پیشنهادهای فانکو آدینات (٢,٣٣٠)
تمثیل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آزند āzand ( سغدی )
عناد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اناس enās ( سنسکریت: enas ) دشمنی ( دری )
تخمین: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: برآورد ( دری ) قِرسان ( کردی ) ( فرهنگ هه ژیر چاپ دهوک عراق )
متحجر motahajjer: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: واپسگرا، کهنه پرست ( دری ) پخانشو paxānŝu ( سغدی: paxŝānŝ با پسوند صفت ساز او )
تحجر tahajjor: همتای پارسی این واژه ی عربی، به ترتیب کمی سیلاب، اینهاست: پخانش paxāneŝ ( سغدی: paxānŝ ) واپسگرایی، کهنه پرستی ( دری )
سک sok: سنسکریت: صکه śoka ( آزار ) ، انگلیسی: hook.
اولاد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فرزند ( دری ) آژون āžun ( سغدی )
منابع تاریخی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: پستگان آکیانی postagāne - ākyāni پستگان ( پارتی ) : اسناد آکیان ( سنسکریت: ākhyāna با پسوند ی ...
منابع خبری: منابع و خبر دو واژه ی عربی است: ویستیاران vistyārān ( ویستی، اوستایی با پسوند آر: آگاه کننده و پسوند جمع ان )
معاوضه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آلش āleŝ ( خراسانی )
زنجبیل: این نام در پهلوی سنگیپل sangipel و در پارسی دری شنگبیل ŝangabil می باشد و به عربی راه یافته و زنجبیل خوانده شده است؛ در فرهنگ عربی - فارسی لا ...
میوه ی زود رسیده
مواعد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژوانل žuānel ( کردی با پسوند جمع لکی اِل )
موعد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژوان žuān ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار )
علاقه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اژنگ ožang ( اوستایی: ocangh ) فریاو faryāv ( سغدی: fryāvi ) زیویش ziviŝ ( اوستایی: zeviŝ )
علاج: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بشاز beŝāz ( پهلوی ) گزیر gozir، درمان، darmān، گزیرش gozireŝ ( دری )
تصاحب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زاراچ zārāc ( سغدی: ذاراچک żārāck )
انکار: همتای پارسی این واژه ی عربی ( که از ریشه نکر بر وزن افعال است ) این است: نیرار nirār ( سنسکریت: nirākr )
عجیب و غریب: چیزی فراتر از شگفتی که از نظم معمول کارها بیرون است و درک آن دشوار است. ( le petit Robert 1 ) همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: وا ...
در باره ی ، پیرامون، در موردِ. It turned out to be about life, and having life skills پیداست که در باره ی زندگی است، و داشتن مهارتهاى زندگی. The bo ...
سکه: sekke: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سیتوگ situg ( مانوی: sitog )
جنب حاره: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: باو گریشمه bāve - griŝma باو ( سغدی ) جنب ( سنسکریت: greyŝma ) حاره
حاره: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گریشمه griŝma ( سنسکریت: greyŝma )
سواد: همان گونه که فرکیانی به درستی ریشه یابی کرده است، سواد در سنسکریت از دو بخش ساخته شده و روی هم به صورت یک واژه درآمده است: سوه sva ( خود، خویش ...
تعبیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پرکاس parkās ( سنسکریت: prakāsi )
تتلو: این واژه در سنسکریت: tātala ( رابطه پدرانه ) می باشد که پسوند دارندگی او ( مانند پشمالو، ترسو ) به آن افزوده شده و به معنی کسی است که دارای راب ...
بی مهر، بی عاطفه، بی محبت، عاری از شفقت.
آذوقه: این واژه در اوستایی: اذو ażu؛ سغدی: آذذوچ āżuk، āżżec بوده و ترکی نیست.
صنوف ( جمع صنف ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گستل gostel ( سنسکریت: gostha با پسوند لکی جمع ال )
اصناف ( جمع صنف ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گستان gostān ( سنسکریت: gostha با پسوند جمع آن )
صنف: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گست gost ( سنسکریت: گستهه gostha )
مشتقات ( جمع مشتق ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: لگراوان legrāvān ( ( کردی: ligiraw با پسوند جمع آن )
مشتق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: لگراو legrāv ( کردی: لیگیراو ligiraw )
There was however such a wild beating of wings in the room that she did not feel her position was more incongruous than any one else's ولی در آن اتاق ...
فریمان: فری fari در اوستایی، پهلوی و سغدی fri و به معنی دوستی، مهرورزی است؛ و مان به معنی خانه است؛ و فریمان به معنی خانه ی دوستی است.
فریماه farimāh: فری fari در اوستایی، پهلوی و سغدی fri و به معنی آفرین گفتن و یا ستودن است؛ و فریماه به معنی ماه ستودنی است.
عقاید ( جمع عقیده ) : همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست: باورها bāvarhā، بینش ها bineŝhā، یاسگان yāsegān ( دری ) بروان bervān ( کردی: بروا با پس ...
عقیده: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: باور bāvar، یاسه yāse ( دری ) غزنه qazne ( سغدی: غذنه qażne ) بروا bervā ( کردی )
تجارب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آروینان �rvinān ( دری ) ویمادان vimādān ( پارتی ) .
معمولا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آشونیک āŝunik ( پیشوند سنسکریت آ با پهلوی شونیک )
جاه طلب: جاه واژه ای پارسی و طلب عربی است؛ همتای پارسی این است: جاه یاچیت jāhyācit ( دری ـ سنسکریت: yācita )
داوطلب: داو واژه ای پارسی و طلب عربی است؛ همتای پارسی اینهاست: داوخواه dāvxāh ( خراسانی ) داو یاچیت dāvyācit ( سنسکریت: yācita ) .
استرداد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نیسرر nisrar، نیسری nisri ( اوستایی ) پسدهی pasdehi، بازگردانی، واپسداد ( دری )
متعاقبا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: در آینده، به زودی ( دری ) پشتر paŝtar، پشترو paŝtaru ( سغدی ) پشیسا paŝisā ( سغدی: paŝesā )
ثانیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویسان visān ( مانوی )
متعفن: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: غنس qans ( سغدی ) ارغ �req ( اوستایی ) بوگندو، گنخاو ganxāv ( کردی ) آپوییت āpuyit ( سنسکریت: āpūyit ...
مقدم maqdam: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آگم āgam ( سنسکریت ) مقدم moqaddam: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انیکو eniku ( اوستایی ) ...
مهم ترین، برترین This is my most important tool این مهم ترین ابزار منه. He is regarded as New Zealand's most important modern artist, particularly i ...
عرضه اولیه: first supply آن چه برای نخستین بار برای خرید و فروش به نمایش گذاشته می شود. همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: نَوانِ [کردی] ( عرض ...
عرضه اولیه