پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٣)
تَنامیزی. تنامیزِش. تنامیزیدن.
تراگذریدن. تراگذرش. تراگذشت.
دیسولِش. = دیس _ ول _ ِش
مازوخی = masochistic مازوخِگی = masochism late 19th century: named after Leopold von Sacher - Masoch ( 1835–95 ) , the Austrian novelist who describ ...
نوج ( کوتاهیده نوجوان )
زورخوراندن. با زور غذا را خوراندن.
خَبَراندَن. خبر دادن.
خبردار شدن.
رُخاوَریدَن.
نیشتریدَن.
افگاریدن/فگاریدن جرحیدَن. کرینیدن.
نِپارِست کردن. نپارهش کردن. نپارهیدن.
نِپارستن = ن ( پیشوند نشان دهنده یِ زیر ) پارهیدن ( پاره کردن )
ساختاوَریدَن.
گُزاییدَن.
گَزایش کردن = to abuse گَزایی کردن = to abuse گزاییدن = to abuse
ایخشت. پیتال = پیت ( مانند درِ پیت ) ال ( مسوند اسمَنده ) توپال = براده یِ آهن. فلز.
پیگیریدن.
دُنبالیدَن. دنبال کردن.
پَیاپِییدَن. کاری را پی - در - پی انجامیدن.
قطاریدَن.
قَطاریدَن = پشتِ هم انجام دادن کار ها.
در پاسخ به دوستِ گرامی، آقایِ بزرگمهر. ترابر را به نظر می آید برای "transporter" بکار می برند؛ همانطور که ترابری را برای"transportation".
چندبارهیدنِ/چندبارستن = چندبار کاری را تکرار کردن. دوبارهین/دوبارستن = باری دیگر کاری را انجامیدن.
در پاسخِ به دوستِ گرامی، مهدی رستادمهر، مصدرِ آمای، آمودن بوده است و "آماشتن" نبوده، و اگر مصدری هَمَکنون وجود دارد، ما نمی نیازیم که مصدری جدید را ...
در پاسخِ به مهنامِ گرامی. اگر "راژمان" شما را بپذیریم ( که پذیرفتنی است ) آنوقت برای "translational" باید بگوییم "ترازبانشی" و نه "ترازبانشال". زیر ...
تَرابر. ترابرگر. ترابرنده.
هَمباَوریدَن. همباور شدن.
تَبَهگِنیدَن. تبهگنِش کردن. تبهگنی کردن. تبهگن کردن. وا ( de ) گِنیدَن ( generate ) واگنیدَن. واگِنِش کردن. واگنی کردن. واگن کردن.
زارتیدَن. افتادن و ایجادِ صدا کردن. م م. ث = جوری زارتید رویِ زمین که با کاردَک جمعیدند - اِش.
ایرختن/ایرنجیدن.
ایرَنجیدَن.
فرجاد، به نظر می آید که دیسه ایِ آوایی دیگری از واژه یِ فرزاد باشد. دگشتِ آوایِ "ز" و "ج" در فارسی عادی است.
بورژا زی = کسی که زندگیِ بورژوا دارد. *این اشاره به واژه یِ اصلی بورژوازی ندارد.
بامیَک = بامیه یِ کوچک.
دَفزَکیدَن. غلیظ شدن.
دَفزَکاندَن. غلیظ کردن.
دُژواخیدن. دژواخاندن.
ماتَک.
گُروژه = گروهِ واژه
بیقراریدن. بیقراراندن.
- - برداری ن. م = خاکبرداری. - - بندی ن. م = بسته بندی
دُوچَندانیدن. دوچنداناندَن.
ریختن.
لَرزابیدَن.
اَهریمَناندَن.
زینفزار.
درکاریدن/درکاشتن. اَکاریدَن /اَکاشتن.
تَراکاریدَن/تراکاشتن = ترا=trans_ کاشتن=plant
تِنِم = ت. جربه ی ن . زدیک به م. رگ تِنِمیدَن = تجربه ی نزدیک به مرگ داشتن.