پیشنهاد‌های مهدی قهرمانلو (٦٨)

بازدید
٢٥
پیشنهاد
٣٩

Means in english please answer

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Abadis is the name of a doctor in the hakhamaneshian area and that is the name of this dictionary that i use it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

واگذار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ملقب به Also known as

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عضویت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

The abbreviation of CLOSED CRICUIT TELEVISION

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بوی خوش، معطر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شاگردی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Facility= امکانات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

متقاعد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دستساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Stage مرحله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

لکنت زبان داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Bent down/sit down/ lie down

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

A thing that is difficult and you should waste alot of time with it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سکته قلبی یا مغزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خستگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

خشمگین ، وحشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیز پر سر و صدا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

وقت تلف کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Cross out means delete for instance from list دو تا خط را روی هم کشیدم ضربدری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

واقع بینی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

یا نوازش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

At a time which is less busy

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Ice covering the areas at the north and south poles

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

IN A VERY DIFFICULT SITUATION

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ناهموار، دندانه دار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Show off=try to inpress people with your . . . . . ability , your knowledge etc

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

رنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سازمان دادن ، مرتب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

An inexplicable feeling that you have already been somewhere or exprienced something before The explanistion is english not french

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در آغوش گرفتن ، نوازش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

غژغژ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مامور رسمی دولت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فاسد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

I consider or in my view

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خواهش کردن، درخواست کردن And the felling of that is desperate

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Include

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Beatiful

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( Uncountable ) finding out beforehand what people want or need

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نان سبوسدار

پیشنهاد
٣

When that he can When that is possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

زیر لب چیزی گفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جوش دادن به هم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سالن های سخنرانی در دانشگاه های معتبر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Unimportant thing, small

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشبو ، معطر The synonymous word for that is fragrant, aromatic, perfumed/scented

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Parlimant seat that won with narrow vote

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Waste time

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Means at some special time

١