پیشنهادهای سعید امدادی (١,٠٢٢)
وای به حالت کارت زاره خدا بهت رحم کنه حسابت با کرام الکاتبین است
Hit the ground running طوفان به پا کردن، یعنی گل کاشتن، عملکرد عالی داشتن ، طوریکه پس از یک وقفه، بازسازی یا دانش اندوزی و یا مهارت آموزی این ع ...
رد گم کنی، "he covered his tracks so well no one has ever been able to prove anything" او چنان رد گم کنی کرده که هیچکس تابحال نتوانسته چیزی رو ثابت ...
از بین بردن آثار جرم
در موضع ضعف بودن - نقطه ضعف داشتن She felt that being so young put her at a disadvantage for the executive position. وی احساس کرد که کم سن و سال بود ...
دل شکستن The journalist writing says that his" heart sinks" when he hears people criticizing men for wearing unusual clothes or bright colours. نو ...
حس خوب ، حس مثبت They felt a glow of pride as they watched their daughter collect the award. احساس غرور کردند وقتی که دیدند دخترشان جوایز رو درو م ...
تابلو
فعالیت، وسیله، سرگرمی مورد علاقه بیش از حد یک نفر
مثل: انتخابات باطل اعلام شد، The election declared nul and void.
شیاد Shady character آدم شیاد
Display name در جی میل و هنگام فرستادن پیام در جلوی فیلد to دیده می شود که می تواند عین یوزرنیم جی میل و گوگل تان باشد یا اینکه متفاوت از آنها باشد، ...
مادر دو بچه
ترفند خلاقانه
بلا گردانی کردن
تباهی
نادم
کنار اومدن باهاش سخته
1 - مقصر نمایی 2 - برای رسیدن به خواسته های خود ، طرف مقابل را به مجرم بودن یا مقصر بودن تهدید کنید، 3 - القای جرم، گناه ، تقصر در طرف مقابل He's ...
سطل ترجمه bucket است، نمی توان معادل basin درنظر گرفت.
جمع شدگی پس از رشد کامل
معطلی
خیلی حال داد، چسبید Thanks, a strong cup of coffee in the morning is just what the doctor ordered. ممنون، یه فنجان قهوه پرملات صبح زود خیلی حال ...
تابلو بازی در آوردن - فخرفروشی_ ندپد پدید بازی
فالش خوانی
هنر مندانی مثل بابک نهرین در تبریز ریوندی در لرستان ماهی صفت در اصفهان اینها رو � اینترتینر� گویند.
بیانگر چیزی بودن
فدای کسی شدن - نیازها، افکار، آرزوهای دیگران را بر خود مقدم دانستن - در اولویت قرار دادن She subjugated herself to her mother's needs او خودش را فدای ...
این نماد "ستاره زندگی" نامیده می شود.
رفتار سبک سرانه - ضایع بازی درآوردن - خفت آور She humiliated her husband with her tawdry affair. وی با خیانت خفت آورش باعث تحقیر شوهرش شد.
دست اندرکار
از نگاه کسی که دستش تو کاره
باقی ماندن آثار زخم
سرحال - هوشیار
گردن دیگری انداختن - دیگری را سرزنش کردن
I had finally met my match in power and intellect. یعنی هم سطح خودت رو از نظر قدرت بدنی در تمرینات ورزشی، از نظر افکار و اندیشه ها در مباحثات پیدا ...
رو کم کنی The situation became a full - blown smackdown between three federal agencies - Homeland Security, State Department, and the Department of ...
" تو دستش" مثلا: او با مردی که چاقو تو دستش بود مواجه شد. She was confronted by a man wielding a knife " نفوذ داره ، قدرت تو دستشه" He still wields ...
از دل کسی در آوردن
عشق پنهانی
ضرب المثلی که معادل فارسی گفتن براش کنی سخته، لذا توضیحی که کمبریج آورده رو نقل کرده و می نویسم، سایر دوستان نیز یاری کنند، کدامین معادل بهترین است، ...
ما کسانی هستیم که. .
لوح یادبود
شورای نگهبان
هزاران آفرین به hyouka
10 سال در فاصله بین 1920 - 1930 که جنگ جهانی اول تمام شده و جامعه اروپایی در حال بازیابی روحیات خویش است.
ساختن
سالم زیستن - سرحال زیستن
شگرد