پیشنهادهای سید حمیدرضا عباسی (٦٤)
🟢 رخوت، کرختی He tried to smooth over the awkwardness of the situation. او کوشید که رخوت آن وضعیت را تلطیف کند.
He hadn’t stirred from his chair all morning کل صبح از صندلیش جُنب ( جُم ) نخورده بود.
✅ طیب خاطر، کمال میل I’m sure he went there with the best of intentions - مطمئنم او با کمال میل به آنجا رفت.
💠 عنوانی است که به درویشان می دهند. ✅ همت ای پیر که با چنتۀ خالی نرود "گل مولا" که به کشکول و تبرزین آمد - شهریار
غیر مسبوق، بی سابقه ✅ an event that is unprecedented in recent history رخدادی که در تاریخ اخیر بی سابقه است.
یک دنده و لج باز
✅ نگون بخت، بخت برگشته Star - crossed lovers عاشقان نگون بخت ( اولین بار شکسپیر این اصطلاح را در داستان رومئو و ژولیت به کار برد. A pair of star ...
عوض و بدل کردن، تاخت زدن ( به اشتباه طاق زدن گفته می شود. ) ✅ You start on the windows and I’ll do the walls, then we can swap over after an hour o ...
Oh what an adorable little baby! اوه؛ چه نی نی کوچولوی نازی!
وا داشتن ✅ It was an article in the local newspaper which finally spurred him into action. ◽یک مقاله در روزنامه محلی بود که نهایتاً او را به کنش و ...
از هم پاشیده شدن، وا رفتن Her marriage fell apart after about ten years ازدواجش پس از ده سال از هم پاشید. Cook the tomatoes until they begin to ...
از آب و گل در آمدن Emma will inherit a fortune when she comes of age. اِما هرگاه از آب و گل در بیاید، اموال را به ارث خواهد برد.
فاش کردن، بر ملا کردن Doctors are not allowed to reveal confidential information. پزشکان اجازه فاش کردن اطلاعات محرمانه را ندارند. He may be pr ...
آمبودزمان، دادآور، تظلم خواه، امین المظالم
🔸 On behalf of everyone here, may I wish you a very happy retirement به نیابت از همه حضار، برای شما ایام بازنشستگی بسیار شادی را آرزو دارم.
🔸 Trains leave the station every hour on the hour 🟢 قطار ایستگاه را ساعت به ساعت ترک می کند. 🟢 قطار ایستگاه را هر ساعت، سر ساعت ترک می کند.
مبهوت، مدهوش، فریفته
آزمون سخت امتحان دشوار رما The Ordeal of Gilbert Pinfold ( امتحان دشوار گیلبرت پینفولد )
خِرِفت مثال: What a selfish old curmudgeon he had been, always thinking of himself and his own likes and dislikes! چه پیر خودخواه خرفتی بوده است؛ هم ...
حوصله سربَر His conversation was so dull. مکالمه اش بسیار حوصله سربَر بود.
هجمه ( زبانی ) � a diatribe against consumerism � هجمه ای علیه مصرف گرایی
صریح اللهجه مثال: he had been outspoken in his criticism در انتقادش صریح اللهجه بوده است.
بر فرض که، بالفرض، گیرم . . . ( مانند �گیرم� پدر تو بود فاضل )
- لحظه شماری کردن برای چیزی - چشم انتظار چیزی بودن
نخود هر آش
هزینه بَردار بودن
دودخور شدن
Multiple Sclerosis مولتیپل اسکلروزیس یا به صورت مخفف MS که در فارس به بیماری �ام اس� شناخته می شود.
فخرفروشی، تفاخر
بازتوانی، توان بخشی ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺑﻬﺪﺍﺷﺘﯽ، ﺗﻮﺍﻧﺒﺨﺸﯽ ﯾﺎ ﺑﺎﺯﺗﻮﺍﻧﯽ ( Rehabilitation ) ﻓﺮﺁﯾﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ بهﻓﺮﺩ ﺗﻮﺍﻧﺨﻮﺍﻩ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺧ ...
دل نگران، دل واپس، به هوش
سوگ، داغ مندی، ماتم، حرمان
نظرگیر، معتنابه
عجالتاً، علی الحساب
آخر مثال: Prisoners should be treated with respect – they are human beings after all. باید با زندانیان به احترام رفتار کرد؛ آخر آن ها هم انسانند.
شرح ما وقع
سنجش پذیر
( ریاضی ) طرفین - وسطین، ضرب متقاطع
بازاِجرا
به تمام و کمال
فراتاب
برش مکعبی ریز ( گوجه فرنگی، فلفل و. . . ) ، تاس بُری Diced pepper, Diced tomato
فسادپذیر، ضایع شدنی
تارلرزه بَر، الکتروشوک، دفیبریلاتور
تمایلات شهوانی، خواسته های نفسانی
بررسی علت یک موضوع ( خصوصاً فوت )
سهم: فاصله عمودی مرکز یک چندضلعی منتظم تا یکی از ضلع های آن
Diagnostic ابزار عارضه یابی EFQM: EFQM Diagnostic Tool
واپُرسِش