پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٨٠)
از چشم افتادن
تئاتر تماشا کردن
به سمتی رفتن
اعوجاج رنگی
بی صبرانه منتظر بودن
تمام گزینه ها را در نظر گرفتن تمام راه ها را در نظر گرفتن
غذا سرو کردن پیش خدمتی کردن
قویا ( به چیزی ) باور داشتن قویا ( به چیزی ) معتقد بودن قاطعانه ( به چیزی ) باور داشتن
دورنمایی توانایی موتور گرافیکی بازی در نشان دادن فواصل دور.
چیزی را به طور غیر مستقیم شنیدن
( چیز یا آدم ) به دردنخور ( هرچیز ) بی ارزش
بند آمدن قطع شدن متوقف شدن دست از تلاش برداشتن
به چیزی اصلا نیاز نداشتن
نیاز داشتن از چیزی بد نیامدن
ناگهان ترسیدن ناگهان حیرت زده شدن
اکثرا بر این باورند که. . .
قوطی بازکن
با عرض شرمندگی
توانستن با اطمینان گفتن
گل گفتن حرف حساب زدن
ارسال کردن، فرستادن، روی گزینه ی ارسال کلیک کردن
نرخ پایین، میزان پایین
تصمیم گرفتن ( هیئت منصفه یا قاضی ) به حکم ( گناه یا بی گناهی ) رسیدن
به نتیجه رسیدن، نتیجه گیری کردن
نامطمئن ماندن، تصمیم قطعی نگرفتن
شب در خانه کسی ماندن
موفق نبودن ضایع شدن
کسی رو شدیدا آزردن حال کسی رو بهم زدن
برو به جهنم بزن به چاک
ارجاع کردن به چیزی اشاره کردن.
مو به تن سیخ شدن ( به علت ترس، سرما. . . ) مور مور شدن.
پشت در ماندن.
به جای به خصوصی رسیدن
زمان از دست رفته رو جبران کردن
کوچک و کم اهمیت شمردن چیزی رو به شوخی گرفتن
( نیرو و هزینه ) رو کم کردن.
از دستت کلافه شدم.
به شدت
تلق گفتن پاچه خواری کردن داخل کشیدن به داخل جذب کردن
اوه [بیان تعجب]
حرف مفت نزن
تغییر رنگ
بامحبت
غرغرو بداخلاق بدخواهانه
به زور کاری رو انجام دادن.
حرف احمقانه زدن. خود یا کسی رو خجالت زده کردن.
به جا نمیآرم. به نظر آشنا نیست.
هیچ چیز هیچ هیچی
یه مشت مزخرف
به جهنم لعنت بهش