jagged

/ˈdʒæɡd//dʒæɡd/

معنی: نا هموار، دندانه دار، مضرس
معانی دیگر: (دارای بریدگی های تیز مانند شیشه ی شکسته یا سنگ پر دندانه) پر دندانه، تیز گوشه دار، بریده بریده، اره ای، ناصاف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: jaggedly (adv.), jaggedness (n.)
(1) تعریف: sharply and unevenly pointed.
متضاد: smooth
مشابه: craggy, notched, ragged, rough, saw-toothed, scraggy, serrate, serrated, uneven

- The pieces of broken glass had jagged edges.
[ترجمه گوگل] تکه های شیشه شکسته دارای لبه های دندانه دار بودند
[ترجمه ترگمان] تکه های شیشه شکسته لبه های مضرس آن ها را به هم زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: rough in texture or quality; uneven or grating.
مترادف: rough
مشابه: coarse, grating, ragged, scraggy, uneven

- a jagged scream
[ترجمه گوگل] یک فریاد تند
[ترجمه ترگمان] فریادی گوش خراش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a jagged file
[ترجمه گوگل] یک فایل ناهموار
[ترجمه ترگمان] یه فایل دندانه داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a jagged rock
صخره ی پر تیز گوشه

2. the jagged edge of a saw
لبه ی تیز و گوشه دار اره

3. Being reckless, Rudy didn't watch out for the jagged steel.
[ترجمه ارسام] رودی بی احتیاطی کرد و حواسش به میله تیز نبود
|
[ترجمه گوگل]رودی از آنجایی که بی پروا بود، مراقب فولاد ناهموار نبود
[ترجمه ترگمان]رودی در حالی که با احتیاط سرش را تکان می داد گفت: - تو خیلی بی reckless
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's an enormous job to smooth the jagged edge of a fence.
[ترجمه گوگل]صاف کردن لبه دندانه دار یک حصار کار بسیار بزرگی است
[ترجمه ترگمان]این کار خیلی بزرگی است تا حاشیه ناهموار یک حصار را صاف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Leslie's hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut.
[ترجمه گوگل]موهای لزلی به قدری دندانه دار بود که به سختی می شد تشخیص داد که تازه کوتاه شده است
[ترجمه ترگمان]موهای Leslie چنان ناهموار بود که نمی شد تشخیص داد که تازه کنده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tall jagged rocks jutted out over the beach.
[ترجمه گوگل]صخره های دندانه دار بلند از بالای ساحل بیرون زده اند
[ترجمه ترگمان]صخره های نوک تیز بلند از کنار ساحل بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The missile had torn a jagged hole in the side of the ship.
[ترجمه گوگل]موشک یک سوراخ دندانه دار در کناره کشتی ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]موشک سوراخی ناهموار در کنار کشتی ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stark jagged rocks were silhouetted against the sky.
[ترجمه گوگل]صخره‌های دندانه‌دار در برابر آسمان نقش بسته بودند
[ترجمه ترگمان]سایه های ناهموار و خشن در برابر آسمان دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He lifted his T-shirt to expose a jagged scar across his chest.
[ترجمه گوگل]تی شرتش را بلند کرد تا جای زخمی بر روی سینه اش نمایان شود
[ترجمه ترگمان]تی شرتش را بالا آورد تا جای زخم روی سینه اش را آشکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wind and water slowly wore down the mountain's jagged edges.
[ترجمه گوگل]باد و آب آرام آرام لبه های ناهموار کوه را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]باد و آب به آرامی از لبه های مضرس کوه پایین می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A jagged scar runs through his lower lip.
[ترجمه گوگل]یک زخم دندانه دار از لب پایین او می گذرد
[ترجمه ترگمان]جای زخم دندانه داری از لب پایینش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We picked our way carefully over the jagged rocks.
[ترجمه گوگل]راهمان را با احتیاط از روی سنگ های دندانه دار انتخاب کردیم
[ترجمه ترگمان]با احتیاط از روی صخره های ناهموار راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Along its jagged shores broke the waves of a worldwide ocean, Panthalassa.
[ترجمه گوگل]در امتداد سواحل دندانه دار آن، امواج اقیانوسی جهانی به نام پانتالاسا را ​​شکست
[ترجمه ترگمان]در امتداد ساحل ناهموار آن، امواج اقیانوس جهان را درهم می شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her jagged monologue is spoken to an unseen visitor, and it tells the story of her courtship.
[ترجمه گوگل]مونولوگ دندانه دار او برای یک بازدید کننده نادیده صحبت می شود و داستان خواستگاری او را روایت می کند
[ترجمه ترگمان]monologue jagged او با یک مهمان نادیدنی حرف می زند، و داستان دوران نامزدی او را حکایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her imagination jagged with tumbling violent images of what he might do to her.
[ترجمه گوگل]تخیل او با تصاویر خشونت آمیز غوطه ور از کارهایی که ممکن است با او انجام دهد، تند و تیز بود
[ترجمه ترگمان]تصورات او با تصاویری شدید از آنچه می توانست با او انجام دهد ناهموار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They have just about sailed between the twin jagged rocks of Maastricht and recession.
[ترجمه گوگل]آن‌ها تقریباً بین صخره‌های دندانه‌دار دوقلو ماستریخت و رکود حرکت کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]آن ها تنها در مورد سفر دریایی بین دو صخره های دندانه دار ماستریخت و رکود اقتصادی صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She was about to be impaled on jagged strips of metal.
[ترجمه گوگل]نزدیک بود او را روی نوارهای دندانه دار فلزی بکوبند
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت که به صورت نوارهای ناهموار از فلز مصون بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا هموار (صفت)
rough, rude, rugged, uneven, unfair, scaly, ragged, bumpy, jagged, scabrous

دندانه دار (صفت)
laciniate, jagged, dentate, serrated, toothy, denticulate, denticulated, pectinate, pectinated

مضرس (صفت)
jagged, serrate, dentate, denticulated, ridged, toothed, ridgy, runcinate, serrulate, serrulated

تخصصی

[ریاضیات] دندانه دار، اره مانند، پله ای

انگلیسی به انگلیسی

• having serrated edges, sharply notched, toothed
something that is jagged has a rough, uneven shape with lots of sharp points.

پیشنهاد کاربران

jagged ( adj ) ( dʒ�ɡəd ) =with rough, pointed, often sharp edges, e. g. jagged rocks.
jagged
ناهموار، دندانه دار
در حرف زدن با نیش و کنایه گفتن
having a sharp
ناهموار
دارای لبه ناصاف، دندانه دار و تیز
toothed, notched, indentured
with a sharply uneven edge, surface ,
outline or quality
A leave can have a jagged edges.

A small screen hung over his head. On the screen a bright jagged line was continually being written. The writing was accompanied by a nervous electronic beeping. the behavior of his heart was on display.
خاردار، دندانه دار، تیز و ناهموار شده، ارّه مانند، اره ای.
هر چیز تیز و دندانه دار که ناهموار هم باشد، مثلا لبه شیشه یا آهنی که تیز و ناصاف و بَّرنده باشد

بپرس