧/٣٠
4
|
1
12
iteratively
تکراری
١٣٩٩/٠٧/١٩
2
|
0
13
corpora
[زبانشناسی] پیکرههای متنی-پیکرههای شامل نوشته
جمع واژه corpus میباشد.
١٣٩٩/٠٧/١٤
6
|
0
14
corpus
[زبانشناسی] پیکره متنی-پیکرهای شامل نوشتهها
١٣٩٩/٠٧/١٤
4
|
0
15
convolution
[ریاضیات] درهمپیچی-درهمپیچیدن
١٣٩٩/٠٧/٠٢
2
|
0
16
foci
مراکز-کانون ها (حالت جمع واژه focus است).
١٣٩٩/٠٧/٠١
2
|
0
17
diverge
[ریاضیات] واگرا (متضاد واژه converge به معنی همگرا)
١٣٩٩/٠٧/٠١
6
|
0
18
converge
[ریاضیات] همگرا (متضاد واژه diverge به معنی واگرا)
١٣٩٩/٠٧/٠١
2
|
0
19
chunk
شقه (تکه بزرگ و عمده)
١٣٩٩/٠٦/٢٠
4
|
0
20
heuristic
[رایانه-هوش مصنوعی] رهیافت آنی
١٣٩٩/٠٦/١٨
2
|
0
21
identity
[ریاضیات] تساوی
١٣٩٩/٠٦/١٥
4
|
1
22
Chevron
جهتنما (به علامت های باز و بسته " <" و " >" جهت نما یا شورون گفته می شود).
پرانتز شکسته-قلاب زاویهای
١٣٩٩/٠٦/١٠
4
|
0
23
nonsubstantive
غیر ذاتی- غیر اصلی
١٣٩٩/٠٦/٠٨
2
|
0
24
relevance
[رایانه] (اندازه) پیوستگی- (میزان) ارتباط - (اندازه) مرتبط بودن
١٣٩٩/٠٦/٠٦
2
|
0
25
reference
[رایانه] اشاره کردن
١٣٩٩/٠٥/٢٨
6
|
1
26
coreference
(فارسی را پاس بداریم) هم اشارهگر
١٣٩٩/٠٥/٢٨
4
|
0
27
reification
[رایانه] واقعی تر ساختن- حقیقی تر ساختن-مادی تر ساختن
١٣٩٩/٠٥/٢٧
2
|
0
28
dereferenceable
[رایانه] قابل آدرس دهی- اشاره پذیر بودن
١٣٩٩/٠٥/٢٦
2
|
0
29
dereference
[رایانه] آدرس دهی - اشاره کردن- تعیین محل داده با یک آدرس
١٣٩٩/٠٥/٢٦
6
|
0
30
prompt
[رایانه] فرمان دادن- دستور دادن
١٣٩٩/٠٥/٢٤
2
|
1
31
authority
[رایانه] مرجع - متصدی
١٣٩٩/٠٥/٢٤
4
|
1
32
respective
مرتبط
١٣٩٩/٠٥/٢٣
0
|
0
33
porting
[رایانه] انتقال پذیر کردن
[رایانه] دسترس پذیر کردن از طریق یک درگاه
١٣٩٩/٠٥/٢٢
0
|
0
34
vocabulary
[رایانه] دایره واژه (مجموعه تمام واژهها)
١٣٩٩/٠٥/٢٢
2
|
0
35
thesauri
[زبانشناسی] اصطلاحنامهها (حالت جمع واژه thesaurus است).
١٣٩٩/٠٥/١٩
2
|
0
36
Deployment
[رایانه] استقرار سامانه
[رایانه] بهکاراندازی یک سامانه
١٣٩٩/٠٥/١٨
2
|
0
37
equal ground
هم ارزش (دارای اهمیت یکسان)
١٣٩٩/٠٥/١٨
0
|
0
38
criteria
حالت جمع واژه criterion می باشد.
[رایانه] criterion یعنی معیار.
١٣٩٩/٠٥/١٧
15
|
0
39
opacity
[رایانه] مبهم از نظر معنایی
١٣٩٩/٠٥/١٧
2
|
1
40
cf.
برای مقایسه رجوع کنید به
مخفف واژه لاتین "confer" به معنی "مقایسه کردن" است.
از این کوتهنوشت برای ارجاع خواننده به دیگر نوشتهها، یا دیگر قسمت ...
١٣٩٩/٠٥/١٥
2
|
0
41
quite often
به اندازه کافی زیاد
به اندازه کافی مکرر
١٣٩٩/٠٥/١٥
2
|
0
42
opportunity
امکان-احتمال-ممکن شدن
١٣٩٩/٠٥/١٣
6
|
1
43
client
[علوم رایانه]: رایانش خواه
١٣٩٩/٠٥/١١
0
|
0
44
server
[علوم رایانه] :رایانش دهنده/ رایانشگر
زیرا منظور از سرویس در علوم رایانه همان رایانش است.
١٣٩٩/٠٥/١١
8
|
0
45
atemporal
غیر زمانی (بدون رابطه با زمان)
١٣٩٩/٠٥/١٠
0
|
0
46
substitutivity
قابلیت جانشین پذیری
قابلیت تعویض پذیری
١٣٩٩/٠٥/٠٨
0
|
0
47
inherence
فطری بودن (به عنوان نوع یک ویژگی)
١٣٩٩/٠٥/٠٦
0
|
0
48
extensional
گسترش پذیر
١٣٩٩/٠٥/٠٥
0
|
0
49
time regular
منظم در زمان
١٣٩٩/٠٥/٠٥
0
|
0
50
dubbed
بازگو شدن
١٣٩٩/٠٥/٠٥
0
|
0
1
2
<